جمعبندی
از
مسعود
بهبودی
1
چقدر شما کامنت همنوع تان را سرسری می خوانید!
نتیجه اش همین می شود که فوری به منبر می
روید
و
شروع به موعظه می کنید:
در متروپول های غرب خیلی ها به جای دوچرخه سواری
با همین کفش ها حرکت می کنند.
درست به همان سان که دهاتی ها در شرق
با
الاغ جا به جا می شوند.
این مثال است برای تسهیل تفاهم و تفهیم.
ضمنا عشق ربطی به این حرکات ندارد.
عشق بخصوص در غرب دیری است که هفت کفن
پوسانده است.
پیش شرط عشق شناخت شعور است
و
شناخت و شعور کیمیا ست.
پیر و جوان هم سرش نمی شود.
مردم پیرتر می شوند ولی نه عاقلتر، بلکه
خرتر.
فقط دعا باید کرد که جهان به طویله ای بدل
نشود.
2
شهادت که بد نیست.
اگر شهید نباشد، بهشت به برهوتی بدل می شود.
فکرش را فقط بکنید که در کشوری همه خانه شخصی
داشته باشند
و خرپولی میلیون ها خانه مسکونی خالی داشته
باشد.
خرپول بدون خریدار و یا حداقل مستأجر چه خاکی
باید بر سر کند؟
3
بردارید آثار صمد بهرنگی را بطور عینی تحلیل
کنید.
اگر جرئت کردید، بدهید بچه تان بخواند
و مواظب باشید که زهر در آش تان نکند.
صمد اصلا سواد و صداقت ندارد.
دوستش بهروز دهقانی هم «کتابی» نوشته به نام ملخ ها
و به
تقلید از «گاو» اثر گوهر مراد.
بخوانیدش و ببینید که حضرات حتی سواد یک دهاتی
بی سواد را هم ندارند.
4
این طوری که نمی شود بحث کرد.
بحث برای حق به جانب ماندن که نیست.
بحث برای آموزش از همدیگر است.
ما بخش اول « اولدوز و کلاغ ها» را سال ها
قبل تحلیل کرده ایم.
بخوانید و نقد کنید.
یا هر اثری از صمد که دل تان خواست بفرستید
تا ما تحلیل کنیم و شما بعد مورد ارزیابی
قرار دهید.
جو حاکم بر «اولدوزو کلاغ ها»
پدرستیزی که سهل است، بزرگسالان ستیزی است.
5
می توان دوست این و آن شد.
ولی
نمی توان مطمئن بود که کسی دوست تو شود.
رابطه دوستی کذائی
در تحلیل نهائی
یکطرفه
می ماند.
6
نه.
از این خبرها نیست.
بچه شما هم چیزی را که شما یادش داده اید،
بطور
مکانیکی روی دیوار نوشته است.
صمد و شرکا اصلا تفکر بلد نبوده اند.
اتفاقا درست عکس تصور شما،
مورد نظر صمد وشرکا بوده است:
هدف آنها فریب کودکان و بزرگان کودک واره
بوده است.
صمد که سهل است
در تمامت رهبری چریک های مرده و زنده
یک نفر یافت نمی شود که جمله ای از همین مارکس را که
شما
عکسش را علم کرده اید،
معنی کند.
ما حاضریم همه آثار صمد و غیره را مشترکا
تحلیل کنیم.
تا ببینید چند من کره دارند.
خود شما اگر صداقت دارید،
تحلیل هائی را که ما از « اولدوز و کلاغها»
کرده ایم بخوانید.
7
به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود
را!
(نیما)
ای گردو خور بی چشم و رو!
گیریم که حریف گردوها را به خاطر خدا نداده
باشد،
برای سیر کردن شکم تو که داده است.
قدر دانی از همنوع هومانیست (بشر دوست)
نشانه خرد و شعور تو ست.
درست بر اساس همین قدرشناسی از همنوع خیراندیش
میان تو و جانوران وحشی مرزبندی می شود.
8
مطلب همین است:
«زشت خوش سیرت به از زیبای زشت اندیشه ای!»
زشت و زیبا اما هم نسبی اند و هم انتزاعی.
هر طبقه اجتماعی تصور خاص خود را از زشت و زیبا
دارد.
زشت و زیبای مطلق و همه طبقاتی و یا فراطبقاتی
کیمیا ست.
مسئله بمراتب دشوارتر می شود،
وقتی کسی از اندیشه زشت و یا سیرت خوش سخن
بگوید.
بر اساس کدام معیار عینی
می توان زشتی و زیبائی اندیشه و سیرت را
تعیین کرد؟
استنباط شخصی شما را نمی توان تعمیم داد.
حریفی می گفت:
«از جنایات امپریالیسم امریکا در شهر فلوجه عراق
برای زن بورژوائی صحبت می کردم.
متوجه شدم که طرف اصلا عین خیالش نیست.
قتل عام همنوعش برایش اهمیت ندارد.
چه رسد به اندیشه قتل عام. »
9
شما هی ویراژ می دهید
و از موضوع بحث خارج می شوید
تا حق به جانب به خانه روید.
امحانش دشوار نیست:
شما بردارید شعری را تحلیل کنید
و
همان شعر را به ما هم بدهید تا تحلیلش کنیم.
ببینیم که شعور خارق العاده شما چند من کره
دارد.
شعارهای انتزاعی و توخالی را بگذارید برای
کسان دیگر.
ما دوره خریت خود را پشت سر نهاده ایم.
10
فرق نئوفاشیست ها با فاشیست های سابق
این
است که
نئوفاشیست ها بمراتب بی شعورتر از فاشیست های
سابق اند.
این بدان معنی است که همه از دم
فقط عقب عقب
رفته اند.
طرف وصیتنامه هیتلر را تکثیر و توزیع می کند
و ضمنا می گوید:
«درود بر هیتلر»
و
بعد به اعتراض می گوید:
«چرا به من گفتی فاشیست؟
فاشیست بدترین فحش است.
من پان عیرانیستم.»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر