اثری از مجید افسر
پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
دهم
اقدامات
بورژوائی در زمینه نوسازی متافیزیک:
ژان
پل سارتر
مارتین
هایدگر
ارنست
بلوخ
قسمت
دوم
مارتین
هایدگر
ادامه
9
·
تلاش هایدگر نهایتا در حد توصیف می
ماند.
·
مراجعه کنید به توصیف، توضیح، تفسیر
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
10
·
هایدگر از توضیح اصل اساسی تحلیل
وجود عاجز می ماند:
الف
·
در نتیجه، «اگزیستانسیال» های او
به عنوان مثال، بدون استخراج از یکدیگر،
کنار یکدیگر چیده می شوند.
ب
·
جای خاص هستی در مقابل موجودات
طبیعی صرف تعیین نشده باقی می ماند.
ت
·
ارجحیت ساختار وجودی منفی از قبیل
ترس به عوض امید، دلهره به عوض دورنمای امیدبخش، بیکسی و تنهائی به جای همبائی و
حمایت استدلال و اثبات نمی شود.
11
·
هایدگر چاره ای جز ماندن با همین
روش توصیفی ندارد.
·
برای اینکه او حاضر نمی شود تا
روابط سرپوش نهنده و تحریف کننده مفاهیم خود
را با استفاده از مفاهیم تحلیلی مارکسیستی
از قبیل «بیگانگی»، «فتیشیسم»، «تضادهای طبقاتی»
و «پیشرفت اجتماعی» روشن سازد.
·
(فتیشیسم عبارت است از ایمان به خصایص ماورای طبیعی افراد
برگزیده معین و اشیاء غیر عادی (بت واره، اغلب خود ساخته) و پرستش آنها.
·
در فتیشیسم، خط اصلی و عام کلیه پراتیک مذهبی ـ خرافی
خودنمائی می کند:
·
شیئیت بخشیدن به قدرت اسرارآمیز الهی، که در آن حقیقت
امر معرفتی ـ نظری مهمی به وضوح دیده می شود و آن اینکه در مذهب «ساخته های ذهن
انسانی» «فرم چیزهای مستقلی به خود می گیرند، که زندگی خاص خود را دارند و با
یکدیگر و با انسان های دیگر رابطه بر قرار می کنند.» مترجم)
·
مراجعه کنید به فتیشیسم (بت پرستی)
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
12
·
توسعه تاریخی و منطقیِ ساز و برگ مفهومی
اونتولوژی بنیادی به تخریب ماتریالیستی آن منجر می شد و فونکسیون اسطوره ای (میتولوژیکی)
آن را امکان ناپذیر می ساخت.
·
چیزی که از قضا با حوایج جهان
بینانه بورژوازی انطباق داشت.
·
چون بورژوازی به دنبال مسکنی بر ضد
فلسفه علمی مارکسیسم می گشت.
الف
·
بدین طریق، فلسفه هایدگر به مثابه تلاش
تفکر بورژوائی نمودار می گردد که بطرز بی سر و صدائی معارف مارکس را برمی دارد و
وارونه می سازد تا به سرهم بندی کردن جهان بینی نوینی برای بورژوازی نایل آید.
·
جهان بینی ئی که توان تئوریکی لازم
برای مقابله با ماتریالیسم تاریخی را داشته باشد.
ب
·
آنچه هایدگر «قدرت تاریخ معین ساز
تکنیک تمام ارضی» می نامد، فرم عرفانی گشته همان چیزی است که مارکسیسم بطور عقلائی
(راسیونال)، «توسعه نیروهای مولده» نامیده است.
ت
·
آنچه که مارکس توانسته بود به
عنوان بیگانگی از دیالک تیک فرم ارزش استخراج کند، هایدگر تحت عنوان «فساد» انسانی
بازتولید می کند و بطور غیرعقلائی (ایراسیونال)، «تقدیر وجود» نام می دهد.
13
·
می توان به آسانی نشان داد که
برداشتن تفکر مارکسیستی و وارونه سازی آن، بسان خط سرخی از سراسر آثار هایدگر می
گذرد.
·
کسب و کار هایدگر در حقیقت عبارت
است از وارونه سازی مضامین تاریخی دانش تجربی فرمولبندی شده از سوی مارکس و منطبق
ساختن آنها با تفکر فرد بورژوائی.
14
·
سر و کله مشکل هایدگر آنجا پیدا می
شود که مارکسیسم به کشف قانونمندی های عینی روند اجتماعی و نیروی انقلابی پرولتاریای
واقف به شعور طبقاتی و دارای جهان بینی علمی در تداخل دیالک تیکی شان نایل می آید و
بدین طریق می تواند تئوری را به نیروی مادی در پراتیک (عمل) سیاسی بدل کند.
·
هایدگر اینجا به دست انداز می
افتد.
·
برای اینکه این از افق دید فرد بورژوائی
فراتر می رود.
·
هایدگر اینجا به نوسازی عرفانی
تفکر می پردازد.
·
تفکری که برخاسته از «نسیان وجود»
به دانش تجربی درونگرای بیواسطه حقیقت ناگفتنی پی می برد.
·
جفنگی که شهود الهی نوینی را به
خاطر خلایق خطور می دهد:
·
هایدگر می نویسد:
·
«فقط خدا می تواند ما را نجات دهد.
·
تنها چاره ما این است که در تفکر و
تحریر، خود را برای ظهور خدا و یا برای غیبت خدا و در نتیجه برای سقوط خود به قهقرا
آماده کنیم.»
·
(مارتین هایدگر، «آثار منتشر شده پس از مرگ
او»، مصاحبه اشپیگل با رودولف آوگشتاین)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر