اثری از مجید افسر
پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان
شین میم شین
بخش
دهم
اقدامات
بورژوائی در زمینه نوسازی متافیزیک:
ژان
پل سارتر
مارتین
هایدگر
ارنست
بلوخ
قسمت
اول
ژان
پل سارتر
ادامه
24
·
سارتر می نویسد:
·
«این فرم های متحجر شعور، در حقیقت به من
تعلق ندارند.
·
ذاتی من نیستند.
·
به همان سان هم شعور فعلی من ذاتی
این فرم های متحجر شعور نیست.»
·
(همانجا، ص 196)
25
·
از دید ژان پل سارتر، یکسانی شخص
با خصلت (کاراکتر) خویش، مفری است که هستی
خود را از رادیکالیته تصمیمگیری آزاد در هر مورد رها می سازد.
·
انسان با بدل شدن به شخص خصلت مند
نسبت به خودیت اگزیستانسیال و آزاد خود بیگانه می شود.
26
·
چنین تئوری ئی از « بیگانگی (ازخودبیگانگی)»
کمترین ربطی به تحلیل مارکس از کار بیگانه گشته ندارد.
·
اگرچه در هر دو اصطلاح واحدی به
خدمت گرفته می شود.
27
·
تئوری بیگانگی ژان پل سارتر به آموزش
معرفتی (شناخت) برمی گردد.
·
روح با گذاشتن خویش در اختیار ماده
و با دنیوی گشتن، نسبت به خلوص متافیزیکی خود بیگانه می شود و محتاج نجات و شفاعت
می گردد.
·
البته با این تفاوت، که بنظر ژان
پل سارتر، راه نجات و شفاعتی از شیئیت (مادیت، چیز وارگی) روح وجود ندارد.
·
تنها چیزی که وجود دارد، تاب آوردن
بی معنائی است.
28
·
گره زدن این چنینی قضیه آزادی با
قضیه از خودبیگانگی، دقیقا از وضع و حال بورژوازی پرده برمی دارد:
·
آزادی بدین طریق از رئالیته (واقعیت) اجتماعی
به ایدئالیته (فکریت) متافیزیکی منتقل می شود و در جهان درونی فرد جا می گیرد.
·
جائی که آزادی از آن بلحاظ سیاسی
فقط می تواند به مثابه خودپوئی گرائی (اسپونتانیسم) آنارشیستی بازفعال شود.
29
·
مناسبات مبتنی بر وابستگی واقعی در کاپیتالیسم
و بت پرستی (مثلا کالاپرستی) اما بر عکس، به مثابه بلای چاره ناپذیر وجود، جا زده می
شوند و به عنوان نفرین بازتاب (شناخت) و سرنوشت نوعی بشریت تجسم می یابند.
30
·
آنگاه، اعتراض عاجزانه، تزلزل و
تردید، جهانگریزی و تسلیم به درجه مقدسات متعالی متافیزیکی ارتقا داده می شوند.
·
بدین طریق، میراث شوپنهاور، ربح و
ربای خود را به همراه می آورد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر