از مجموعه ی
«برای هر ستاره»
با سپاس از سعید
نیلوفر کبود سپهر، از گزند شام
چون لاله ای سیاه، غم تیرگی چشید
گیسوی شب به چهره ی رخشان آسمان
آشفته گشت و پرده آشفتگی کشید
اشک ستارگان به رخ آبگیر دور
لغزید چون جرقه ی الماس تابناک
از پرتو لعاب وشی ، عنکبوت ماه
تاری تنید، بر تن افسرده جان خاک
اشباح، زیر بوته و در سایه های برگ
از خواب روز، جسته غضبناک و بی شکیب
در زیر تازیانه و فریاد باد شب
ارواح، از فراز، روان در رگ نشیب
شب، غم به سینه ریزد و در تنگنای تار
دل را کند ز خاطره ی عشق، پر عذاب
امشب ـ چو هر شبی ـ دل تنگم به یاد او ست
تا شب، ز جام صبح ، چشد نور آفتاب
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر