«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی
از یدالله سلطان پور
اختلاف های مختلفی در بین آن ها هم می تواند وجود داشته
باشد وقطعا هم وجود دارد ، اما در حل مسئله های شان با دیگران تفاوت دارند
آنها (توده ای ها) دچار این توهم خودخواهانه نیستند که مثلا
اگر در کنگره شرکت داشتند ، "تف سربالا" تصویب نمی شد یا جریان امور
دیگر می شد
اعتقاد ندارند که همه در داخل حزب کیسه های بوکسی هستند که
رهبری به هر نحوی که اراده کند با آن ها بر خورد می کند
باور نمی کنند که جایگاهی را از آن ها غصب کرده اند.
نمی گویند که تمام تحلیل ها وکنش های حزب شان وحی منزل بوده
و اصلا خطایی بر آن مترتب نیست
می اندیشند که کار جمعی الزام های خود ویژه خود را دارد
که بیش از هر چیز نیازمند انضباط آگاهانه و راز داری است
·
شیوه «استدلال» حریف در این فراز و
فرازهای بعدی از مقاله اش، همان شیوه «استدلال» تئولوژی منفی است:
·
تئولوژی منفی، وجود خدا را
پیشاپیش، پیش شرط قرار می دهد.
·
پیش شرط قرار دادن پیشاپیش چیزی
اما به معنی بستن پیشاپیش پوزه ی هر پرسنده ای است.
·
طنز طرز «استدلال» تئولوژی منفی هم
همین جا ست:
·
تئولوژی منفی پس از بستن پوزه هر
پرسنده ای، شروع به «تعریف» خدا می کند:
·
آنگاه هر آنچه را که خدا نیست، پشت
سر هم ردیف می کند:
·
مثلا خدا مادی نیست.
·
روحی نیست.
·
تضاد را به قلمرو وجودش راه نیست.
·
و الی آخر.
·
شنونده اگر اعصابش خرد شده باشد و از
جان خود سیر شده باشد، خطر می کند و می پرسد:
·
نیستائی ها پیشکش خودت، به ما از
چیستائی ها بگو!
1
·
بزعم حریف، توده ای ایدئال کسی است
که دعاوی زیر را برای خود و احیانا اهل و
عیالش نگه دارد و بر زبان نراند:
در کنگره "تف سربالا" تصویب شده است.
جریان امور می توانست از قراری دیگر باشد
همه اعضا در داخل حزب کیسه های بوکس اند
که رهبری به هر نحوی که اراده کند با آن ها بر خورد می کند
جایگاهی را از ما غصب شده است.
(یعنی ما صلاحیت و لیاقت بیشتری داشته ایم.)
تمام تحلیل ها وکنش های حزب وحی منزل بوده
و اصلا خطایی بر آن
مترتب (وارد) نیست.
·
وقتی از طرز «استدلال» تئولوژیکی
منفی حریف سخن می رود، منظور همین است.
·
خواننده این مقاله می تواند یواشکی
به حریف بگوید:
·
از محرمات و مکروهات بقدر کافی گفتی، از مباحات هم اندکی بگو!
·
این اعضای کذائی حزب کذائی حق گفتن
چه چیزهائی را دارند؟
2
در کنگره "تف سربالا" تصویب شده است.
جریان امور می توانست از قراری دیگر باشد
همه اعضا در داخل حزب کیسه های بوکس اند
که رهبری به هر نحوی که اراده کند با آن ها بر خورد می کند
جایگاهی را از ما غصب شده است.
(یعنی ما صلاحیت و لیاقت بیشتری داشته ایم.)
تمام تحلیل ها وکنش های حزب وحی منزل بوده
و اصلا خطایی بر آن
مترتب (وارد) نیست.
·
از این دعاوی که احتمالا مراجع
ضمیر دیگر بر زبان رانده اند، می توان دریافت که قضیه از چه قرار است:
·
مخالفین مرجع ضمیر حریف، اگر بدتر
از مرجع ضمیر حریف نباشند، بهتر هم نیستند.
·
چون در این جفنگیات، نهایت عقب
ماندگی فکری، نظری و شخصیتی آنها نعره می کشد.
·
به همین دلیل می توان به حریف حق
داد که بگوید:
آنها (توده ای ها) دچار این توهم خودخواهانه نیستند که
بگویند...
·
این استنباط حریف از مراجع ضمیر خودخواه دیگر، فی نفسه، استنباط درستی است.
·
دچار توهم بودن اما شامل حال مرجع
ضمیر خود حریف هم می شود.
·
احتمال این می رود که خیلی از
عوامان مطلوب حریف خود را علامه دهر بدانند.
·
از عیرانی جماعت هیچ چیز بعید نیست
و از قدیم گفته اند:
·
هنر نزد عیرانیان است و بس.
3
·
طرز «استدلال» تئولوژیکی منفی، اما
نه از صداقت حریف و نه از پای بندی مارکسیستی ـ لنینیستی به حقیقت عینی، بلکه از
نیات ماستمالیستی او حکایت دارد.
·
حریف مبلغ خبره ماستمالیسم است که
وجه مشترک همه احزاب استالینیستی بوده است.
·
سؤال اما این است که دلیل
ماستمالیسم چیست؟
4
می اندیشند که کار جمعی الزام های خود ویژه خود را دارد
که بیش از هر چیز نیازمند انضباط آگاهانه و راز داری است
·
تنها کاری که توده ای ایدئال بزعم
حریف حق انجام آن را دارد، کاری است که اصلا کار نیست:
·
وقوف به الزامات خاص است و انضباط آگاهانه
و راز داری است.
·
طرز «تفکر» فئودالیستی هم به همین
می گویند.
·
اگر ناصرالدین شاه هم حزبی می
ساخت، برای اعضای آن همین حق را می داد و بهتر و بیشترهم می داد.
·
چون در کسب و کار خود خبره بود و زبان
همه را از همان روز اول ورود به حزب، از حلق شان بیرون می کشید تا آگاهانه منضبط
باشند و راز دار.
·
یعنی به اسرار پشت پرده آگاه باشند
و توان افشای آنها را نداشته باشند.
·
بهتر هم همین است.
·
چون اعضای حزب دیگر دچار عذاب
وجدان به دلیل بی انضباطی نمی شوند.
·
حزب توده به این طریق و با این
ترفند به حزبی فئودالیستی استحاله می یابد.
توده ای ها خود را
دانای کل نمی دانند، صورت مسئله ها را پاک نمی کنند ،
دست به سانسور نمی زنند ،
واعتقاد دارند که با خرد جمعی در چارچوب نهادهای حزبی
می توان به دانایی لازم برای
حل مسئله ها دست یافت
برای توده ای ها هیچ
رهبری مقدس ، ابدی و غیر قابل انتقاد نیست
هرکس در هر رده سازمانی به
فراخور مسئولیت ها ووظایفی
که بر عهده دارد پاسخگو بوده و قابل پرسش ، انتقاد و
بررسی است .
توده ای ها زندان و
تازیانه را به ابزار سهم خواهی ومنت
بر سر جنبش ومردم وحزب تبدیل نمی کنند وهر آن
کسی را هم که اراده سوءاستفاده
از این ابزار برای پیش برد خواسته هایش را داشته
باشد
به طور اصولی وقاطعانه طرد می کنند
·
این فراز از مقاله حریف هم حاوی
نکات قابل تأملی است:
1
توده ای ها خود را
دانای کل نمی دانند
·
اگر حریف به ادبیات به اصطلاح مارکسیستی
ـ لنینیستی حزب توده نظر می افکند، این جمله را بر زبان نمی راند.
·
استنباط استالینیسم از مارکسیسم ـ
لنینیسم از قرار زیر است:
·
مارکسیسم ـ لنینیسم مذهب جدیدی است
و هر کس بطور فرمال و در حرف، بدان ایمان بیاورد، در طرفة العینی به دانای کل بدل
می شود.
·
به همین دلیل استالین در کشور
شوراها و استالین های دیگری در دیگر جاها در نهایت فقر فلسفی و در«حد اعلای» ناتوانی
از تفکر مفهومی، به درجه آموزگار خلق ارتقا می یابد و فاجعه می آفریند.
·
در احزاب استالینیستی کسی کمترین خبری
از مارکسیسم ـ لنینیسم ندارد، ولی تا دیروز مرتب می گفت که مارکسیسم ـ لنینیسم عالی
ترین و مقدس ترین ایده ئولوژی است و امروز اگر تحت فشار قرار گیرد، آیه ای مخدوش
از لنین و آن و این پیدا می کند تا برای دکه و دکان کاسد خویش مشتری گرد آورد.
2
توده ای ها صورت مسئله
ها را پاک نمی کنند
·
درک منظور مشخص حریف از مفهوم «صورت
مسئله» آسان نیست.
3
توده ای ها دست به
سانسور نمی زنند
·
حریف یا از بیوگرافی توده ای ها بی
خبر است و یا خود را به بی خبری زده است:
·
حزب توده به اعتراف خود کیانوری دفاعیات
اعضای عالی رتبه خود را مانی پولیزه کرده است و به همین دلیل تحلیل خیلی چیزها
امکان ناپذیر و چه بسا بسیار تردید انگیز شده است.
·
اکثر قریب به اتفاق نشریات مدعیان
کنونی حزب توده، فاقد بخش ابراز نظر از سوی خوانندگانند و در فیس بوک نظرات
نامطلوب را یا حذف می کنند و یا مسکوت می گذارند.
·
دیروز حریفی که همین مطلب را منتشر
کرده بود، رسما در صفحه فیسبوکش را به روی ما بست و همه تحلیل های ما را بسان
زباله دور ریخت.
·
اگر این سانسور نیست، پس چیست؟
4
واعتقاد دارند که با
خرد جمعی در چارچوب نهادهای حزبی
می توان به دانایی لازم
برای حل مسئله ها دست یافت
·
در این جمله حریف مفاهیم انتزاعی
بی در و پیکری از قبیل «خرد جمعی» » و «حل مسئله ها در نهادهای حزبی» بطور مکانیکی
و بدون تأمل، پشت سر هم ردیف می شوند.
الف
·
خرد جمعی را به چه ترفندی می توان
یافت، اگر اعضای حزب بی خرد و چه بسا خردستیز باشند؟
·
حزب توده تازه بهتر از بقیه است.
·
اکثریت قریب به اتفاق مدعیان از چپ
تا راست، هنری جز هارت و پورت ندارند.
·
دکتر محمد قراگوزلو اخیرا نوشته
بود:
·
کوبانی هستی اجتماعی ما ست.
·
طرف کلی دناله رو دارد، ولی اصلا
نمی داند که هستی اجتماعی و یا وجود اجتماعی به چه معنی است.
·
حریف پس از ذکر لاطائلات مراجع
ضمیر مختلف، انتظار خرد از اعضای حزب توده دارد.
ب
واعتقاد دارند که با
خرد جمعی در چارچوب نهادهای حزبی می توان
به دانایی لازم برای حل مسئله ها دست
یافت
·
حریف حتی برای خرد خیالی جمعی خط و
نشان می کشد:
·
خرد جمعی را حریف بشرطی برسمیت می
شناسد که در چارچوب نهادهای حزبی باشد و گرنه ول معطل است.
·
به همین دلیل به خیرخواهانه ترین
انتقادات از خارج از نهادهای حزبی کمترین اعتنائی نمی شود.
ت
واعتقاد دارند که با
خرد جمعی در چارچوب نهادهای حزبی می توان
به دانایی لازم برای حل مسئله ها دست
یافت
·
حریف در این حکم، نسبیتی را بی سر
و صدا وارد مفهوم دانائی می سازد:
·
دانائی نه چیزی مطلوب و فی نفسه
ارجمند، بلکه وسیله ای است، وسیله ای لازم برای حل مسئله ها.
·
منظور حریف احتمالا از دانائی نه
تسلط به هنر تفکر مفهومی و خوداندیشی خلاق، بلکه ذکر خاطرات خام رفقا در نهادها
ست.
·
خاطرات چه بسا تصادفی و مصلحتی و مثله
و مخدوش.
5
برای توده ای ها هیچ رهبری مقدس، ابدی و غیر قابل انتقاد
نیست.
·
طرز تفکر سوبژکتیویستی دست و پاگیر
همه در همه احزاب و سازمان و شخصیت های ایرانی در همین جمله حریف نیز به چشم می
خورد.
·
جنگ هفتاد و دو ملت نه بر سر حقیقت
عینی، بلکه بر سر سوبژکت ها ست.
·
حریف کمترین اعتنائی به دفاع از
سنگر ابدی توده ها، یعنی حقیقت عینی ندارد.
·
دعوای حریف با مراجع ضمیر دیگر بر
سر سران (بوس ها) است.
·
دعوای حضرات بر سر سران مرده و
زنده است.
·
به همین دلیل حریف رهبری مرده را
بطور غیر مستقیم و بطرزی انتزاعی تقدس زدائی می کند و ابدیت آن را رد می کند و
انتقاد از آن را جایز می داند تا رهبری مطلوب خود را مقدس جا بزند و انتقاد از آن را
سرکوب کند.
·
طنز تلخ قضیه این است که پیروان
رهبری سابق هم همین حرف ها را بطور مکانیکی بر زبان رانده اند.
6
هرکس در هر رده سازمانی به فراخور مسئولیت ها و وظایفی
که بر عهده دارد پاسخگو بوده و قابل پرسش، انتقاد و بررسی است
·
آری.
·
مسئله بطور فرمال از همین قرار هم
است.
·
ولی کی قابل پرسش و بررسی و انتقاد
است؟
·
وقتی که کار از کار گذشت؟
·
یکی از ایرادات اصلی احزاب استالینیستی
همین است:
·
احزاب استالینیستی ساختار مکانیکی
دارند و نه ارگانیکی.
·
اعضای کذائی این احزب عضو به معنی
حقیقی کلمه نیستند.
·
اعضای کذائی این احزاب، مهره اند و نه ارگان.
·
به همین دلیل تجدید حیات در آنها ترمز
می شود و تداوم امکان ناپذیر می گردد.
·
ارگانیسم ها اما ساختار دیگری
دارند و دم به دم هم اعضا و هم اندام در رابطه ای دیالک تیکی با یکدیگر تجدید حیات
می یابنند و رشد موزون می کنند.
·
این مسئله باید مستقلا مورد تأمل و
تحلیل قرار گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر