فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
·
تنها تر از یک برگ
·
با بار شادی های مهجورم
·
در آب های سبز تابستان
·
آرام می رانم
·
تا سرزمین مرگ
·
تا ساحل غم های پاییزی
·
در سایه ای خود را رها کردم
·
در سایه ی بی اعتبار عشق
·
در سایه ی فرار خوشبختی
·
در سایه ی ناپایداری ها
·
شب ها که می چرخد نسیمی گیج
·
در آسمان کوته دلتنگ
·
شب ها که می پیچد مهی خونین
·
در کوچه های آبی رگ ها
·
شب ها که تنهاییم
·
با رعشه های روح مان تنها،
·
در ضربه های نبض می جوشد
·
احساس هستی، هستی بیمار
·
در انتظار دره ها رازی است
·
این را به روی قله های کوه
·
بر سنگ های سهمگین کندند
·
آنها که در خط سقوط خویش
·
یک شب سکوت کوهساران را
·
از التماسی تلخ آکندند
·
در اضطراب دست های پر
·
آرامش دستان خالی نیست
·
خاموشی ویرانه ها زیبا ست
·
این را زنی در آب ها می خواند
·
در آب های سبز تابستان
·
گویی که در ویرانه ها می زیست
·
ما یکدگر را با نفس هامان
·
آلوده می سازیم
·
آلوده ی تقوای خوشبختی
·
ما از صدای باد می ترسیم
·
ما از نفوذ سایه های شک
·
در باغ های بوسه هامان رنگ می بازیم
·
ما در تمام میهمانی های قصر نور
·
از وحشت آواز می لرزیم
·
اکنون تو اینجایی
·
گسترده چون عطر اقاقی ها
·
در کوچه های صبح،
·
بر سینه ام سنگین
·
در دست هایم داغ
·
در گیسوانم رفته از خود سوخته مدهوش
·
اکنون تو اینجایی
·
چیزی وسیع و تیره و انبوه
·
چیزی مشوش، چون صدای دور دست روز
·
بر مردمک های پریشانم
·
می چرخد و می گسترد خود را
·
شاید مرا از چشمه می گیرند
·
شاید مرا از شاخه می چینند
·
شاید مرا مثل دری بر لحظه های بعد می بندند
·
شاید ...
·
دیگر نمی بینم
·
ما بر زمینی هرزه روییدیم
·
ما بر زمینی هرزه می باریم
·
ما هیچ را در راه ها دیدیم
·
بر اسب زرد بالدار خویش،
·
چون پادشاهی راه می پیمود
·
افسوس ما خوشبخت و آرامیم
·
افسوس ما دلتنگ و خاموشیم
·
خوشبخت، زیرا دوست می داریم
·
دلتنگ، زیرا عشق نفرینی است.
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر