ژان پیه ر اوژیه (۱۹۴۱)
تندیسگر فرانسوی
ملقب به «آهن افسونگر» (ساحر آهن)
او خود را «شوالیه هنر و ادب» می داند.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
میشله جام
تحلیل واره ای از میم حجری
تندیسگر فرانسوی
ملقب به «آهن افسونگر» (ساحر آهن)
او خود را «شوالیه هنر و ادب» می داند.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
میشله جام
تحلیل واره ای از میم حجری
پیشکش به پیشاهنگ جسور جنبش روشنگری
سیاوش کسرائی
سیاوش کسرائی
حالا که حریف محترم، زحمت اصلی را کشیده، ما هم می توانیم ضمن قدر دانی بی ریا از زحمات ایشان، استنباطات خود را ناشیانه تبیین داریم تا به محک این و آن بخورند و احیانا تصحیح، تدقیق و یا حتی رد شوند.
برداشت ما از این اثر هنری فوق العاده زیبا و پرمحتوا این است که این اثر از پنج و یا حتی شش عنصر کارگاه آهنگری (کارگاه هنری) تشکیل یافته است:
۱
سندان
۲
چکش
۳
میخ مادر
۴
میخ پدر
۵
میخ کودک
۶
شاید بتوان گفت که عنصر ششمی هم در این اثر دخیل است، بی آنکه مشهود باشد
و آن خود آهنگر و یا هنرمند (تندیسگر) است.
سندان
۲
چکش
۳
میخ مادر
۴
میخ پدر
۵
میخ کودک
۶
شاید بتوان گفت که عنصر ششمی هم در این اثر دخیل است، بی آنکه مشهود باشد
و آن خود آهنگر و یا هنرمند (تندیسگر) است.
قبول و عدم قبول عنصر ششم، محتوای این اثر هنری را احتمالا زیر و رو خواهد کرد.
ما نخست فرض را بر وجود عنصر ششم می گذاریم:
۱
در این صورت می توان گفت که آهنگر و یا تندیسگر کالاها و آثار هنری خود را بر دوش وسایل کار خویش نقل مکان می دهد.
مثلا کالاها و یا اثار هنری خود را به بازار و یا به نمایشگاه آثار هنری می برد.
الف
وسایل کار او عبارتند از سندان و چکش
ب
کالاها و یا آثار او عبارتند از میخ های بلحاظ کمی و کیفی، متنوع.
۲
میخ در این صورت به مثابه سمبل کالاهای آهنگر و یا آثار هنری تندیسگر فونکسیونالیزه می شود.
تندیسگر به قوه تخیل خلاق خویش، میخ ها را انسان واره کرده و آنها را به شکل مادر و پدر و کودک نمودار ساخته است.
جمادات بدین طریق و با این ترفند موجود روحمند شده اند.
یعنی توسعه و تحول کیفی یافته اند و به صورت موجودات زنده، متحرک و فونکسیون مند و مفید در آمده اند.
۳
به سحر و جادوی هنری تندیسگر، امکان آن پدید آمده که سندان و پتک یکی شوند و به صورت حیوانی حمال (وسیله حمل و نقل) درآیند.
اوتومبیل و قطار و هواپیما و دوچرخه و گاری و غیره نیز در تحلیل نهائی جز پیوند حساب شده ی مواد مختلف از قبیل آهن و آلومینیوم و چوب و غیره نیستند.
۴
شاید تندیسگر در صدد تبیین و ابلاغ استه تیکی ـ هنری همین پدیده هم بوده است:
جانور واره و فونکسیون مند گشتن جمادات.
مثلا اسب و استر و الاغ واره گشتن آهن.
۵
ایده دیگری که در این تندیس می تواند تبیین یابد، کسب استقلال توسط کالا ست.
میخ در فرم های مختلف بر سندان و پتک و حتی بر آهنگر (آثار هنری به مثابه کالا بر هنرمند) فرمان می راند.
آهنگر و هنرمند هر دو برای بازار و برای مشتری کار می کنند.
یعنی خواه و ناخواه وابسته و سرسپرده بازار و مشتری اند.
۶
اگر کسی فانتزی داشته باشد و آهنگر و تندیسگر و سندان و چکش و میخ را بسط و تعمیم دهد، به عظمت هراس انگیز فاجعه پی خواهد برد.
چون در هر صورت، در همه جا، مولود جای مولد را گرفته، بر پشت وسایل تولید نشسته و از وسایل تولید (و در تحلیل نهائی از علم و فن و فکر و فلسفه و هنر و غیره) سواری می کشد.
آهنگر و یا تندیسگر در بهترین حالت، له له زنان به دنبال قافله روان است.
۷
افسار سندان و چکش و آهنگر عملا به دست میخ پدر است.
کالا در هیئت میخ، «سرنوشت» وسایل تولید و حتی طرز تفکر و طرز زیست مولد را رقم می زند.
این پدیده نوینی است که در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری تکوین و تثبیت یافته و یکه تاز میدان گشته است.
این پدیده اما به چه معنی است؟
۷
این پدیده اولا حاکی از وارونه گشتن دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (مولد و مولود، کارگر و کالا، هنرمند و آثار هنری، تندیسگر و تندیس) است.
اگر کسی هنوز مغزی برای اندیشیدن داشته باشد، می تواند به تماشا و کشف این وارونگی در همه عرصه های جامعه و جهان خطر کند و اگر هراسی از پارس و پرخاش و تف و توهین طبقه حاکمه و عومل و عمال آگاه و نادانش نداشته باشد، آن را برملا سازد.
مثلا دست به روشنگری علمی و انقلابی بزند و خلایق خفته را با خبر سازد و بگوید:
«بیدار شوید و ببینید که جامعه و جهان شما، پا در هوا ست.
وارونه است.
به همین دلیل دچار بحران عمومی است و راه نجات از بحران فراگیر و فلج کننده در نفی وارونگی است و نفی هر وارونگی در وارونه سازی وارونه است.
به قول نیمای یوش، در زیر و زبر کردن مناسبات اجتماعی است.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر