جمعبندی
از
مسعود
بهبودی
1
بازی با واژه ها
آداب و آیین دیرین عوامفریبان از همه رنگ
است.
از فاشیسم تا فوندامنتالیسم
از امپریالیسم تا صهیونیسم
افراد انسانی قاعدتا باید بر اساس ماهیت
طبقاتی شان
و در بدترین حالت بسته به کرد و کار شان ارزیابی شوند.
سید علی
همان کسی است که تحت ریاستش جنایات اوین جامه
عمل پوشیده اند:
دختران معصوم مردم قبل از اعدام
بطرز فجیعی مورد تجاو جنسی قرار گرفته اند
جوانان و پیران خلق بلحاظ جسمی و روحی و روانی
تخریب شده اند.
برای فرزندان مردم حتی تدفینی و بدتر از آن
گوری روا نداشته اند.
2
نه فقط جناح های به اصطلاح «چپ» و راست طبقه
حاکمه،
بلکه خود چپ ایران، از سرتاپا قلابی است:
ما سی سال است که در انترنت دنبال یک چپ
حقیقی می گردیم
و وقت تلف می کنیم.
اگر در ایران چپ حقیقی وجود داشت،
معلم و کارگر و پیشه ورش به این روز نمی
افتاد.
از همین شعارهای کارگران و معلمین و غیره
می توان به فاجعه فکری و فرهنگی پی برد.
کدام
چپ؟
مارکسیسم اصولا و اساسا تئوری انتقاد است.
سقوط فکری و فرهنگی ایرانی ها در این سی سال
وحشت انگیز است.
جوانان . پیران کشور اصلا خواندن و نوشتن بلد
نیستند
چه رسد به خود اندیشی
چه رسد به تفکر مفهومی.
3
ما که فینگلیسی بلد نیستیم تا منظور شما را
دقیقتر درک کنیم.
فلسفه اما یعنی خرد
در عصر جدید
به قول کانت و غولان فلسفی بورژوائی آغازین
دیگر
همه چیز باید به محکمه عقل کشیده شود
تا هم بر عوام وارگی (خریت) غلبه شود و هم بر
عوامفریبی (لاشخوریت)
ضمنا یا باید عوام واره زیست
و یا باید خرد اندیشنده را
یعنی مارکسیسم ـ لنینیسم را
به مشقتی عظیم از آن خود کرد و آدم شد.
4
درست اندیشی یعنی تفکر مفهومی .
در زمان شاه کتاب فراوان بوده:
مثلا تاریخ جها ن باستان ترجمه انصاری.
تاریخ
راوندی
آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم
نقد آثار شریعتی توسط علی اکبر اکبری
و غیره
وضع فکری وفرهنگی فعلی
نتیجه همین خرابکاری های ایدئولوژیکی حضرات
در سابق
و
پیروزی فوندامنتالیسم فئودالی و ارتجاعی شیعی از سوی دیگر است.
5
به همان سان که می توان فریب گفتار کسی را
خورد،
به همان سان هم می توان فریب کردار او را
خورد.
شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها ( انسان
ها) و روندهای هستی
باید در داربست دیالک تیکی شان صورت گیرد
و ضمنا شناسنده باید فوت و فن و ساز و برگ
شناخت را بیاموزد.
چون پخمه نه می تواند کسی را از کردارش بشناسد و نه
از گفتارش.
ولی کسی که مارکسیسم ـ لنینیسم را بیاموزد
هم از گفتار هر کس می تواند به نیت و ماهیت او
پی ببرد
و هم از کردار هرکس می تواند به کاسه پنهان
در زیر نیمکاسه اش
وقوف
حاصل کند.
امروزه اعضای طبقه حاکمه
کردارهای خیلی خیلی خوب «مرتکب» می شوند
تا
بهتر و آسان تر بتوانند گفتار و افکار (ایده ئولوژی) خیلی خیلی زهر آمیز شان را
به خورد خلایق دهند.
6
این
شعر شاملو راجع به ارانی
به
قول حریفی به نام قراگوزلو در اخبار روز
« به
درخواست یکی از توده ای ها که با شاملو رفت و آمد داشته سروده شده و زورکی سروده
شده است.»
(نقل
به مضمون)
این شعر ضمنا بی محتوا ست.
هارت
و پورت توخالی است.
شاملو
بلحاظ ایدئولوژیکی فرقی با رضاخان ندارد.
رضا
شاه و محمد رضا شاه
بیشک
مترقی تر و مثبت تر از آل احمد و شاملو و شرکاء بوده اند.
شاملو
به روایت حریفی
روشنفکران
جامعه را
معتاد
به تریاک و هروئین مادی و ایدئولوژیکی
کرده است.
هنر
شاملو و شرکاء
شیر
کردن شیرخوارگان و ارسال شان به جنگ شیران
و
بعد سرودن مرثیه ای در رثای آنان بوده است.
خودویژگی
فاشیسم و فوندامنتالیسم عوامفریبی است.
فاشیست
و فوندامنتالیست
می
تواند خود را سرخ تر از هر کمونیستی جا بزند
و
در رثای هر شهیدی از هر دسته و فرقه مرثیه بسراید.
روان
شناسی فاشیسم و فوندامنتالیسم
باید
در آثار نمایندگان آنها بررسی شود.
ژان
پل سارتر
حتی به دیدن چگوارا می رود
سران
اگزیستانسیالیسم جنگ شکر در کوبا می نویسند.
7
توهین؟
بر زبان راندن حقیقت عینی و علمی توهین است؟
انسان ها یا طرفدار ترقی اجتماعی و تحول
وضع موجود اند (چپ)
و یا طرفدار حفظ وضع موجود (راست)
شق ثالثی وجود ندارد.
کسی که مدعی خط سوم باشد یا ابله است و یا
عوامفریب
یا خر است و یا لاشخور
گفتن حقیقت عینی و علمی هم
حق هر خوداندیش خودمختاری است.
8
خوان تعقل؟
خوان تعقل یعنی سفره تعقل
شاگرد همین معلم های نه چپ و
نه راست
چیزی از جنس شما می شود که از تمیز خوان و خان عاجز است.
تازه شما فهمیده تر از بقیه هم هستید.
بدین طریق کشوری به طویله ای استحاله می یابد
و هر عرعری اندیشه ای تلقی می
شود.
ما
برای کسی قلم نمی زنیم
و
کسی را محبور به خواندن جفنگیات مان نکرده ایم.
9
خرده
بورژوا معجونی است از این طرفی و آن طرفی.
در
زمینۀ منافع اقتصادی اش اینطوری است و «به همین دلیل» در نگرش سیاسی و دینی و علمی
و هنری اش هم همینطور است.
اخلاقیاتش
هم اینطوری است.
بطور
کلی اینطوری است.
خرده
بورژوا تناقض متحرّک است.
اگر
مثل پرودون آدم باهوشی باشد زود یاد میگیرد که چطور با تناقض هایش بازی کند و به
اقتضای شرایط از کدام شان تناقض و پارادوکسی بسازد که هیجان انگیز یا تأملانگیز
یا مبتذل یا درخشان باشد.
شارلاتان
بازی علمی و بوقلمون صفتی سیاسی از اجزای لایتجزای جهانـبینی خردهب ورژوائی ست.
فقط
یک انگیزه بر خرد هبورژوا حاکم است:
خودبینی.
معضل
انسان خرده بورژوا، همچنانکه معضل همۀ آدم های خودبین، چیزی نیست مگر دم را
دریافتن و موفق شدن در همین دم.
کارل
مارکس، «راجع به پرودون»
(نامه
به ی. ب. شوایتسر)، 24 ژانویۀ 1865 کلیات مارکس و انگلس جلد 16، ص 31)
10
بهترین
دوست ما در فیس آباد
حریفی
است که می تواند راجع به انواع شعر در طول قرون
صدها
صفحه بنویسد و می نویسد.
ولی شگفتا که توان تشخیص شعر از معر را ندارد.
مثلا اشعاری از شعرائی منتشر می کند
که هر خرفتی به محض دیدن
به فقدان وزن و معنا و خطاهای املائی و انشائی در آنها پی
می برد.
ما رفته رفته به این نتیجه می رسیم که
عیرانی جماعت از توان خود اندیشی محروم اند
و فقط چیزهائی را از اینجا و آنجا بطور مکانیکی
یعنی بدون کمترین تأمل و تعمق خلاق
در کله خود انبار کرده اند
و فکر می کنند که
فکر می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر