۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (43)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

1
باور کنید
حتی کلمه ای از کلمات ما مال خودمان نیست.
هرچه می دانیم
در روند همین هماندیشی ها از امثال شماها آموخته ایم.
همین و بس.
ما خیلی هم قدردان کسانی هستیم که به هماندیشی خطر می کنند.
بدون همین کامنت شما
ما اصلا نمی توانستیم بیندیشیم و چیزی بنویسیم.
رابطه همیشه متقابل و دو جانبه است و دو طرف از همدیگر می آموزند.
بهتر هم همین است.
رابطه استاد و شاگرد مال قرون وسطی است.

2
سعدی می گفت و بحق می گفت:
دوست باید طبیب آدمی باشد که
داروی تلخ تجویز می کند.

داروی تلخ
شاید در کوتاهمدت  آزارنده باشد،
ولی در درازمدت شفابخش است.

3
ولی در هماندیشی بهتر است که خوداندیشی  فراموش نشود.
چون حقیقت عینی فقط در چالش فکری کشف می شود
و نه در تحسین صادقانه و یا مصلحت طلبانه ی همدیگر.

هر کس با هر بضاعت فکری
اصولا در تحسین خود کمبودی ندارد.
چون در غیر اینصورت نمی تواند به کار خود ادامه دهد.
چون رضایت از کرد و کار خود
پیش شرط تداوم کرد و کار است.

صفحات فیسبوک از
هندوانه زیر بغل یکدیگر دادن
لبریز است.

تا دل تان بخواهد لایک و لیس و لاس الکی.
چه بسا حتی بدون خواندن جمله ای از جفنگی.
لایک شریسم شده مکتبی جدید.
درود درود درود شده مد روز.
ما ولی بهتر است که از خیر  این فرمالیته و فرمالیسم بگذریم.

فراموش نکنیم که حتی کلمه ای از کلمات ما
مال خودمان نیست.
همه را از دم
مدیون بی نامان بی اعتنا به نامیم.

4
هدف ادیان از نمایندگی شعور وارونه چیست؟
 منظوراز نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین، چه کسانی هستند؟
  
5
عرفان همیشه  تناقض مند و دوگانه بوده.
طبقه حاکمه هم برخورد دوگانه با عرفان داشته است:
بخش خردستیز عرفان را طبقه حاکمه به خدمت گرفته
و بر ضد بخش اجتماعی آن جنگیده است.

دیوان حافظ و یا آثار سعدی
 از سوئی
انتقاد بی رحمانه و حتی بی شرمانه از عرفان است
و
از سوی دیگر
با به خدمت گرفتن ایراسیونالیسم (خردستیز)   عرفان
 برای اثبات وجود خدا و خرافات دیگر همراه است.

6
حریف
این یک نگاه خصمانه به عرفانه که
ناشی از غرق شدن انسان در مدرنیته است.
اگر برای فکر و انسان آزادی قایلیم،
 باید اجازه بدیم که از اون چیزی که لذت میبره ، استفاده کنه

میم

نگاه خصمانه و یا بررسی رئالیستی؟
ما حریف را به اندازه چشمان مان
یعنی تنها سرمایه ای که داریم، دوست می داریم.
حتی ذره ای خصومت نسبت به شمر لعین نداریم،
چه رسد نسبت به حریف/

میدان بحث ایدئولوژیکی
اما بازار خرید و فروش گاو و گوساله نیست
تا چک و چانه زده شود.

ما جزمی جز حقیقت عینی نداریم و موظف به دفاع از آن هستیم.
در چالش ایدئولوژیکی هر کس ابراز نظر صریح و صادقانه می کند
تا از حقیقت عینی دفاع کند.
چه خصومتی و چه سلب آزادی از کسی؟
مدرنیته یعنی چی؟
ما هزار سال پیش هم با همین منطق اندیشیده ایم
 و استدلال کرده ایم.
نظری بیندازید به شاهنامه حکیم سرخ طوس.

7
ما که کاره ای نیستیم تا بگوییم و یا نگوییم.
مفاهیم
 ـ چه مفاهیم علمی و چه مفاهیم و مقولات فلسفی و چه مفاهیم فقهی و حقوقی و ادبی ـ
تعریف استاندارد دارند.

مثلا مفهوم اکسیداسیون و یا احیای شیمی را
که نمی توان به دلخواه تعریف کرد.

مفهوم قشر و یا طبقه هم به همین سان است.
روشنفکر یک قشر اجتماعی است که
نان سفره اش را از طریق کار فکری در می آورد.

ما که نمی توانیم از روشنفکر تعریف دلبخواهی ارائه دهیم.
روشنفکر می تواند خادم باشد و یا خائن.
قربانی باشد و یا جلاد.
خلقی باشد و ضد خلقی

8
آثار نیچه تحلیل شده اند.
نیچه پدر معنوی فاشیسم و راسیسم (نژاد پرستی)  و ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
گئورگ لوکاچ در اثر معروف خود تحت عنوان «تخریب خرد»
 زباله های فکری نیچه و امثال او را
به نقد کشیده است.
نیچه و معلمش شوپنهاور مهیا سازان زمینه فکری لازم
برای روی کار آمدن فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم بوده اند.

عصای نیچه را جانی بالفطره
ـ هیتلر ـ
از خواهر نیچه به هدیه دریافت کرده بود
و آثار نیچه در مدارس آلمان فاشیستی تدریس می شد.

ما هم جفنگیات اینها را تحلیل خواهیم کرد.
شما یا سواد فلسفی ندارید و یا بلحاظ طبقاتی
به بینش راسیستی و ایراسیونالیستی و فاشیستی رسیده اید.

و گرنه هیچ خردگرای شرافتمندی
از این جنایتکاران نژاد پرست خردستیز دفاع نمی کند.

البته در ایران
فاشیسم ا
ز دیرباز برو بیائی داشته و
طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی هم
 در ترجمه و اشاعه آثار فاشیستی
سنگ تمام گذاشته است.
چون فوندامنتالیسم همشیره فاشیسم است.

9
ما ترکی مان خوب نیست.
دونماق به معنی برگشتن، روی برگرداندن به پشت سر است.
شاید برداشت شما همان نظر شاعر باشد:
غروب.
آفتاب گرفتگی
کسوف
شاید شاعر خورشید را هومانیزه کرده،
 انسان واره تصور کرده و
 به معنی روی برگرداندن خورشید از شاعر به خدمت گرفته است.
این به معنی سیطره ظلمت خواهد بود.

10
شما که ظاهرا برای روشنگری ارزش زیادی قائل نیستید.
بدون روشنگری اما چگونه می توان به
اشاعه علم رهائی مبادرت ورزید
تا انسان به درجه موتور تحول ارتقا یابد؟

ضمنا ایدئالییزه کردن «نشکن» های نر و ماده که
با علم رهائی نهائی
(مارکسیسم ـ لنینیسم)
سازگار نیست.

تئوری نخبگان
نه تئوری رهائی
بلکه تئوری بردگی است.

تئوری تجلیل از «نشکن» ها،
تئوری فاشیستی است که
بشریت را به ذلت ابدی سوق می دهد.

اساس جهان بینی توده های مولد و زحمتکش
(مارکسیسم ـ لنینیسم)
و شیوه زیست آنها را اما هومانیسم تشکیل می دهد.

هومانیسم یعنی در کانون هستی قرار دادن انسان نوعی.
صرفنظر از همه خصوصیات فرعی و تصادفی، مثلا
دلیری و زبونی،
شکست و یا مقاومت،
ملیت و یا نژاد
و غیره.

شیفته اقویا بودن هنر نیست.
هنر طرفداری از ضعفای «بی همه چیز» است که
خلع ید شده اند و
در ذلت به سر می برند،
علیرغم آنکه مولد همه چیزهای مادی و معنوی جامعه و جهان هستند.

قهرمان تراشی و تجلیل از دلیران و قهرمانان
کسب و کار فاشیست های درنده است و نه توده ای های خردگرا و سازنده.

علاوه بر این
انسان ماشین نیست تا مثلا
زیر شکنجه مقاومت مطلق کند و نشکند.

کسی حق ندارد دیگری را
به خاطر شکست در زیر شکنجه و توبه و غیره
تحقیر کند و مرده های به اصطلاح مقاوم را به عرش اعلی ببرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر