· گر که در این بزمگاه، تلخ زبانم
· زهر چشیدم، شکر چگونه چشانم؟
· بار دلم، کوه سنگ حسرت و درد است
· حاصل دلسوز مهر، توش و توانم
· من به ستوهم ز راه سخت و نیارم
· پای کشیدن ز نیمه راه بیابان
· (یارای پای کشیدن از نیمه راه بیابان ندارم)
· وسوسه ام هست زانکه در بن این دشت
· شهر، سلامت نشسته، نغز و چراغان
· ور نه مرا در رباط های گران سال
· رغبت یک طَرفه هم درنگ نباشد
· تا چه رسد پا به پای قافله رفتن
· دل بنهادن که راه، رنگ نباشد
· من که گلی نیستم که باد سحر گاه
· بوی مرا در مشام شهر بریزد
· خارم و با حسرت فراق بر آیم
· خلق بپرهیزد از من و بگریزد
· گنگ نیّ ام، نکته ای به گفته من هست
· دست نیابد، کسی که نکته نیابد
· گر که به بیگانگی فسانه ی دهرم
· نور خدایم، که جز بر اهل نتابد
· خلق به خوابند و من به ناله شبگیر
· چنگ زنم تا بر آرم از سرشان خواب
· تا همه بیدار چشم یک شبه باشیم
· کس که نداند چه زاید این شب بی تاب
· وای، که تنهانشسته بر لب بام ام
· بر سر من گنبد کبود ستاره
· غولی از آن دور ـ غول مرگ و تباهی ـ
· چشم بر این روح ناشکیب نهاده
· یک طرفم می نهد، به شیب عدم روی
· سوی دگر، پای بست رشته ی عمر است
· من که در این برزخ ام، چگونه توانم
· دل گسلم ز این مقام و روی بدان بست
· جانِ پریشم، وبال مردم دهر است
· بهر خدایم، ز جمع خویش مخوانید
· من سگ پیرم به کار گله نیایم
· تا نکُشیدم ز زحمتم نرهانید.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر