تحلیلی
از شین میم شین
یک
حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای
نور دیده صلح به از جنگ و داوری
داوری
یعنی شکایت پیش قاضی بردن
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر اجازه باشد، سخنی در سنت صوفیان می گویم:
·
ای نور چشم من، صلح از جنگ و قضاوت قاضی بهتر است.
1
یک
حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای
نور دیده صلح به از جنگ و داوری
·
ترفند ایده ئولوژیکی فئودالی خواجه واقعا بی نظیر است.
·
خواجه بلافاصله پس از تعیین مستمع و مخاطب خود، ساز و
برگ مؤثر لازمه را از خورجین ایده ئولوژیکی خود بیرون می آورد.
·
در این بیت غزل، مخاطب خواجه اوپوزیسیون ضد فئودالی ـ ضد
روحانی است.
·
یعنی نطفه های آغازین بورژوازی (طبقه متوسط) است که
بواسطه اهل طریقت و تصوف و عرفان بلحاظ ایده ئولوژیکی، نمایندگی می شود.
·
خواجه هم به همین دلیل، با ادب و آداب و نزاکت تام و
تمام، در حرف، «حرف صوفیانه» تحویل مخالف نظام فئودالی ـ روحانی می دهد.
·
اگر مستمع و مخاطب خواجه تیمور لنگ و یا سلطان و خان
قلدر دیگری می بود، حرف خانانه و شاهانه تحویلش می داد.
·
اما منظور خواجه از این اندرز چیست؟
2
یک
حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای
نور دیده صلح به از جنگ و داوری
·
خواجه در این بیت، دیالک تیک جنگ و صلح را به شکل دوئالیسم
جنگ و صلح در می آورد و ضمن نهی کردن از جنگ، به صلح فرامی خواند.
·
شعار خواجه برای ساده لوحان و یا عوامفریبان خوشایند و
مقبول جلوه می کند.
·
مسئله اما اینجا ست که نه جنگ انتزاعی وجود و نه صلح
انتزاعی.
·
جنگ و صلح را زمانی می توان مورد ارزیابی علمی و عینی
قرار داد که جامه انتزاعی از تن بدر کند و بطور مشخص مطرح شود:
3
یک
حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای
نور دیده صلح به از جنگ و داوری
·
وقتی سپاه چنگیز و یا تیمور و یا هر قلدر خونخوار دیگر
کشور خواجه را مورد حمله قرار می دهد، دار و ندار مردم را غارت می کند، کودکان
مردم را برده می سازد و در بازار مکاره می فروشد و یا تحت استثمار جسمی و جنسی و
روحی و روانی قرار می دهد، بر خلاف تصور خواجه، صلح به هیچ دلیل تجربی و منطقی روا
نیست.
·
مردم کشور چاره ای جز حفر سنگر و مبادرت به مقاومت و
مبارزه بر ضد دشمن متجاوز ندارد.
·
دعوت مردم به صلح تحت این شرایط، خیانت به امر آزادی و
استقلال فردی و ملی و عزت انسانی است.
·
خواجه اگر ذره ای صداقت داشته باشد، باید سپاه وحشی دشمن
را نهی از جنگ و تجاوز به سامان این و آن کند و نه خلق ستمکش را و نه اوپوزیسیون
ضد طبقه حاکمه را.
4
یک
حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای
نور دیده صلح به از جنگ و داوری
·
دیری است که همین شعار صلح طلبانه ی خواجه را اوپوزیسیون
بورژوائی واپسین با علم و دهل «چپ» قلابی هم می دهد.
·
سخن حضرات همه از دم قناعت به مبارزه مدنی است.
·
آنها هم همه از دم مردم را از توسل به قهر انقلابی برای
سرنگونی رژیم قسی القلب بی رحم عهد عتیق منع می کنند.
·
این به معنی عوامفریبی عریان است.
·
هیچ طبقه حاکمه ای داوطلبانه از امتیازات مادی و معنوی و
فرهنگی و اخلاقی و غیره خود صرفنظر نکرده، نمی کند و نخواهد کرد.
·
طبقه حاکمه را اگر برنیندازی، بر نمی افتد و برای بر
انداختن قوه مادی، به قهر مادی نیاز مبرم است.
نیل
مراد بر حسب فکر و همت است
از
شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
مراد
یعنی
ارادهشده، خواسته شده، مقصود،
منظور
·
معنی تحت اللفظی:
·
نیل به آرزو بسته به میزان فکر و اراده هر کسی است.
·
علاوه بر آن، بسته به نذر خیر شاه و حمایت بخت و اقبال
است.
1
نیل
مراد بر حسب فکر و همت است
از
شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
·
اکنون دست ایده ئولوژیکی خواجه رو می شود و بیت قبلی
بهتر فهمیده می شود:
·
خواجه پس از دعوت توده به صلح و سازش با طبقه حاکمه فئودالی
ـ روحانی، یعنی پس از صدور فرمان تعطیل مبارزه برای احقاق حق، مغز خواب آلود خود
را به کار می اندازد تا راه حلی ارائه دهد.
·
ارائه هم می دهد:
·
اولا توده باید مطالبات خود را «راسیونالیزه» کند.
·
هر کس باید به اندازه فکر و عزمش بخواهد.
·
توده های مولد و زحمتکش که عمدتا نه سواد دارند تا متفکر
باشند و نه تحت ستم و سرکوب صدها ساله جرئت و جسارت سر بلند کردن دارند تا احیانا
عزمی جزم کنند.
·
پس باید به وضع نکبت بار موجود هم راضی باشند.
·
سؤال ولی این است که اگر کارد به استخوان رسید و حتی به
میزان «فکر و همت» هم چیزی از حاصل دسترنج توده نصیبش نشد، چه باید کرد؟
2
از
شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
·
خواجه برای این سؤال موذی هم جوابدوزی کرده است:
·
توده مولد همه چیز باید منتظر نذر خیر شاه باشد و از خدا
بخت و اقبال لازم بطلبد تا بلکه چیزی از نذر خیر خوانین و سلاطین به چنگ آورد.
·
سعدی در زمینه خوان یغما حکایات تلخ اندرز آمیزی دارد و
عملا از امید به «نذر خیر شاه» منع می کند.
·
چه بسا به چنگ آوردن
تکه استخوانی و یا قاشق چای خوری ئی از خوان یغمائی به قیمت شکسته شدن دماغ و
دندان و دست و پائی تمام می شود.
·
شاید خواجه با مفهوم «توفیق یاوری» (حمایت بخت) هم همین پدیده
را تبیین می دارد:
·
اگر بخت یار کسی باشد، چیزی از نذر خیر خوانین و سلاطین
به نصیب می برد.
حافظ
غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی
کاین
خاک بهتر از عمل کیمیاگری
·
معنی تحت اللفظی:
·
حافظ غبار فقر و قناعت بهتر از زر است.
·
خواجه در این بیت واپسین، اندرز فئودالی ـ روحانی خود را
تکمیل می کند:
·
توده ی طرفدار صلح طبقاتی و قانع به سطح زیست متناسب با میزان
فکر و همت و چشم به راه نذر خیر طبقه حاکمه و حمایت بخت، باید به فقر وقناعت
روزگار بگذراند.
·
فقر و قناعتی که از زر مطلوب کیمیاگران ارجمندتر است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر