پروفسور
دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
II
راسیونالیسم
در مکتب پوتاگوریست ها
·
پوتاگوریست ها ـ بمثابه
دومین گروه ـ با خلاصه کردن تفکر در ریاضیات به تعریف مثبت تفکر «صرف» اقدام می
کنند.
1
·
بدین طریق با تعریف منطقی و ریاضی، نوعی تفکر ایدئال
ساختاربندی می شود که هم مورد قبول راسیونالیسم ایدئالیستی و هم مورد قبول
راسیونالیسم ماتریالیستی است:
الف
دموکریت (460 ـ 371 ق. م.)
فیلسوف
ماتریالیست یونان باستان
از فلاسفه
پیشاسقراطی
شاگرد لویکیپ و
بزرگترین فیلسوف فلسفه طبیعت
نماینده
ماتریالیسم اتمیستی
او کل طبیعت را
متشکل از ذرات تقسیم ناپذیر (لایتجزا، اتم) می دانست.
شعار اصلی او:
چیزها فقط به
ظاهر رنگ دارند، فقط به ظاهر شیرین و یا تلخ اند.
در واقع فقط اتم ها در فضای خالی وجود دارند و لاغیر!
·
راسیونالیسم ماتریالیستی در سیستم ماتریالیستی دموکریت یافت می شود که حاوی سمتگیری مبتنی بر علوم طبیعی است.
ب
·
راسیونالیسم ایدئالیستی اما تابع آماج اخلاقی بوده است.
2
·
دموکریت در آنالوژی با
ریاضیات، واقعیتی را ساختاربندی می کند که از واحدهای کوچک (اتم ها) تشکیل یافته
است.
·
اتم ها فاقد کیفیت اند
و تنها در رابطه ی کمی با یکدیگر قرار دارند.
3
·
حواس برای شناخت این ساختمان واقعیت بسیار خام اند.
4
·
رنگ، مزه، بو، گرمی و سردی، تنها بمثابه احساس های (دریافت
های) حسی وجود دارند.
·
شالوده آنها را انتظام و ترتیب مختلف اتم ها تشکیل می
دهند.
III
راسیونالیسم
در مکتب افلاطون و ارسطو
افلاطون (447 ـ 347 ق. م.)
فیلسوف یونان باستان و از شاگردان سقراط
·
راسیونالیسم افلاطونی ـ
ارسطوئی برخلاف راسیونالیسم الئاتی اگرچه
شناخت حسی را بطور کلی منکر نمی شود، ولی به موضع دموکریت
ارتقا نمی یابد.
1
·
راسیونالیسم افلاطونی ـ
ارسطوئی یک راسیونالیسم ایدئالیستی است.
·
برای اینکه آن در راستای شناخت واقعیت حرکت نمی کند،
بلکه درپی ایجاد یک جهان درونی از ایدئال های بشری و قبل از همه، در صدد ایجاد
نوعی جهان درونی اخلاقی است.
2
سقراط (469 ـ 399 ق. م.)
فیلسوف بزرگ یونان
مؤسس متد بحث ساختارمند (مئویتیک)
او اثر مکتوب به میراث ننهاده است.
شاگردانش از جمله افلاطون به متد او اشاره کرده اند.
به جرم گمراه سازی جوانان و توهین به خدایان یونان
محکوم به مرگ می شود و جام شرنگ سر می کشد.
·
ریشه و بنیان این راسیونالیسم اخلاقی ـ ایدئالیستی فرضیه بندی سقراط علیه
تردید و سوفیسم بوده است که بنا بر آن، انسان
باید صاحب حقیقت استواری باشد تا بتواند رفتار اخلاقی از خود نشان دهد.
3
·
اگرچه این فرضیه بندی حاوی پیشداوری الئاتی مربوط به
سیالیت و تحرک جهان ادراکات است، ولی ارسطو با
این حال کسب حقیقت استوار را از جهان ادراکات بکمک روش استنتاج ممکن می داند.
الف
·
حقیقت در جامه مفاهیم برای تفکر قابل اکتشاف
است.
ب
·
عالی ترین مفهوم بر طبق جریان اصلی اخلاقی عبارت است از
مفهوم خیر.
4
·
افلاطون مفهوم سازی را بمعنی سقراطی
اش دنبال می کند و در آموزش ایده ای خود آن را بدرجه عالی تری ارتقا می دهد.
الف
·
چون مفاهیم بر خلاف سراب حسی حاوی دانش راستین اند و ماهیت
خود همانند چیزها را (بمعنی الئاتی آن) نشان می
دهند، پس می توان آنها را مفاهیم نوعی (ایده) تلقی کرد که شامل حال واقعیت یعنی
حقیقت می شوند.
ب
·
«ایده ها» عالم خاص خود را دارند، عالمی که مستقل از جهان حسی است.
ت
·
از طریق ادراک حسی نمی توان ایده ها را شناخت.
پ
·
ادراک حسی فقط انگیزه شناخت ایده ها محسوب می شود.
ث
تماشای ایده عینی بوسیله روح در ایام تهی بودن از جسم
·
خود شناخت را افلاطون
بمثابه یک روند اسطوره ای (غیرعقلی) توصیف می کند که در آن روح بکمک یادآوری ایده
هائی که قبل از تولد خود در خلوص غیرحسی کامل شان تماشا کرده است، بدان دست می
یابد.
5
·
افلاطون آموزش ایده های مادر زاد را برمبنای گرایش راسیونالیستی
اش بوجود می آورد تا برای شناخت، مبنائی مستقل از تجربه اعطا کند.
6
·
افلاطون اگرچه برخلاف الئات ها جهان
ادراکات را منکر نمی شود و برای هر پدیده، هستی واقعی در مفهوم
نوعی (ایده) قایل می شود، اما رشته پیوند میان جهان ادراکات و جهان مفاهیم
را بکلی از هم می گسلد و به پیوند میان ادراک و تفکر
توجه نمی کند.
7
ارسطو (384 ـ 332 ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار
داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است :
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند :
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود :
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی
·
ارسطو فرضیه عالم خاص ایده ها را کنار می گذارد و می آموزد که
ایده ها در پدیده ها تحقق می یابند و مفاهیم در ادراکات.
8
·
ارسطو اما در این نظر خود افلاطونیست
می ماند که مفهوم
و عام از اصالت وجود برخوردارند.
9
·
بنظر او جهان ادراکی چیزهای منفرد فقط عبارت است از ایده
های خالص که توانسته اند در ماده کدر نفوذ کنند.
10
·
ارسطو حسی را بمثابه مواد
منفعل و بی فرم تلقی می کند که تنها پس از کردوکار تفکر فرم
می یابد و به هیئت مفهومی در می آید.
11
·
مواد ادراکی (عقل منفعل) تنها تلنگر اولیه را بر«عقل
فعال»، تفکر محض (بی غل و غش) (همانطور که در آموزش تداعی و یادآوری افلاطون) وارد می آورند و امکانات محدود مفهوم سازی را
فراهم می سازند.
12
·
ارسطو اگرچه ادراک حسی
را واقعی می داند، اما معتقد است که ادراک حسی اعتبار متافیزیکی خود را تنها زمانی
کسب می کند که تفکر بکمک مفاهیم (مقوله های) بیانگر حالات و روابط عالی تر ادراک
شده به تعیین آن نایل می آید، همانطور که ماده تنها پس از فرم گرفتن، اعتبار وجود
کسب می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر