۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

تأملاتی در تأملات فروغ اسدپور (۱۰)


چرخش فرهنگی ژیژک
فروغ اسدپور
سرچشمه:
صفحه فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی
  
در ضمن خوب بود سخنان سلمان رشدی را هم بیان می کرد که
خیلی از گروه های قومی وقتی وارد این کشورها می شوند
 «زبان» و حرف زدن یادشان می رود
(استفاده از آزادی بیان که کالای لوکس اقشار مزدبگیر خاصی است، پیشکش)
بجای سخن گفتن بع بع می کنند
سرشان را پایین می اندازند
و به بدوی ترین مشغولیت، یعنی زاد و ولد
مشغول می شوند.

·        این رهنمود «تحلیلی» ـ اسلوبی دوم فروغ اسدپور به ژیژک بخت برگشته است:

1
·        ژیژک باید به پسیکولوژیسم پرت و پلای خود، علاوه بر اقتصاد سیاسی سرمایه داری با مفاهیم تر و تمیز شمال و جنوب و حاشیه نشینی و جنگ های مذهبی، احادیث سلمان رشدی را نیز حتی المقدور بیفزاید.

·        خدای عز و جل رهنمایانی از قماش فروغ اسدپور را نصیب شمر ذی الجوشن هم نکند.
·        فقط باید دست به دعا برداشت که این رهنمود فروغ اسدپور به گوش ژیژک نرسد و گرنه ژیژک دیوانه درجا به سگ هاری بدل خواهد شد.

2

·        چون فروغ اسدپور عملا ژیژک را در لیست سیاه مافیای فوندامنتالیسم سنی و شیعی و تروریسم قومی و ملی نام نویسی می کند تا به همان روزی بیفتد که خود سلمان افتاده و از هر رشد طبیعی باز مانده است.

·        تازه همه می دانند که خمینی خونخوار کوتاه آمده است.
·        چون کیسه بیت المال از در عقب، هنوز خالی بوده است.
·        جانشینان بلافصل او اما کیسه های سنگین از طلا دارند و می توانند حتی همسر سلمان را به مأمور ترور محرمانه ـ عاشقانه وادارند.
·        اهل تشیع بیشک از بابت تجربه در این زمینه کمبودی  ندارند.

·        اما سخنان سلمان رشدی حاکی از چیستند که این چنین قابل حفظ و توسعه و تکرار اند؟

3
خیلی از گروه های قومی وقتی وارد این کشورها می شوند
 «زبان» و حرف زدن یادشان می رود
(استفاده از آزادی بیان که کالای لوکس اقشار مزدبگیر خاصی است، پیشکش)
به جای سخن گفتن بع بع می کنند
سرشان را پایین می اندازند
و به بدوی ترین مشغولیت، یعنی زاد و ولد
مشغول می شوند.

·        سلمان رشدی یکی از روشنفکران خرفت طبقه حاکمه است که جمله جمله جفنگیاتش به ایده ئولوژی راسیسم و فاشیسم سرشته است.
·        برای آشنائی بیشتر با ایده ئولوژی او بهتر است که همین جفنگ او مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد:

4
خیلی از گروه های قومی وقتی وارد این کشورها می شوند
 «زبان» و حرف زدن یادشان می رود.

·        سلمان رشدی شیاد است و هنرش شعبده بازی و عوامفریبی است.
·        چون فقط گروه های کذائی قومی وارد این کشور (انگلستان) نمی شوند.
·        از همین کشور عه هورا و عاشورا بیش از یک میلیون نفر ترک یار و دیار گفته اند و ضمنا وارد این کشور سلمان رشدی شده اند.
·        بخش مهم و آغازین این مهاجرین میلیونر بوده اند و سرمایه کلانی به همراه آورده اند.
·        بعضی از آنها حتی از فرط ثروت به سفرهای فضائی پرداخته اند و کلی احسنت و مرحبا درو کرده اند.

5
·        برخلاف دعوی سلمان رشدی، این «گروه های کذائی قومی»، انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و غیره را سلیس تر و روان تر و دقیق تر از زبان مادری شان صحبت می کنند و چه بسا حتی زبان مادری را به فنگلیسی می نویسند.

·        سؤال ولی این است که چرا سلمان رشدی از این اقلیت میلیاردر نام نمی برد و مورد تحقیر و توهین قومی شان قرار نمی دهد؟

6
خیلی از گروه های قومی وقتی وارد این کشورها می شوند
 «زبان» و حرف زدن یادشان می رود.

·        دلیل این نسیان سلمان رشدی این است که خنجرها غلاف خود را نمی برند.

·        سلمان رشدی اعضای طبقه حاکمه را نه بیگانه،نه گاو و گوساله،  بلکه آشنا و خودی و آدم تلقی می کند. 

·        البته این خصوصیت منحصر به سلمان رشدی نیست.
·        همه اعضای طبقه حاکمه همین روانشناسی اجتماعی را حمل می کنند.

7
·        وقتی فاشیست ها و نئو فاشیست های آلمانی و فرانسوی و غیره شعار «بیگانه بیرون» عربده می کشند، منظورشان نه سران مک دونالد و بانکداران و سرمایه داران امریکائی و دیگر ممالک اروپائی و ژاپنی و غیره، بلکه برده های کار از قاره های آسیا و افریقا و امریکای لاتین است.

8
·        از فروغ اسدپور و سلمان رشدی بازمانده از رشد، چه پنهان که عدم تسلط به زبان خارجی هم بهانه ای است.
·        وقتی مثلا فرانسوی ها، آلمانی حرف می زنند، فاشیست ترین آلمانی ها کیف خر می کنند.
·        اینها همان هائی اند که بسان سلمان رشدی برده های بیگانه را به گاو و گوساله تشبیه می کنند.

9
·        این بدان معنی است که تسلط به زبان بیگانه فاقد نقش تعیین کننده ای است.
·        یعنی بهانه و دستاویز است.
·        بهانه برای سرکوب است.

·        بهانه برای ارضای غریزه تحقیر و توهین توده های بی همه چیز مولد همه چیز است.
·        مفری برای تخلیه و تبلیغ  ایده ئولوژی آنتی هومانیستی و فاشیستی است.

10

·        فوندامنتالیسم سنی و شیعه نیز به عنوان مثال به جای نژاد و زبان و ملیت، دین و یا مذهب را قرار می دهند.
·        خر کردن خلایق در هر صورت در دستور کار حضرات است.
·        بهانه ها و دستاویزها اما متنوع و متفاوتند.

·        گول بهانه ها و دستاویزها را اما عوام خرتر از خر می خورند و نه انسان های بالغ خردمند خوداندیش و خودمختار.

11
در ضمن خوب بود سخنان سلمان رشدی را هم بیان می کرد که
خیلی از گروه های قومی وقتی وارد این کشورها می شوند
 «زبان» و حرف زدن یادشان می رود
(استفاده از آزادی بیان که کالای لوکس اقشار مزدبگیر خاصی است، پیشکش)

·        جالب در این میان جمله فروغ اسدپور و یا سلمان رشدی در پارانتز است:

(استفاده از آزادی بیان که کالای لوکس اقشار مزدبگیر خاصی است، پیشکش)

·        معلوم نیست که منظور فروغ اسدپور و یا سلمان رشدی از این کلام قصار چیست؟

·        اقشار مزدبگیر خاص مرکب از چه گروه های اجتماعی اند؟

·        ضمنا چرا آزادی بیان یعنی مثلا ابراز نظر و اندیشه و یا حتی سخن گفتن به زبان مادری خویش، بزعم فروغ اسدپور و یا سلمان رشدی، به مقام «کالای لوکس» (کالای تجملی از جنس جواهرات و لعل و الماس) ارتقا داده می شود؟

·        همین چیزهای جزئی و ساده و پیش افتاده سبب می شوند که آدم در نهایت عینیت و حسن نیت، در اصالت و صداقت روشنفکران ایرانی ـ چه راست و چه چپ ـ تردید کند.

12
بجای سخن گفتن بع بع می کنند
سرشان را پایین می اندازند
و به بدوی ترین مشغولیت، یعنی زاد و ولد
مشغول می شوند.

·        افکار هر کس آئینه جهان بینی او را تشکیل می دهند:
·        بنظر سلمان رشدی، تولید مثل و یا زاد و ولد، بدوی ترین اشتغال بشریت است.
·        اگر همین جفنگ سلمان را با نظرات کلاسیک های مارکسیسم مقایسه کنیم، به تضاد فاحش میان آنها پی می بریم.
·        تولید مثل نه بدوی ترین اشتغال، بلکه طبیعی ترین و غریزی ترین و ضروری ترین نیاز جانور و انسان است.

·        تولید مثل شالوده هر همبود انسانی است.
·        چون بدون نیروی کار، کاری نمی تواند جامه عمل پوشد و بدون کار، تولید مایحتاج اولیه ضرور و صرفنظرناپذیر تحقق نمی یابد و بدون تولید مثل، نیروی کار پدید نمی آید.

13

·        یعنی عملا جامعه حتی در ساده ترین فرمش مختل  می شود.
·        پیش شرط تولید مادی و بعد معنوی (فکری، هنری و غیره)  تولید مثل است.

·        سلمان رشدی بلحاظ فکری بغایت عقب مانده هنوز نمی داند که بدون کار مادی همین توده های زحمتکش «گاو و گوساله وار بعبعگر» حتی کوزه ای آب و لقمه ای نان نصیبش نمی شود تا بنشیند و برای طبقه حاکمه جفنگ بنویسد و دلار درو کند.

14

·        سلمان رشدی نباید چندان بی خبر از خرد روزمره باشد که نداند که در جهان تحت سیطره سرمایه چه می گذرد.
·        تولید مثل از سوی خوارج بی همه چیز یکی از استراتژی های سنجیده ی طبقه حاکمه برای تولید و تکثیر ثروت است.

·        هر خانواده خارجی که از اقصای نقاط جهان وارد اروپا و امریکا و آسترالیا می شود، برای طبقه حاکمه حکم دریافت صندقچه ای از طلای ناب را دارد.
·        چون در خود متروپول ها برای توسعه تولید مثل باید میلیون ها دلار صرف تشکیل شیرخوارگاه ها و کودکستان ها و غیره شود.
·        مردم متروپول ها هم در هر صورت دیگر حوصله «اشتغال به بدوی ترین کارها» ندارند و قصد لذت بردن حتی المقدور از زندگی دارند.

15
·        فروغ اسدپور و سلمان رشدی حتما می دانند که فرم و نمود خیلی از چیزها و کسب و کارها در جهان عوض شده، محتوا و ماهیت آنها در خطوط کلی شان اما همان مانده که بوده است:
·        دیروز برده ها را از جنگل های افریقا و آسیا و امریکای لاتین شکار می کردند، به غل و زنجیر می کشیدند و به مزارع صاحبان سرمایه می آوردند.
·        امروز جنگ های داخلی راه می اندازند تا میلیون نفر برده نوین و چه بسا تحصیل کرده داوطلبانه به متروپول ها بشتابند و به هر خفتی تن در دهند تا شکم خود و اعضای  خانواده خود را سیر کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر