پروفسور
دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین
میم شین
پیشکش به
رضا خسروی
که قلب ما ست.
4
تئوری
حقیقت ماتریالیسم دیالک تیکی
·
تئوری حقیقت ماتریالیسم دیالک تیکی بر خلاف همه این
نظریات، از تصویر تئوری آغاز می کند و همانند ارسطو
حقیقت را در انطباق شناخت با واقعیت عینی می بیند.
·
مراجعه کنید به تصویرتئوری (تئوری تصویر) در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
1
·
ماتریالیسم دیالک تیکی نظریه مربوط به حقیقت خود را بر
پایه حقیقت ارسطوئی استوار می سازد و سپس آن را
توسعه و تکامل می بخشد.
2
·
ماتریالیسم دیالک تیکی حقیقت را بمثابه کیفیت شناخت مطرح
می کند:
·
حقیقت یعنی انطباق حکم صادره با واقعیت امری که مورد
شناسائی قرار می گیرد.
·
مراجعه کنید به واقعیت امر، حقیقت امر در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
3
·
عینیت حقیقت در این انطباق تصویر مبتنی بر قضاوت با شیئی
است که مورد تصویرسازی قرار می گیرد.
4
·
حقیقت همیشه حقیقت عینی است، زیرا هر شناخت واقعی حاوی
یک محتوای عینی است، که مستقل از سوبژکت شناسنده وجود دارد.
5
·
مسئله حقیقت حاوی دو جنبه اساسی است که ولادیمیر لنین چنین فرمولبندی می کند:
·
«پرسش اول:
·
آیا حقیقت عینی وجود
دارد؟
·
آیا در تصورات انسانی می توانند مضامینی وجود داشته
باشند،
·
که مستقل از سوبژکت باشند؟
·
که نه وابسته به بنی بشر و نه وابسته به بشریت باشند؟
·
پرسش دوم:
·
اگر آری، پس آیا تصورات انسانی که حاکی از حقیقت عینی
اند، می توانند آنها را بطور یکباره، کامل، نامشروط و مطلق منعکس کنند و یا فقط می
توانند بطور تقریبی و نسبی منعکس سازند؟
·
پرسش دوم به رابطه میان حقیقت مطلق و حقیقت نسبی مربوط
می شود. »
·
(لنین، «مجموعه آثار»، جلد 14 ، ص 116)
·
مراجعه کنید به دیالک تیک نسبی و مطلق در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
6
·
در رابطه میان حقیقت مطلق و حقیقت نسبی خصلت تاریخی شناخت مطرح می شود.
7
·
ما در روند شناخت به حقیقت
عینی دست می یابیم.
8
·
ولی حقیقت عینی تمام و کمال، یکپارچه و ابدی نیست.
·
زیرا شناخت حقیقت به قول ولادیمیر لنین، خود روندی است.
·
خود، روند بی پایان نزدیک شدن تفکر به اوبژکت (موضوع
شناخت) است.
9
·
و لذا شناخت حقیقت مطلق در روند پایان ناپذیری با شناخت
حقایق نسبی همواره تازه، همراه است.
10
·
حقیقت نسبی عبارت است از شناختی که در چارچوب حد و
مرزهای معینی و با درجه معینی از دقت، با واقعیت عینی انطباق دارد.
11
·
به عبارت دیگر، حقیقت نسبی خصلت عینی دارد، اما به سبب
وابستگی اش به شرایط شناخت مربوطه، حاوی عناصر نسبی است و با تعمیق بیشتر شناخت می
تواند تغییر یابد.
12
·
ولی چون حقیقت نسبی در چارچوب حد و مرز معینی انعکاس
درست واقعیت عینی است، پس در عین حال حاوی عناصر حقیقت مطلق است.
·
(به همین دلیل از دیالک
تیک نسبی و مطلق سخن می رود. مترجم)
13
·
شناخت انسانی می تواند از طریق حقایق نسبی، قدم به قدم
به حقیقت مطلق نزدیک شود، بدون اینکه بتواند بطور قطعی بدان برسد.
14
·
زیرا به قول مارکس و انگلس «سیستم شناخت کاملا فراگیر و
یکباره کامل از طبیعت و تاریخ در تضاد با قوانین اساسی تفکر دیالک تیکی قرار دارد.
·
اما این امر مانع آن نمی شود (بلکه برعکس باعث آن می
شود) که شناخت منظم کل جهان خارج، نسل به نسل به پیشرفت های غول آسائی نایل آید.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»،
جلد 19، ص 206)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر