جمعبندی از
مسعود بهبودی
1
هماندیشی
همینه دیگر:
هر
کس از حقیقت مورد نظر خود دفاع می کند
تا
از تضارب نظرات متضاد، حقیقت استدلال، اثبات و کشف شود.
حق
با شما ست
جامعه
ما به طرز فجیعی عقب رفته است.
آن
سان که آدم بهترین دوستان سابقش را دیگر نمی تواند بازشناسد.
مسئله
مورد اختلاف اما این است
که
به دلیل از دست دادن خیلی چیزها
باید
طرح بهتری برای فردا ریخت
دیروز
رفته است و فقط مرتجعین که بلحاظ تاریخی آینده ندارند
چشم
بر گذشته می دوزند.
بسان
همین ها که چشم بر عهد عتیق در فرم های مذهبی و لائیک دوخته اند
گذشته
باید نفی دیالک تیکی شود
یعنی
جنبه های منفی اش دور ریخته شوند
و
جنبه های مثبتش حفظ شوند و توسعه داده شوند.
گذشته
برای درس آموزی است
نه
برای تکرار
نه
برای بازتولید که هم محال است و هم ابلهانه
2
افکار
و طرز تفکر حاکم
افکار
و طرز تفکر طبقه حاکمه است.
به
همین دلیل،
پیش
شرط تغییر افکار و طرز تفکر حاکم
سرنگونی
طبقه حاکمه است.
و
پیش شرط سرنگونی طبقه حاکمه
تغییر
علمی و اقنلابی افکار و طرز تفکر است.
دیالک
تیک دردناک تحول اجتماعی همین جا ست:
بدون
تغییر افکارو طرز تفکر،
نمی
توان به تغییر طبقه حاکمه نایل آمد
و
بدون تغییر طبقه حاکمه،
نمی
توان به تغییر افکار و طرز تفکر مردم نایل آمد.
به
همین دلیل
روشنگری
باید با عمل سیاسی و انقلابی همراه باشد
و
عمل انقلابی و سیاسی با روشنگری
3
خاک
پاک تان همیشه همین
بوده.
کسان
کذائی را هم خود سکنه خاک پاک روی کار آورده اند
و
مثل همیشه بسان سگ پشیمان شده اند.
به
همین دلیل حسابی بر سر و صورت خود می زنند
چه
بسا حتی با قمه و قداره
4
نیاز
به این و آن نشانه
ی خلأ درونی است.
هنر
پر کردن این خلأ درونی است.
گرهگشای
قضیه در این زمینه کار است:
کار
مادی و اگر میسر نشد، کار فکری و یا هنری
5
مالکیت
ـ فی نفسه ـ
چیز بدی نیست.
مالکیت
اصولا چیزی است که
در
روان و روح آدمی عمیقا ریشه دوانده است
و
لذا غیر قابل حذف است.
شاید
منظور نویسنده
مالکیت
خصوصی بر وسایل اساسی تولید مادی و همنوع باشد.
نفی
مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید مادی
به
معنی جایگزین سازی آن با مالکیت کلکتیو
(مالکیت اجتماعی، همگانی و خلقی)
است.
مالکیت
ـ در هر صورت ـ به جای خود می ماند.
ولی
مالکیت خصوصی بر انسان
ـ
چه زن و چه نر، چه کودک و چه سالمند ـ
به
معنی بردگی و وابستگی است و باید ریشه کن شود.
6
مسئله
ظاهر آدم ها و هارت و پورت توخالی آنها نیست.
مسئله
ایده ئولوژی آدم ها ست.
سطر
سطر آثار شاملو
تبلیغ
تئوری طبقات اجتماعی واپسین
مثلا
نیچه ئیسم و امثال بیشمار آن است.
7
تندیس مونتسر و همسر سلحشور او
در آلمان دموکراتیک
نقل
بریده ای از متنی
چه
بسا به تخریب نظر صاحب نظر منجر می شود
دین
دیالک تیک آه و افیون است
و
دیالک تیک به وحدت اضداد اطلاق می شود:
دین
آه است،
چون
امید می دهد و به مقاومت و مبارزه برمی
انگیزد.
دین
افیون است،
چون
تخدیر می کند و به تسلیم و کرنش و تمکین وا می دارد.
تاریخ
قرون وسطی تاریخ رزم طبقاتی تحت بیرق دین بوده است
و
کشیشان سلحشوری از قبیل
کشیشه
مونتسر و همسرش
پیشاپیش
توده های دهقانی رزمیده اند و بر دار شده اند.
8
شاملو
سردسته خردستیزان بوده است
شاملو
مدافع بدترین خرافه ها بوده است.
شاملو
که شاعری مترقی نبوده است.
احمد
شاملو و جلال آل احمد و غیره
نمایندگان
فاشیسم و فوندامنتالیسم بوده اند.
فاشیسم
و فوندامنتالیسم همشیره یکدیگرند.
ما
برخی از جفنگیات هر دو را تحلیل و منتشر کرده ایم.
9
اتفاقا نیچه مؤسس خردستیزی (ایراسیونالیسم (است.
نیچه
بدترین دشمن خرد و بشریت و پیشرفت است.
نیچه
پدر معنوی فاشیسم است
و
کتب او در زمان هیتلر جزو کتب درسی بوده اند.
10
خرد
اندیشنده
اگر
صلاح بداند ساختار شکنی را برنامه ریزی می کند.
باید
هم ساختارهای مزاحم و متحجر شکسته شوند.
این
یکی از فرامین خرد اندیشنده است.
انسان
اما در داربست دیالک تیکی از غریزه و عقل
کار
و زندگی می کند و می تواند کار و زندگی کند.
چون
خواب خرد
ـ
به قول درست گویا : نقاش بزرگ ـ
به
زایش هیولا می انجامد.
ادامه دارد.
نظر شما در مورد شاملو را کجا میشود پیدا کرد؟
پاسخحذف