جمعبندی
از
مسعود
بهبودی
1
مارکس و انگلس
برای تحلیل وجه تولید آسیائی شروع کرده بودند به آموزش زبان
فارسی.
در این رابطه اشعار حافظ را هم خوانده اند.
شعر حافظ سرشته به افیون است.
ولی بلحاظ فرم خیلی زیبا ست.
آنها که اشعار حافظ را تحلیل نکرده اند تا
ما هم نظرشان را بپذیریم و یا رد کنیم.
ساز و برگ تحلیلی ما
همان ساز و برگ تحلیلی ئی است که آنها تأسیس کرده اند.
مارکسیسم ـ لنینیسم البته خیلی توسعه یافته.
مارکسیسم ـ لنینیسم
که ربطی به نظرات مارکس و انگلس و لنین راجع به همه چیز
ندارد.
مؤسس شیمی مدرن هم خیلی چیزهای دیگر گفته است.
علم شیمی اما بر اساس آن چیزها بنا نشده است.
علم شیمی مدرن
بر اساس مفاهیم و
مقولات و قوانین و قانونمندی ها و تئوری های مختلف شیمی
بنا شده است که روز به روز
توسعه می یابد.
2
شاید حق با منتقدان حزب توده باشد.
ولی هر حزبی فرزند زمانه خویش است.
حزب توده
ـ چه معیوب و چه بی عیب ـ
حزب توده بوده است.
درست به همین دلیل می تواند به انتقاد از خود بپردازد و
تجدید حیات کند.
توده
بهتر از حزب توده،
حزبی نداشته است.
این معایب گریبانگیر همه احزاب کمونیستی بوده اند.
همیشه می توان به
تصحیح و شروع از نو پرداخت.
نعمت بزرگ انسان بودن، همین است.
فقط خدا کند که دیر نشود.
عیب داشتن گناه نیست،
پرهیز از انتقاد از خود و ممانعت از رفع معایب خود گناه
است.
3
در کامنت نمی توان به تحلیل
جزنیسم و مجاهدیسم و فدائیسم و غیره
پرداخت.
بنظر ما تف حزب توده با همه ایرادها و اشتباهاتش
بر همه جریانات
قلابی چپ شرف داشته، دارد و خواهد داشت.
فرزندان حزب توده
دیری است که به انتقاد وسیع و ریشه ای از پدران
خود مبادرت ورزیده اند
و روز به روز عمیقتر مبادرت می ورزند.
فرق فرزندان توده و حزب توده
با جریانات هارت و پورتیستی این است
که
بسان خود توده بی نام می مانند.
بهتر هم همین است.
4
بحث های مبتذل و بیلیگ
به
قول لایپزیگی ها
را بگذارید برای کودکان کودکستان ها.
فدائیان اسلام و خلق و خدا
خادم فدودالیسم بوده اند.
و لذا تفاوت
طبقاتی ماهوی با حزب توده داشته اند و دارند.
ضمنا توده ای ها در لایپزیک ودکا می خوردند
نه ویسکی
5
آره.
ولی اینها حزب توده هم نیستند.
هویت چیزها را بنا بر ماهیت شان باید تعیین کرد و نه بنا بر
ادعای شان.
هنر خردگرایان این است که
«چیزها، پدیده ها،
سیستم ها و روندهای هستی را از صراحت بگذرانند»
(به قول لنین)
یعنی ماهیت شان را کشف کنند و گول ظواهر آنها را نخورند.
شما کامنت قبلی را حتما سرسری خوانده اید:
گفتیم که توده ای ها را براحتی نمی توان شناخت.
توده ای ها از جنس توده اند.
بی نام مادام العمرند
و برای نام و نام آوری تره حتی خرد نمی کنند.
ضمنا بنظر ما
تفاوتی ماهوی میان فدائی خلق و اسلام و مجاهد خلق و اسلام وجود ندارد.
محمد رضا شاه بنا بر تحلیل علمی روندهای عینی
مترقی تر از جزنی و پویان و خمینی و خلخالی و غیره بوده
است.
6
فرانسوا
ولتر
عقب
افتادگی مملکت ناشی از دو چیز است :
نداشتن مردمان دانا و لایق
نبودن آن ها در رأس امور مملکت
نداشتن مردمان دانا و لایق
نبودن آن ها در رأس امور مملکت
این نظر ولتر نظری معیوب، نادرست و ماقبل علمی
(ماقبل مارکسیستی ـ لنینیستی)
است و باید تحلیل شود.
مردمان دانا که از آسمان نازل نمی شوند.
دانائی را که مردمان از شکم مادر به همراه نمی آورند.
مردمان در جامعه ساخته می شوند.
هم بلحاظ جسمی و هم بلحاظ روحی و روانی.
7
حریف
من با تو ام ای رفیق
با تو همراه تو پیش می
نهم گام
در شادی تو شریک هستم
بر جام می تو می زنم جام
من با تو ام ای رفیق
با تو
...
میم
اینکه اصلا شعر نیست.
حتی نمی توان آن را خواند
این «شعر» فاقد وزن است.
«شعر» شعار واره ی زور زورکی سروده شده ای است.
فروغ بدرستی توصیه می کرد که شعرا وزن را فراموش نکنند.
8
پس از نگاهی سرسری به سرتیترهای این ترجمه،
می توان گفت که مترجم با
مفاهیم مارکسیستی ـ لنینیستی آشنائی عمیقی ندارد.
مفاهیم اما آجرهای اولیه تفکرند و بدون آنها
نمی توان نظری را
فهمید و یا فرمولبندی کرد.
این کتاب در هر صورت احتیاج مبرم به ویرایش جدی و زمانگیر دارد.
اگر در فرم پی دی اف نمی بود، می شد آن را جمله به جمله
تحلیل کرد و ایرادات فرمولبندی و احیانا نظری را توضیح داد.
9
حریف
من
مدعی نیستم که خدایی نیست
آنچه
ادعا می کنم این است که ما
نمی دانیم خدایی هست!
نمی دانیم خدایی هست!
میم
فلج
فکری شاید همین باشد:
اگر
در بود و نبود خدا تردید داری،
پس
زیپ دهنت را بکش و شورع به تحقیق کن
و وقتی
مطمئن شدی که هست و یا نیست
شروع
به ارشاد خلایق کن.
مردم
به اندازه کافی گیج و سر در گم اند
و نیازی
به گیج ساز و گمراه ساز دیگر ندارند.
10
تأمل اسماعیل خوئی در عناصر فرمال اشعار شاملو
فی نفسه شروع ارزشمندی است
ولی باید تعمیق شود.
البته اگر قرار نباشد که به حفظ وضع موجود کمر بندیم.
همین پژوهش اسماعیل خوئی سطر به سطر مورد تحلیل قرار می
گیرد
و منتشر می شود.
این نشان می دهد که روشنگری همیشه حاصلخیز است و بی بدیل.
راجع به محتوای شعر شاملو و جهان بینی ایشان
نیز تحلیل هائی صورت گرفته و منتشر شده است.
مخالفت برخی از سرشناسان در بخش کامنت اخبار روز با روشنگری
خوئی
خود دال بر ضرورت و حقانیت روشنگری است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر