(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
·
در حباب کوچک
·
روشنایی خود را می فرسود
·
ناگهان پنجره پر شد از شب،
·
شب سرشار از انبوه صداهای تهی
·
شب مسموم از هرم زهر آلود تنفس ها
·
شب ...
·
گوش دادم
·
در خیابان وحشت زده ی تاریک
·
یک نفر ـ گویی ـ
قلبش را ـ مثل حجمی فاسد ـ
·
زیر پا له کرد
·
در خیابان وحشت زده ی تاریک
·
یک ستاره ترکید
·
گوش دادم
·
نبضم از طغیان خون متورم بود
·
و تنم،
·
تنم از وسوسه،
· متلاشی گشتن
·
روی خط های کج و معوج سقف
·
چشم خود را دیدم
·
چون رطیلی سنگین
·
خشک می شد در کف، در زردی، در خفقان
·
داشتم با همه جنبش هایم
·
مثل آبی راکد
·
ته نشین می شدم، آرام آرام
·
داشتم
·
لرد می بستم در گودالم
·
گوش دادم،
·
گوش دادم به همه زندگی ام:
·
·
موش منفوری در حفره خود
·
یک سرود زشت مهمل را
·
با وقاحت می خواند
·
·
جیر جیری سمج و نامفهوم
·
لحظه ای فانی را چرخ زنان می پیمود
·
و روان می شد بر سطح فراموشی
·
آه، من پر بودم از شهوت، شهوت مرگ
·
هر دو پستانم از احساسی سرسام آور تیر کشید
·
آه، من به یاد آوردم
·
اولین روز بلوغم را
·
که همه اندامم
·
باز می شد در بهتی معصوم
·
تا بیامیزد با آن مبهم آن گنگ، آن نامعلوم
·
در حباب کوچک
·
روشنایی خود را
·
در خطی لرزان خمیازه کشید.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر