۱۳۹۳ بهمن ۱۷, جمعه

سیری در جهان بینی احسان طبری (۴۳)

احسان طبری (1295 ـ 1368) 
تحلیلی از شین میم شین

بر اين خاکی که ايران است نامش
بانگ انسانی، دمی پيش نهيب (فریاد، تشر)  شوم اهريمن، نشد خامش
در اين کشور اگر جبارها بودند، مردمکش
از آنها بيشتر، گردان انساندوست جنبیدند
به ناخن خاره ی بيداد را بی باک سنبيدند
فروزان مشعل اندر دست، آوای طلب بر لب
به دژهايی يورش بردند، که اش بنيان، به دوزخ بود
به موج خون فرو رفتند.



·      معنی تحت اللفظی:

·      در این سرزمین که ایران نام دارد، نبرد انسان بر ضد اهریمن، بی امان و لاینقطع بوده است.

·      در مقابل قلدران آدمکش، پهلوانان هومانیست ایستاده اند.

·      حتی به تعداد، فزونتر از آنان.

·      دلاوران متهوری که صخره بیداد را به ناخن دریده اند.

·      مشعل به دست و سرودخوان به دژهای مبتنی بر دوزخ حمله ور شده اند و در موج خون شنا کرده اند.



۱ 
بر اين خاکی که ايران است نامش

·      در اشعار و گفتار احسان طبری، تریاد زمان ـ مکان ـ ماده، با دقتی خارائین در مد نظر گرفته می شود.

·      سوبژکت اجتماعی و انقلابی ـ مثلا مازیار و سندباد و مرداویج و مزدک و بابک ـ نه در خلأ، نه در عالم توهمات و تخیلات و تصورات شاعر، بلکه در زمین و مشخصا در مرز و بوم  قومی و ملی معینی در تفکر و کار و پیکار بوده است.

·      واژه «ایران» در اشعار و گفتار احسان طبری بکرات و در نهایت صداقت و خلوص نیت بر زبان آورده می شود.



·      سؤال اما این است که چرا و به چه دلیل؟



۲

بر اين خاکی که ايران است نامش

·      دلیل نظری (تئوریکی) آن، اولا در دیالک تیک ملی و بین المللی است که طبری به شکل دیالک تیک ایران و جهان بسط و تعمیم می دهد.

·      دیالک تیک ملی و بین المللی یکی از دیالک تیک های بغرنج و چند جانبه در ماتریالیسم تاریخی است و بسته به نحوه بسط و تعمیم آن، چراغ صرفنظرناپذیر راه است.



·      مراجعه کنید به مطلبی از دومه نیکو لوسوردو تحت عنوان «کمونیست ها نباید مسئله ملی را به دیگران واگذارند»، در تارنمای دایرة المعارف روشنگری



۳

·      این توصیه لوسوردو دلیل دیگری هم دارد که احتمالا از دید او پنهان مانده است.

·      دلیل دیگرش این است که بورژوازی دیگر لیاقت و ظرفیت انجام وظایف تاریخی ـ طبقاتی خاص خود را ندارد.

·      به همین دلیل حل مسائل ملی، توسعه شعور ملی، دموکراتیزه کردن جامعه، تربیت حرفه ای، صنعتی، فکری، اخلاقی و مدنی توده به عهده طبقه کارگر است.



۴

·      همین دیالک تیک ملی و بین المللی با دیالک تیک های ماتریالیستی ـ دیالک تیکی و ماتریالیستی ـ تاریخی متعددی خویشاوند است.

·      دیالک تیک های زیر از آن جمله اند:

·      دیالک تیک جزء و کل 

·      دیالک تیک داخلی و خارجی.  



۵ 
بر اين خاکی که ايران است نامش

·      دلیل دیگر تصریح واژه ایران از سوی طبری این است که ایران سازنده ای و ضمنا پروردگار و پاسداری به نام توده مولد و زحمتکش دارد و درست به همین دلیل مالک بحق ایران است.   

·      فرق هم نمی کند که طبقات حاکمه در طول تاریخ محصول رنج و کار او را غصب کرده باشند و یا نه.

·      ایران به توده مولد و زحمتکش ایران تعلق بی چون و چرا دارد.

·      به توده دهقان و پیشه ور و کارگر و روشنفکر.



۶ 
بر اين خاکی که ايران است نامش


·      دلیل دیگر طبری برای بر زبان  راندن مکرر واژه «ایران» احتمالا دلیلی پسیکولوژیکی ـ ایده ئولوژیکی است.

·      چون ارتجاع داخلی و خارجی ـ حتی در هیئت احزاب و سازمان های چپ تقلبی ـ حزب توده را وابسته به دولت شوراها قلمداد کرده اند و کماکان هم قلمداد می کنند.

·      این مسئله خود مسئله ای قابل بحث است.

·      چون پس از جنگ جهانی دوم دنیا و هر چه در آن است، مهر یکی از دو سیستم سرمایه داری و سوسیالیستی بر پیشانی داشته است.

·      خود کسانی هم که حزب توده را وابسته به دولت شوراها قلمداد کرده اند، به اراده و حمایت همه جانبه ی سرمایه جهانی بر سر قدرت بوده اند.

·      مثلا به حمایت و مشاورت دمبدم ۲۰ هزار مستشار خارجی تکیه داشته اند.


·      طبری با تکرار صادقانه واژه «ایران» ضمنا به دفاع از استقلال حزب توده می پردازد.




۷ 
بر اين خاکی که ايران است نامش



·      یکی دیگر از دلایل طبری می تواند، واکنش به تهمت بی شرمانه موسوم به «بی وطنی حزب توده و توده ای ها» و چه بسا حتی «وطن فروشی» حزب توده و توده ای ها باشد.

·      یکی از مشخصات اصلی و کماکان معتبر طرفداران فئودالیسم، سلطنت و سرمایه داری، خریت علنی آنها ست.

·      چون حزب توده و توده ای های «بی همه چیز» مولد همه چیز مادی و فکری و فرهنگی نمی تواند در آن واحد هم بی وطن باشد و هم وطنفروش.



۸
 صافی

·      وقتی از خریت علنی دشمنان توده و حزب توده سخن می رود، به همین دلایل است.

·      چون پیش شرط فروش چیزی، داشتن آن چیز است.

·      حزب توده و یا توده ای بی وطن منطقا نمی تواند وطنفروش باشد.



·      ارتجاع فئودالی و بورژوائی اما درست به دلیل پایگاه طبقاتی ارتجاعی اش قادر به تفکر منطقی و علمی نیست.

·      دست خودش هم نیست.

·      چون شعور، پدیده ای طبقاتی است.

·      چون انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر انسان ها از صافی های طبقاتی چه بسا بغایت، تنگمنفذ می گذرد و تعلقات طبقاتی ارتجاعی شیره جان انعکاس را می گیرد و تفاله ای بیرون می دهد.



۹ 
بر اين خاکی که ايران است نامش

·      احسان طبری در دیگر اشعارش حدس ما را تأیید می کند.

·      او در سنت حکیم طوس به دشمنان یاوه گوی توده و حزب توده هجوم می آورد:



بی وطن نیستم، ای شریران،
وطنی هست، مرا نامش، ایران



۱۰

·      در همین فراز از شعر طبری شباهت شگرف او به حکیم سرخ طوس آشکار می گردد.

·      حکیم طوس نیز ستایشگر مقاومت و مبارزه نیاکان خویش بوده است.

·      بسان طبری که تداوم راه دشوار آنان را از هر لحاظ جامه عمل می پوشاند و اکیدا توصیه می کند.



ادامه دارد.

۱ نظر: