تحلیلی از ید
الله سلطان پور
جگر
قافیه ها سوخت بر احوال زنان
سنگ
اگر جای شما بود، دلش می ترکید!
·
معنی تحت اللفظی:
·
دل قوافی به حال زنان سوخت.
·
اگر سنگ به جای شما بود، دلش منفجر
می گشت.
1
جگر
قافیه ها سوخت بر احوال زنان
·
شاعر در این مصراع اول بیت واپسین
شعر، طبقه حاکمه را زیر ذره بین اتیکی ـ استه تیکی ـ احساسی ـ عاطفی قرار می دهد.
·
او برای این کار، قوافی را انسان واره
می کند تا از حیرت سرشته به دهشت خویش پرده بردارد.
·
قوافی با مشاهده توحش فئودالی ـ فوندامنتالیستی
دل شان کباب می شود.
·
شدت و حدت حیرت سرشته به دهشت را
بهتر از این نمی توان تبیین داشت.
·
اما تجسم و تبیین دهشت فاشیسم و فئودالیسم
و فوندامنتالیسم کار آسانی نیست.
·
در این زمینه در فرم های هنری دیگر،
از جمله نقاشی و سینما در دو جنگ امپریالیستی اول و دوم تلاش هائی صورت گرفته و آثار
هنری دهشت انگیز ماندگاری پدید آمده اند.
·
شاعر هم هنوز به هدف تبیینی خویش
نرسیده است.
·
از این رو برای پرده برداری از عمق
بربریت به مقایسه دیگری دست می زند:
2
سنگ
اگر جای شما بود، دلش می ترکید!
·
شاعر در مصراع دوم بیت آخر شعر، طبقه
حاکمه را با سنگ مقایسه می کند و نشان می دهد که سنگ هومانیست تر، احساس مندتر و
عاطفه مندتر از طبقه حاکمه است:
·
اگر سنگ جای طبقه حاکمه می بود،
دلش از شدت درد و دهشت، منفجر می شد.
·
دلیل اینکه چرا شاعر طبقه حاکمه را
با سنگ مقایسه می کند و نه با چیز جامد و بی جان دیگری، شاید دلیلی فرمال باشد.
·
شاید شاعر بخواهد سنگدلی طبقه
حاکمه را تبیین دارد.
·
چون سنگدل تر از سنگ نمی توان سنگدلی
پیدا کرد.
·
نتیجه ای که خواننده و شنوند این
شعر فوق العاده زیبا بطور عینی و طبیعی (یعنی خواه و ناخواه) می گیرد نیز همین
است:
·
بر ملت ایران طبقه حاکمه ای سیطره
دارد که دچار فقر مطلق احساسی و عاطفی است.
·
آنتی هومانیسم محض است.
·
دچار بی همه چیزی (پاوپریسم) احساسی و عاطفی است.
3
جگر
قافیه ها سوخت بر احوال زنان
سنگ
اگر جای شما بود، دلش می ترکید!
·
این کشف شاعر، کشف شاعر نیست.
·
دهقان پیری چندین دهه قبل، پس از نقل
ماجرای تراژیک کودکان مسلم از منبری در مسجدی به کودک نالان از اندوه خویش گفت:
·
«خود آخوندها بی رحم تر و قسی القلب تر از
قاتل کودکان مسلم اند که بی کمترین رنجی همین ماجرا را بکرات نقل می کنند و حتی قطره
ای اشک برای مظلومین خردسال ندارند.»
·
روانشناسی اجتماعی روحانیت باید
مورد تحلیل همه جانبه قرار گیرد.
·
به قول حریف، روحانیت را باید از
نو شناخت.
4
جگر
قافیه ها سوخت بر احوال زنان
سنگ
اگر جای شما بود، دلش می ترکید.
·
آنچه شاعر احتمالا نمی داند و یا
خدای ناکرده می داند و امری طبیعی تلقی می کند و مسکوت می گذارد، این حقیقت امر
است که به قول حکیم طوس (شاید)، «ستم سابقه دیرینه داشته است و هر کس آمده است، به
نوبه خود بر آن مزید کرده است.»
·
شعر سایه یکی از آئینه های این ستم
سابقه دار دیرین است.
·
شعر سیاوش آئینه ی دیگری است.
·
همین طبقه حاکمه در همین سی سال
گذشته شاید به اندازه تعداد موی سر هر آخوند مزلفی آدم کشته است.
·
آنچه معروف همگان است، قتل های
زنجیره ای و خاوران است.
·
مسئله اما عمیق تر و دهشت انگیزتر
از قتل های زنجیره ای است.
·
این طبقه حاکمه حتی قبل از قبضه
قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، کسروی ها را کشته است.
·
سینمای رکس آبادان را به آتش کشیده
است و روسپیان بی پناه را زنده زنده سوزانده است.
·
طنز تاریخ اما این بوده است که به
جای شهر نو، کشور نو تشکیل شده است.
·
حدیث ورشکستگی اوتوپی مذهبی ـ فئودالی
ـ فوندامنتالیستی از این قرار است.
·
این اما هشدار، هنوز آغاز فاجعه است.
·
خطر آن می رود که فاجعه عمق گیرد و
سرانجام نه از تاک، نشان بماند و نه از تاکنشان.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر