تحلیلی
از شین میم شین
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»
شرب الیهود
شرابخواری پنهانی
حلال دانستن مال دیگری بر خود
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»
شرب الیهود
شرابخواری پنهانی
حلال دانستن مال دیگری بر خود
·
معنی تحت اللفظی:
·
امروز صبح از پیر می فروش راجع به احوال
شیخ و قاضی و شرب الیهودشان پرسیدم.
·
گفت:
·
«تو اگرچه محرم اسراری، ولی گفتنی نیست.
·
زبانت را نگه دار، پرده پوشی کن و
فقط می بخور.»
1
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
·
خواجه پس از مدح پادشاه خطابخش جرم
پوش و گزارش از می بری و می خوری خود و محتسب و مفتی و صوفی، که در بخش پیشین مورد
تأمل قرار گرفت، پله ای از عمارت طبقه حاکمه پایین می آید و به شیخ و قاضی شرع می
رسد.
·
این اما به چه معنی است؟
2
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
·
اگر پادشاه و محتسب و مفتی را جزو
قوه مجریه محسوب داریم و خواجه و صوفی را به مثابه محافظ و مخالف قوه مجریه و یا سلطنت،
شیخ شرع و قاضی شرع را می توان جزو قوه «قضائیه» محسوب داشت.
3
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سؤال صبحدم از پیر می فروش
·
خواجه در سنت سعدی، پادشاه را،
یعنی عالی ترین نماینده و مهم ترین عضو طبقه حاکمه فئودالی را ایدئالیزه می کند، مظهر
بی بدیل خطابخشی و جرم پوشی جا می زند و عوامل مستقیم پادشاه را، یعنی مفتی و محتسب
و ضمنا خود را و صوفی را به سبب باده بری و باده خواری بیطرف و خنثی قلمداد می
کند، ولی عوامل قوه قضائیه و اتیک و اخلاق را، یعنی قاضی شرع و شیخ شرع را غاصب
اموال مردم و ریاکار محسوب می دارد.
·
کسب و کار شیخ شیراز هم همین بوده
است:
·
تأیید و تقویت و تحکیم سلطنت و
سلاطین و خوانین و نقد بی رحمانه گرگان.
·
یعنی غلامان و مأمورین اخذ باج و
خراج گیران و بهره مالکانه و غیره
·
سعدی با این شعبده بازی هم چپ
نمائی می کرد و هم هیئت حاکمه و طبقه حاکمه را تبرئه می کرد.
·
این همان تئوری موسوم به «شاه خودش
آدم خوبی است. اطرافیانش بد هستند» است.
·
خواجه هم چنان وانمود می کند که
انگار پادشاه خطاپوش و جرم بخش مولد زحمتکشی است و از عرق جبین خویش امرار معاش می
کند.
4
گفتا:
گفتا:
«نه
گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»
·
خواجه در این بیت مقوله معرفتی ـ
نظری مهم خود را وارد صحنه می کند، مقوله محرم راز را.
·
در تئوری شناخت اگنوستیسیستی (ندانمگرائی)
خواجه کسی قادر به شناخت چیزی نیست.
·
شناخت در انحصار عالم الغیب و
محارم الاسرار قرار دارد.
·
خواجه در این بیت و احتمالا در
سراسر دیوان خود، پیر می فروش را عالم الغیب می داند و خودش را که دائم الخمر جبلی
و لدنی و مادر زاد است، محرم اسرار.
·
ما باید مقولات «پیر می فروش» و «پیر
مغان» و «پیر خرابات» و غیره را مستقلا مورد تأمل قرار دهیم تا از جامه انتزاعی
بدر آیند و قابل تصور گردند.
5
گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»
گفتا:
«نه گفتنی است سخن گر چه محرمی
درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش!»
·
رهنمود پیر می فروش عالم الغیب و همه
چیز دان مثل همیشه همان رهنمود محرم اسرار پیر است:
·
سکوت و ماستمالی و باده خواری.
·
این تئوری اجتماعی خواجه است:
·
پرهیز اکید از روشنگری و پرده دری.
·
اگر هم نتوانستی سکوت کنی و
ماستمالی کنی، می توانی چتولی ودکا بزنی تا مغز اندیشنده ات مختل شود، همه چیز از
سر تا پا مه آلود و همه جا از سر تا سر پرده گردد و روشنگری و پرده دری به امر محالی
مبدل شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر