۱۳۹۳ آذر ۲۲, شنبه

نقل قول هائی از این و آن (237)

 
تندیسی به یاد
اعدام کودکان چک وسلواکی
بدست فاشیسم
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
 لی لی
سنگزاد

ایوان کلیما
ملت ها این گونه نابود می شوند که نخست حافظه شان را از آن ها می دزدند، 
کتاب هایشان را تباه می کنند، دانش شان را تباه می کنند، و تاریخ شان را نیز.
و بعد کسی دیگر می آید و کتاب های دیگری می نویسد، و دانش و آموزش دیگری 
به آنها می دهد، و تاریخ دیگری را جعل می کند.

·        این جفنگ ایوان کلیما حاوی ایرادات بینشی جدی است.
·        اولین ایراد بینشی او ایرادی جهان بینانه است.
·        ایرادی ایدئالیستی است:

1
ملت ها این گونه نابود می شوند که
نخست حافظه شان را از آن ها می دزدند،
کتاب هایشان را تباه می کنند، دانش شان را تباه می کنند،
و تاریخ شان را نیز.

·        او خیال می کند که برای امحای هر چیزی باید روح و شعور مربوط به آن چیز از بین برود تا بعد خود آن چیز نابود شود.
·        بنظر او ـ به عنوان مثال ـ قبل از اشغال عراق و چپاول دار و ندار مادی  و فکری و  فرهنگی مردم، حافظه مردم عراق را و کتب و دانش و تاریخ شان را از بین می برند.
·        اگر او حتی رفتار آلمان فاشیستی را با کشورش بطور امپیریستی (تجربه گرائی) بررسی می کرد به نظر دیگری می رسید.
·        ولی وابستگی طبقاتی به طبقات اجتماعی ارتجاعی مغز آدمیان را از کار می اندازد و مانع دیدن مبرهن ترین حقایق می گردد.

2
ملت ها این گونه نابود می شوند که
نخست حافظه شان را از آن ها می دزدند،
کتاب هایشان را تباه می کنند، دانش شان را تباه می کنند،
و تاریخ شان را نیز.

·        ایراد بینشی دیگر او در طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) او ست:
·        او دیالک تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک ملت و اجنبی بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز، هیچ واره و همه کاره در می آورد.
·        در این صورت و فقط در این صورت است که ملت تا حد تماشاچی منفعل و علیل تنزل می یابد، تا اجنبی هر چه دلش می خواهد، با او بکند.

·        ما با این طرز تفکر متافیزیکی در فیلم و رمان «دائی جان ناپلئون» نیز مواجه می شوبم که همه حوادث را به گردن سوبژکتی خارجی مثلا انگلیسی ها می اندازد.
·        انگار ملت مورد نظر دچار انجماد مطلق شده تا اجنبی بیاید و حافظه و کتب و دانش و تاریخش را به یغما برد.
·        فقط باید فانتزی قوی داشت و یغمای حافظه و کتب و دانش را تصور کرد.

3
ملت ها این گونه نابود می شوند که
نخست حافظه شان را از آن ها می دزدند،
کتاب هایشان را تباه می کنند، دانش شان را تباه می کنند،
و تاریخ شان را نیز.

·        ایراد تجربی و بینشی دیگر ایوان کلیما در فراموش کردن این حقیقت امر است که پیش شرط نفی هر چیز، تشکیل پیشاپیش بدیل حداقل بهتری برای آن چیز است.
·        یعنی قبل از غارت محتوای حافظه و کتب و دانش ملتی، باید معادل بهتری بدان تزریق شود تا کهنه را از عرصه بدر راند و خود جای آن را اشغال کند.
·        و گرنه کسی نمی تواند بدون دادن بدیلی حتی خرافه ای را از کسی بگیرد.

4
و بعد کسی دیگر می آید و کتاب های دیگری می نویسد،
 و دانش و آموزش دیگری به آنها می دهد،
و تاریخ دیگری را جعل می کند.

·        وارونه بینی عریان به همین می گویند:
·        اجانب اول کله ملت را از حافظه و دانش و تاریخ تهی می کنند و بعد می نشینند برای ملت کتاب می نویسند و دانش و تاریخ جعل و در رگ ملت تزریق می کنند.

5
و بعد کسی دیگر می آید و کتاب های دیگری می نویسد، 
و دانش و آموزش دیگری به آنها می دهد، و تاریخ دیگری را جعل می کند.

·        منظور مستور ایوان کلیما این است که ملت چک حافظه و کتب و دانش کاپیتالیستی داشته و کمونیست ها همه را به غارت برده اند و برای شان کتاب نوشته اند و دانش آموخته اند و تاریخ شان را جعل کرده اند.
·        ایوان کلیما با این ترفند، نه تنها فرهنگ پرولتری توده های مولد و زحمتکش چک را منکر می شود، بلکه حتی جامعه اشتراکی آغازین چندین ده هزارساله را به باد نسیان می سپارد.
·        انگار جامعه بشری با نظام برده داری آغاز می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر