فعلیت انتقاد گئورگ لوکاچ از خردستیزی
پروفسور دکتر اریش هان
( 1930 ـ 2014)
فیلسوف و جامعه شناس آلمانی
برگردان شین میم شین
2
علل
عینی و ذهنی
·
آثار لوکاچ برای فهم علل عام گرایشات ایراسیونالیستی
در حیات معنوی جامعه نیز مفیدند.
1
·
برای لوکاچ توضیح خردستیزی مشخص در اوضاع تاریخی معین در کلیت بغرنج آن
اهمیت درجه اول دارد.
2
·
او هم پذیرش یک تاریخ یکپارچه و منحصر بفرد برای خردستیزی را رد می کند و هم سرهم بندی کردن یک تضاد
ابدی میان راسیونالیته و ایراسیونالیته را.
3
·
تعمیم های او نتیجه بررسی موضوع مورد نظر، نتیجه
بررسی پیشتاریخ فکری فاشیسم آلمان از آغاز
قرن نوزدهم بوده اند.
4
·
زمینه مناسب برای رشد گرایشات ایراسیونالیستی،
عبارتند از دوره های بحرانی در تاریخ.
5
·
فاشیسم باید به عنوان یک راه حل بربرمنش و غیرانسانی برای یک
بحران فراگیر در نظر گرفته شود، که در مرحله امپریالیستی به نقطه اوج خود رسیده
بود.
6
·
در شعور بورژوائی در آن
دوره ـ قبل از همه چیز ـ ایده پیشرفت و اعتقاد به
خرد دچار بحران شده بود.
7
·
موضوعات کار پژوهشی مشخص لوکاچ
به شرح زیرند:
الف
·
مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی در فلسفه ایراسیونالیستی
ب
·
تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر
توهمات رومانتیکی در فلسفه ایراسیونالیستی
ت
·
تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر
بدبینی فرهنگی در فلسفه ایراسیونالیستی
پ
·
تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) تاریخی در فلسفه
ایراسیونالیستی
·
مراجعه کنید به اسکپتیسیسم (تردیدگرائی)
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ث
·
تأثیرات مقاطع بحرانی مختلف در توسعه جامعه بورژوائی بر
واقعیت گریزی اشرافی ـ اعیانی در فلسفه ایراسیونالیستی
ج
·
رجعت به درون (درونگرائی)
در فلسفه ایراسیونالیستی
ح
·
پناه بردن به چیزهای یکجانبه دیگر در فلسفه ایراسیونالیستی
8
·
این خردستیزی در مراحل
مختلف تاریخی و از سوی شخصیت های متفاوت تاریخی، بیانگرمعنوی یک واکنش دفاعی
نیروهای طبقاتی معین نسبت به پیشرفت تاریخی بوده است
و است.
9
·
خردستیزی را باید «به عنوان گشتاورجانبداری از اختلافات موجود و
اختلافاتی که پیدرپی در بستر مبارزات طبقاتی میان کهنه و نو، میان پیشرفت مشخص
تاریخی و واپسگرائی زاده می شوند»، در نظر گرفت.
·
(لوکاچ، «تخریب خرد»،
1954، ص 99)
10
·
به عنوان مثال، ایدئولوژی
اشرافی که در آغاز این روند توسعه، علیه خردفرمائی روشنگری و علیه انقلاب
فرانسه وارد میدان شده بود، از سنن و نهادهای فرتوت در مقابل انتقاد مبتنی
برمعیارهای عقلائی دفاع می کرد.
11
·
بنظر ارتجاع ارج و قرب
این سنن، نهادها و غیره بالاتر از هرنوع راسیونالیته
بود.
12
·
در این سنن ، نهادها و غیره «هسته ماورای عقلی و ایراسیونالیستی
واقعیت بطور کلی» خودنمائی می کند.
·
(لوکاچ، «تفکر انقلابی»،
1984، ص 212)
13
·
لوکاچ روی این نکته پافشاری می کند که خردستیزی و یا فرم های نمودین گونه گون آن، نه چیزی اختراعی، نه محصول
فکری دلبخواهی، بلکه انعکاس فکری مسائل، تضادها و
حوایج واقعی است.
14
·
خردستیزی «یک نوع واکنش (واکنش
به معنی دوگانه آن، به معنی ثانوی بودن و ارتجاعی بودن آن) بر توسعه دیالک تیکی تفکر انسانی»، بر مسائل جدید واقعیت و یا علم و فلسفه
است.
15
·
انعکاس مخدوش را می توان از آنجا شناخت، که سؤال بجای جواب جا زده
می شود و «لاینحل بودن اصولی مسائل و معضلات، پیشاپیش به عنوان فرم عالی درک جهان قلمداد می گردد.»
16
·
مراحل خردستیزی فلسفی
در قرن نوزدهم، همواره بر ضد مراحل توسعه نوین دیالک تیک پدید آمده اند.
17
·
فلسفه بورژوائی وقتی به راه حل های ایراسیونالیستی روی می آورد که «توضیح این جهانی مسائل مبرم، بررسی مسائل در پرتو چند و
چون خود آنها و فهم دیالک تیک حرکت آنها در دستور
روز قرار می گیرد.»
·
(لوکاچ، «تخریب خرد»،
1954، ص 83)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر