۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (45)

تحلیلی از شین میم شین 

دولت فقر، خدایا، به من ارزانی دار
کاین کرامت، سبب حشمت و تمکین من است.

کرامت:
بخشش
بزرگی

بزرگواری 
کرامت صوفیان همتراز با اعجاز پیامبران است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        خدایا، سعادت فقر را نصیب من کن.

·        برای اینکه این بخشش تو، موجب عظمت و حرمت من است.


1 
دولت فقر، خدایا، به من ارزانی دار 
کاین کرامت، سبب حشمت و تمکین من است

·        خواجه در این بیت، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک فقر و کرامت و دیالک تیک کرامت و حشمت بسط و تعمیم می دهد.

·        فقر بدین ترفند به مقام باب الحوایج ارتقا داده می شود.

·        معلوم نیست که در قاموس خواجه فقر به چه معنی است.

·        چون اگر خواجه فقر و ذلت را واقعا می شناخت، این چنین به ایدئالیزه کردن آن کمر نمی بست.

·        شاید نیت خواجه عوامفریبی باشد تا فقرا به فقر خود راضی گردند و «جهان را پر بلا نکنند.»  


2 
دولت فقر، خدایا، به من ارزانی دار 
کاین کرامت، سبب حشمت و تمکین من است

·        خواجه از سوی دیگر، دیالک تیک ریاضت و لذت را به شکل دیالک تیک دولت فقر و کرامت بسط و تعمیم می دهد، نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (دولت فقر) می داند و آن را به عنوان وسیله ای برای نیل به حشمت و تمکین جا می زند.

·        وارونه سازی و تحریف حقایق اجتماعی حرفه اصلی و کسب و کار همیشگی حافظ است.

3
·        سعدی حاضر نیست، چنین یاوه هائی را از زبان نمایندگان هیئت و یا طبقه حاکمه بشنود.

·        ستایش فقر و فاقه و درویشی تریاکی برای توده مولد و زحمتکش تحت ستم و استثمار است، نه برای «خداوندان نعمت»، «بزرگان» و اشرافیت مادر زادی و خدادادی و اصیل و نجیب و طبیعی.
·        ستایش فقر، فقط ژستی است، توخالی و بی محتوا برای تحمیق توده ها.

·        ستایش درویشان و شیوه زندگی آنان، تریاکی برای تسکین توده های  مولد دردمند «بی همه چیز» است و بس:

دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال 
بی تکلف بشنو، دولت درویشان است

خسروان، قبله حاجات جهانند، ولی
سببش، بندگی حضرت درویشان است

ای توانگر، نفروش این همه نخوت، که تو را
سر و زر در کنف همت درویشان است

من غلام نظر آصف عهدم، کاو را
صورت خواجگی و سیرت درویشان است.

·         اگر خواجه راست می گوید، پس چرا به جای غلام درویشان و گدا ـ گرسنه ها شدن، غلام آصف عهد و شاهنشاه یزد و تیمور لنگ و غیره و غیره می شود؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر