پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
یازدهم
مسائل
«متافیزیکی» در ماتریالیسم دیالک تیکی
ادامه
36
·
اینجا نیز درک نقش اثباتی پراتیک
به یاری می شتابد.
·
تمرکز شناخت بر این جمله، اصولا به
بی پایانی کریه زنجیر علی (علت و معلولی) پایان ناپذیر می انجامد.
·
آن سان که برای دستیابی به کلیت،
همیشه باید به بسط و تعمیم نفی تعین های پایانمند توسل جست.
·
این مسئله را هگل در فصل آخر اثرش
تحت عنوان «علم منطق» روشن کرده است.
· مراجعه کنید به علیت، دیالک تیک علت
و معلول، دیالک تیک پایان پذیر و پایان ناپذیر در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
37
·
از این به بعد، سوبژکت های شناخت
موجود، در خط بالنده شناخت اوبژکت ها از این اوبژکت به آن اوبژکت و تا دور دست ها
سیر می کنند و در کلافی از مه، محو می شوند.
38
·
مسئله در کرد و کار مادی (شیئی)
اما برعکس است.
·
سوبژکت عمل با تمرکز بر چیزی، در
آن واحد و درجا شرایط امکان آن چیز را از مسافات دور به میدان خاص خویش می کشد.
·
سوبژکت شناخت در مناسبات فعال
(اکتیو) خود نسبت به این چیز و در این شرایط معین، در عین حال همان رفتاری را از
خود نشان می دهد که نسبت به کل جهان به مثابه پیش شرط و دلیل وجودی هر چیز منفرد
نشان می دهد.
39
نیکولاس کوزانوس (1401 ـ 1464)
فیلسوف، تئولوگ، ریاضی دان، کاردینال
از نخستین هومانیست های آلمانی در دوره گذار از
قرون وسطای
واپسین به عصر جدید آغازین
·
سوبژکت به مثابه موجود کوشا (عمل
کننده) آئینه کل جهان است.
·
هر کرد و کار فی نفسه، حاوی انعکاس
است.
·
لایب نیتس این حقیقت امر را در
وحدت احساس و ادراک در مونادها پیشاپیش تبیین داشته است.
·
در هر لحظه عمل، کلیت مختصات جهان
که در روابط جزئی حی و حاضر است، تمرکز (تغلیظ) می یابد.
·
این همان محتوای مادی حکم کوزانوس
است:
·
کل در کلیه اجزای خویش نمودار می
گردد.
40
·
برنامه فلسفه اسپکولاتیو (هگل) را
تنها در چارچوب وارونه سازی ماتریالیستی آن و در حلاجی وحدت تئوری و پراتیک می
توان جامه عمل پوشاند.
·
سوبژکت عمل اما نه فرد به معنی فقط
خودش، بلکه انسان بلحاظ اجتماعی سازمان یافته است.
·
از این رو، در پراتیک و همچنین در
جریان انعکاس، همواره تاریخ نوعی بشریت بالاعم، بویژه طبقات و گروه های اجتماعی در
مد نظر قرار داده می شوند.
40
·
هر سوبژکت، همواره عامی است، بویژه
در آن حالت که خود را به مثابه فرد واقعیت می بخشد.
·
این حقیقت امر که پراتیک همیشه
پراتیک فردی است و به مثابه پراتیک فردی، عام است، حاوی دو جنبه است.
·
با تمرکز (سمتگیری) کرد و کار مادی
(شیئی) بر چیزی که به مثابه چیزی هویت مند، قابل بازتولید ـ خواه در عالم فکر و
خواه در عالم واقع ـ است، مفردیت آن چیز (به قول ارسطو، درجا و در آن واحد)، عامیت
(عام وارگی) کسب می کند.
·
این عامیت، خود را در مفهوم عام هر
چیز تبیین می دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر