پروفسور
دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین
·
جوهر (گوهر) در فلسفه ما قبل مارکسیستی حامل وحدتمند، ثابت و
تغییرناپذیر پدیده های متنوع و متحول واقعیت عینی
بوده است.
1
·
سابقه مفهوم جوهر به ارسطو
می رسد.
·
ارسطو جوهر را به معنی موجود و یا گوهر تعبیر می کرد، به معنی
«آنچه، که مابقی چیزها به توصیفش می پردازند، بی آنکه خود به توصیف چیزی بپردازد.»
·
(ارسطو، «متافیزیک»،
زد 3)
2
·
جوهر وجود ازلی است، که به هیچ چیز دیگر وابسته نیست.
3
·
جوهر وجود مستقل دارد و حامل تغییرناپذیر کلیه خواص
تغییرپذیر است.
4
·
بعدها بر همین مبنا ست که متافیزیک
گمانورز جوهر در فلسفه اسکولاستیک پدید می
آید و در آثار توماس فون اکوین مطرح می گردد.
6
·
دکارت مفهوم جوهر را به معنی ماده
(جوهر انبساط یافته) بکار می برد.
·
(دکارت، «مطالعه
مقدمات فلسفه»، ص 3)
7
·
اسپینوزا جوهر را مقوله بنیادی
تلقی می کند، که بیانگر ماهیت جهان مادی و ماهیت
طبیعت است:
·
جوهرعبارت است از آنچه که «وجود در خود (فی نفسه) دارد و
بوسیله خودش (بی نیاز از غیر) درک می شود.
·
یعنی مفهوم آن، برای اینکه ساخته شود، نیازمند مفهوم چیز
دیگری نیست.»
·
(اسپینوزا، «اخلاق»، تعریف،
ص 3)
8
·
جوهر علت و باعث خویشتن خویش است، پایان ناپذیر و
لایتناهی است، ابدی است و وجود خود را در اتریبوت
های (صفات ممیزه) بیشمار خود، که بیانگر ماهیت آنند، نشان می دهد.
7
·
در حالیکه همه چیزهای خاص، تنها نحوه های وجودی این اتریبوت ها (صفات ممیزه) هستند.
·
مراجعه کنید به اسپینوزیسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
8
·
از آنجا که مفهوم جوهر
با درک غیردیالک تیکی از حامل تغییرناپذیر چیزهای تصادفیِ تغییرپذیر پیوند ناگسستنی دارد، تنها به معنی
محدود کلمه می تواند بیانگر ماهیت ماده باشد.
9
·
جوهر می تواند به معنی ماده ای باشد، که آن را نمی توان
به حامل وحدتمند پدیده ها و به تنوعیتی از پدیده ها تجزیه کرد.
·
ولی نه به عنوان ماده وحدتمندی، که در تنوع فرم های
توسعه خویش وجود دارد.
10
·
به قول لنین، اهیمت تاریخی مفهوم جوهر از این قرار است،
که آن «مرحله مهمی در روند توسعه شناخت بشری از طبیعت
و ماده بوده است.»
·
(لنین، «مجموعه آثار»، جلد
38، ص 149)
·
مراجعه کنید به ماده در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر