۱۳۹۳ آبان ۹, جمعه

سیری در جهان بینی هاتف رحمانی (23)


«شوربختی» عاشقانه
هاتف رحمانی
سرچشمه:
نوید نو
(92/1/14)
تحلیلی از  یدالله سلطان پور   
  
باشد ، حرفی نیست ، هرچه دل شان می خواهد بکنند،
اما لطف کنند وهویت توده ای را به غارت نبرند.
حزب درست کنند، سازمان ایجاد کنند، با هرکه دل شان می خواهد "حزب بزرگ چپ " تشکیل دهند، در تریبونال های مختلف شرکت کنند، زخم های شان را پرچم بسازند
در یوتیوپ وسایر رسانه های مجازی به نمایش بگذارند،
اما بپذیرند که "توده ای سابق" هستند.

·        این جمله حریف به چه معنی است؟

1
اما بپذیرند که "توده ای سابق" هستند.

·        از این جمله اولا می توان به صحت حدس ما پی برد:
·        به خالی بودن کله و چنته حریف از اندیشه.

2
·        از این جمله ثانیا می توان به طرز تفکر فرمالیستی حریف پی برد:

الف
·        اینکه کسی بپذیرد که «توده ای سابق» است و یا نیست، در بهترین حالت، چیزی فرمال و صوری است و منشاء اعجاز نمی تواند باشد.

ب
·        قبل از هر چیز باید برای مفهوم «توده ای» اعاده اعتبار کرد و بعد حد و مرزی میان توده ای سابق و معاصر کشید.

·        هنر بزرگ عیرانی ها ریختن مستمر آبروی ایران و ایرانی است.
·        طوده ای ها در این زمینه به هر دلیلی از بقیه گوی سبقت برده اند.
·        آنها هم آبروی حزب توده و توده ای را حسابی ریخته اند و می ریزند.

ت
·        «رهبری شهید» احتمالا با حسن نیت تام و تمام آبروی حزب توده و توده ای را بطرز رادیکالی ریخته است.
·        به همین دلیل هم هنر بزرگ سگان توده اکنون اعاده حیثیت برای حزب توده و برقراری مجدد پیوند گسیخته حزب با توده است.
·        حزب توده دیری است که پوسته ای بیگانه با هسته است، فرمی بیگانه با محتوا ست، اسمی بی مسما ست.
·        محتوای بر باد رفته حزب توده بهتر است که دوباره بدان برگردانده شود.
·        طوده ای باید توده ای شود.
·        طوده ای باید از نو تربیت شود و سگ توده بودن را تمرین کند و بیاموزد تا بتواند پارس کند و در دل دشمنان آشکار و مستور توده هراس افکند.
·        آنگاه خواهد دید که نه بختیاری ها برایش مدیحه می سرایند،  نه عبدالکریم ها برایش دعای خیر می کنند و نه فرح و فرخ برایش کف می زنند و هورا می کشند.

3
اما بپذیرند که "توده ای سابق" هستند.

·        از این جمله می توان به رجز خوانی و هارت و پورتیسم مدرن هم پی برد.
·        این رجزخوانی در شعر موسوم به «بیانیه» روشن تر تبیین می یابد:

ما دوباره برخاسته ایم
تمام مسئله اینجا ست
و بوی حضور ما
دردناک ترین اتفاقی است
که خون برخی کینه ها (؟)  را
به جوش می آورد.

·        از این جمله و از این بند تق و لق شعر بوی امر و نهی فئودالیستی به مشام می رسد و نه بوی خیزش شق القمریستی.

·        طنز قضیه آنجا ست که مخاطبان حریف و شاعر نه رعایای پا برهنه ی زحمتکش «بی همه چیز»، بلکه خوانین خودکامه بی خبر از خرد و خردستیز اند که در هارت  و پورت دست کمی از حریف و شاعر ندارند.

4
چرا که توده ای جایش در حزب است، راز دار حزب است و
حزب را برای آن که چرا در چند سال گذشته زندانی نداشته است، به صلابه نمی کشد 
وآن را نشان بی عملی حزب قلمداد نمی کند.

·        حریف پس از اتمام حجت در فرم تحمیل چیزی سطحی و فرمال به رقبا، دلیل می آورد:
·        در سراسر این مقاله و شعر کمترین اعتنائی به محتوا و ماهیت مخاطبان و حتی خویشتن خویش به چشم نمی خورد.
·        تمام مرافعه بر سر فرم و چیزهای سطحی و فرمال است:
·        مرافعه و دعوا بر سر بودن صرف در سازمانی و یا تشکیل مستقلانه سازمانی دیگر با همان نام است.

5
·        نه از بحث در زمینه ی جهان بینی خود و مخاطب خود اثری هست و نه از پایگاه طبقاتی خود و مخاطب خود پرس و جوئی و خبری.
·        اصطلاح من در آوردی مطلقا فرمال «توده ای سابق» بسان لکه ننگی بر پیشانی مخاطب چسبانده می شود.
·        سطحی بودن این انگ وقتی آشکار می شود که مخاطب خانه سازمانی اش را عوض کند.
·        مثلا اگر احیانا همان مخاطب در قبیله «اغیار» به توصیه اکید حریف وارد انجمن «اخیار» شود، بلافاصله لکه ننگ از پیشانی اش زدوده خواهد شد و بی اعتنا به چند و چون ماهوی همیشه همانش، عزیز کرده حریف و شرکاء خواهد گشت.

·        فرمالیسم هم همین است و به همین دلیل هم به درد کشف حقیقت عینی نمی خورد.
·        ولی به درد خودفریبی و عوامفریبی می خورد. 

6
چرا که توده ای جایش در حزب است، راز دار حزب است و
حزب را برای آن که چرا در چند سال گذشته زندانی نداشته است، به صلابه نمی کشد 
وآن را نشان بی عملی حزب قلمداد نمی کند.

·        شرط اول برای «توده ای سابق» نبودن، عضویت در «حزب»  محبوب حریف است، فرق هم نمی کند که آن، حزب به معنی ماهوی کلمه باشد و یا نباشد.
·        فرق هم نمی کند که آن حزب، جهان بینی طبقه کارگر داشته باشد و یا منادی آگاه و نا خود آگاه جهان بینی طبقه حاکمه و نتیجتا و عملا خادم منافع دشمن توده باشد.
·        تعیین کننده در قاموس فرمالیسم، فرم است و نه محتوا، ظاهر است و نه ذات.
·        اما شنیدن معیارهای «توده ای معاصر» به مثابه ضد دوئالیستی «توده ای سابق» بی ضرر و ضرور است:   

چرا که توده ای جایش در حزب است، راز دار حزب است و
حزب را برای آن که چرا در چند سال گذشته زندانی نداشته است، به صلابه نمی کشد 
وآن را نشان بی عملی حزب قلمداد نمی کند.

7
چرا که توده ای جایش در حزب است

·        شرط اول این است که طرف وارد حزب مورد نظر حریف شود.
·        در نهایت فروتنی و سرافکندگی، کارت عضویت پر کند، حق عضویت بپردازد، مثل بچه آدم در حوزه حزبی شرکت کند، پرت و پلا بشنود و الی آخر.

8
چرا که توده ای راز دار حزب است

·        شرط دوم این است که راز دار حزب باشد.
·        حریف خیلی خیلی انقلابی بدون اینکه به روی خود حتی بیاورد، مفهوم علمی و انقلابی دیر آشنای «راز دار خلق» را تحریف می کند و از آن «راز دار حزب» می سازد تا به میل خویش و امثال خویش بازتعریفش کند.
·        مفهوم «راز دار حزب» در قاموس حریف احتمالا هنر بزرگ ماستمالی حقایق عینی، سکوت در مقابل جفنگ و تسلیم و تمکین نسبت به مافوق نادان تر از خود است.
·        منظور حریف از مفهوم «راز دار حزب» احتمالا پرهیز از روشنگری علمی و انقلابی و توبه از رزم ایده ئولوژیکی است.

9
وحزب را برای آن که چرا در چند سال گذشته زندانی نداشته است، 
به صلابه نمی کشد

·        این شرط الشروط دیگر نور علی نور است:
·        ظاهرا مراجع ضمیر دیگر به مرجع ضمیر حریف انتقاد خیلی خیلی علمی و «عنگلابی» داشته اند و آن از قرار زیر بوده است:

«چرا حزب توده در چند سال گذشته زندانی نداشته است؟»  

10
·        وقتی از بی خبری مطلق از خرد سخن می رود، به همین دلایل است.
·        طرف که از قضای روزگار، مرجع ضمیر هم است، خواهان مصرانه لو رفتن، بازداشت و زجر دیدن اعضای حزب خویش است و حزبش را به صلابه می کشد که چرا در چند سال گذشته، زندانی نداشته است؟
·        این دیگر چیزی فراتر و فاجعه بارتر و افراطی تر از بی خبری از خرد است.

·        چرا و به چه دلیل؟ 

10
«چرا حزب توده در چند سال گذشته زندانی نداشته است؟»

·        این اولا به معنی خردستیزی و آنتی هومانیسم محض است.
·        فقط در باندهای مافیائی و فاشیسم و میلیتاریسم و فوندامنتالیسم می توان شاهد این گرایش آنتی هومانیستی محض گشت:
·        هیچ موجود بلحاظ روحی و فکری و روانی سالم، حاضر نمی شود که یاران و همرزمان و پیروانش به هر دلیلی زیر زجر و شکنجه و اعدام قرار گیرند.
·        ولی آخر الزمان است و مراجع ضمیری پیدا شده اند که بدتر از خمینی و بن لادن و ملا عمر و امثالهم از یاران و پیروان حتی شیرخوار خود بمب متحرک می سازند تا در رثای شان عشعار سوزناک بسرایند و عکس های رنگارنگ منتشر سازند.

11
«چرا حزب توده در چند سال گذشته زندانی نداشته است؟»
   
·        این معیار ارزشی فاشیستی ـ میلیتاریستی ـ فوندامنتالیستی اما در کشور «عه» هورا سابقه ای دیرین دارد:
·        می توان این پدیده را با مفهوم مذهبی «کیش شهادت» تبیین داشت.

·        دلیل محبوبیت چشمگیر سازمان های آوانتوریستی چپ و راست (فاشیستی ـ فوندامنتالیستی)  از مجاهدین اسلام و خلق تا فداییان اسلام و خلق همین کیش شهادت بوده است.

·        خردستیزی (ایراسیونالیسم) که حتما نباید شاخ و دم داشته باشد.
·        بزعم خلایق خر، هر حزب و دار و دسته ای که بیشترین شهید را داده باشد، حق به جانب تر است.

·        بدین طریق و با این ترفند، عقل اندیشنده و شناسنده از عرصه بدر رانده می شود و جای آن را غریزه پر می کند.  

12
«چرا حزب توده در چند سال گذشته زندانی نداشته است؟»

·        جایگزینی عقل اندیشنده با غریزه اما به معنی تبدیل حزب و همبود و جامعه به طویله تمامعیار است.
·        به همین دلیل به حریف می توان خیرخواهانه پیشنهاد کرد که «شاه بیت توده ای سابق» را با مفهوم ساده و بی دردسر «طوده ای» جایگزین کند که هم از ماهیت مراجع ضمیر پرده برمی دارد و هم از خویشاوندی مفهومی آن با طوفانیسم و طالبانیسم و طویله.

13
·        اما برای تنویر افکار مراجع ضمیر می توان پیشنهاد کرد که به جای انتقاد «در حرف»  از مرجع ضمیر حریف، دست به « انتقاد عملی» بزنند.
·        یعنی اعضای حزب را شناسائی کنند، برای شان پرونده بسازند و بعد همه را دسته جمعی لو دهند تا دستگیر شوند و عیب و نقص اصلی حزب هم بر طرف شود و اصلاح گردد و به حزب «طراز خر» بدل شود.
·        شاید نیت عباس شهریاری شهید هم همین بود.

·        مراجع ضمیر همه از دم، همین کار را بمراتب سهلتر و ریشه ای تر می توانند با یاران و پیروان خود هم انجام دهند تا نور علی نور شود.

14
·        عیب تئوریکی و ایده ئولوژیکی حریف اما این است که خودش نیز از این ایده ی ایده ها بدش نمی آید.
·        یعنی خودش هم خیلی دلش می خواهد که توده ای ها زیر زجر و شکنجه قرار گیرند و اگر بخت یار باشد، حتی شهید شوند.
·        تا حزب طوده قوی تر و قوی تر شود و به عرش اعلی حتی هجوم برد.
·        البته نه با اعضای معدوم خود، بلکه با اجنه و جبهه ملی و فرح و فرخ و مریم و مسعود و غیره.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر