شین
میم شین
احمد رضا
کمک بگیری وابسته میشی
·
راه حل رادیکال برای مسئله ای که
احمد رضا طرح کرده، باید در همین بنیادی ترین دیالک تیک جامعه بشری، یعنی در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده باشد.
·
این دیالک تیک، شالوده اصلی بزرگ ترین کشف کارل مارکس
است که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است.
·
چرا کشف مارکس به این عنوان معروف شده است؟
1
دیدرو
·
این سؤال از آن سؤال های کلیدی است که پاسخ بدان از چرخش
تعیین کننده ی بزرگی در بینش بشری پرده برمی دارد.
·
تا قبل از کشف این تز «درک ماتریالیستی تاریخ»، در تمامت
طول تاریخ تفکر بشری، یعنی در همه فرم های جهانتصویر تاریخی بشریت، درک ایدئالیستی
تاریخ سیطره و سلطه داشت.
·
مراجعه کنید به تفکر تاریخی (جهانتصویر
تاریخی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
حتی ماتریالیست های غول آسای قرن هجدهم و نوزدهم از
دیدرو تا هولباخ از هلوه تیوس تا فویرباخ، درک ایدئالیستی تاریخ را نمایندگی می
کردند.
·
مراجعه کنید به درک ایدئالیستی تاریخ، درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
این کشف بزرگ مارکس چرخش انقلابی و ریشه ای در بینش و
طرز تفکر بشری پدید می آورد.
·
بدین طریق علوم اجتماعی گام ماهوی غول آسائی به پیش برمی
دارند و شباهت غریبی به علوم طبیعی و ریاضی کسب می کنند.
·
جای خیالبافی در رابطه با مسائل جامعه و جهان را علم می گیرد
و دست به ریشه می برد و پدیده های اجتماعی و تاریخی را از ریشه توضیح می دهد.
·
شناخت جامعه و جهان اما هم پیش شرط تغییر جامعه و جهان
است و هم به محض نفوذ در توده، موتور تغییر جامعه و جهان است.
·
به همین دلیل هم بوده که رسول پرولتاریا ناقوس مرگ جهان کهنه
را به صدا در می آورد:
·
فلسفه (خرد) تا کنون به تفسیر جامعه
و جهان بسنده می کرد.
·
اکنون اما تغییر جامعه و جهان در
دستور روز بشریت قرار گرفته است.
3
·
دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده (ماتریالیسم تاریخی)
بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا (ماتریالیسم دیالک تیکی) است و نقش تعیین کننده
در این دیالک تیک از آن محتوا (نیروهای مولده) است.
·
چرا و به چه دلیل؟
4
·
به این دلیل که فرم هر چیز ضرورتا وابسته به محتوای آن چیز
و متناسب با محتوای آن چیز است.
·
اگر سیبی را در نظر گیریم، به آسانی می توانیم رابطه فرم
و محتوای آن را دنبال کنیم و بشناسیم:
·
سیب تازه با محتوای آبدار، فرم
فریبائی دارد:
·
عطر و رنگ و شکل و طعم خوشایندی
دارد.
·
فرم سیب متناسب با محتوای آن است.
·
با گذشت زمان محتوای سیب، یعنی آب سیب
تبخیر می شود و مواد شیمیائی متشکله سیب از مواد قندی، پروتئینی، چربی، املاح معدنی، آنزیم ها و غیره تجزیه و بازترکیب می
شوند و با تغییر محتوا، فرم سیب دستخوش تغییر می گردد و از سیب خوشایند سابق، سیب
پلاسیده بی عطر و بو و رنگ و طعم باقی می ماند.
5
·
بر اساس تجربه این جور پدیده ها ست که به نقش تعیین
کننده محتوا در دیالک تیک فرم و محتوا می رسیم.
·
مارکسیست ـ لنینیست ها نه خیالباف، بلکه واقع بین اند و چیزها،
پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی را چنان که هستند، می بینند و نه چنانکه آرزو می
کنند و یا می پندارند.
·
برای آنها پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش،
عمل) معیار تعیین حقیقت است و نه تصورات سوبژکتیو و تخیلات و توهمات بی پایه و
اساس.
6
·
نقش تعیین کننده ی محتوا اما به
معنی هیچ وارگی و هیچکارگی فرم نیست.
·
فرم می تواند تغییر محتوا را به
نوبه خود تحت تأثیر قرار دهد.
·
این حکم در باره همه اقطاب همه دیالک
تیک ها صادق است.
7
·
این امر عینی را در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده می توان به
وضوح دید.
·
در دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای
مولده (فرم و محتوا) نیز نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده (محتوا)
است، ولی مناسبات تولیدی (فرم) هیچ واره و
هیچ کاره نیست.
·
مناسبات تولیدی بسان قالب و چارچوبی برای نیروهای مولده است.
·
در آغاز تشکیل هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی مثلا جامعه
اشتراکی اولیه، برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری و یا سوسیالیسم همان شرایطی
حاکم است که در مورد سیب تازه از درخت چیده شده حاکم بوده است:
·
فرم و محتوای جامعه با هم انطباق
دارند.
·
درخور یکدیگرند.
·
اما با گذشت زمان نیروهای مولده (انسان
مولد، علم و فن و تجربه و وسایل تولید و نحوه استخراج مواد خام و غیره) رشد می
کنند.
·
به عبارت دیگر محتوای جامعه تنومندتر
و بزرگتر می شود.
·
رشد و توسعه نیروهای مولده، بطور عینی رشد و توسعه مناسبات تولیدی (فرم، قالب،
چارچوب، ساختار) را الزامی می سازد.
8
·
مناسبات تولیدی اما بسان هر فرم و هر قالب و چارچوب و
ساختاری، داوطلبانه تن به تغییر نمی دهد، بلکه مقاومت می ورزد.
·
از این رو ست که جامعه دچار بحران می گردد.
·
راه خروج از بحران اجتماعی، تحول ساختار و یا مناسبات
تولیدی است.
·
این تحول مناسبات تولیدی را انقلاب
می نامند:
·
انقلاب یعنی حل تضاد فرم با محتوای
جامعه بشری.
·
انقلاب اجتماعی یعنی حل تضاد مناسبات
تولیدی با نیروهای مولده.
·
به همین دلیل، پس از هرا نقلاب اجتماعی، جامعه رشد شتابانی آغاز
می کند و از روسیه عقب مانده ابر قدرتی سر می کشد که فاشیسم را به زانو در می آورد
و سد سدیدی در مقابل جنگ های جهانی برپا می دارد.
9
·
برای تجسم بهتر این دیالک تیک، می توان کودکی را در نظر
گرفت.
·
کودک پیراهن و کت و شلواری دارد.
·
میان اندام کودک و البسه او رابطه فرم و محتوا برقرار
است.
·
با رشد کودک، پیراهن و کت و شلوار رفته رفته تنگ و تنگتر
می شوند و از رشد کودک به سهم خود ممانعت به عمل می آورند.
·
تا آنکه روزی محتوای رشد یابنده، فرم را از درون منفجر
می کند:
·
دگمه های پیراهن و کت و شلوار یکی
پس از دیگری می افتند و پیراهن و کت و شلوار چه بسا جر می خورند.
·
دیالک تیک فرم و محتوا از این قرار
است.
·
به همین دلیل هم تقی ارانی از جبر تاریخ
سخن می گوید.
·
جبری که در دیالک تیک جبر و اختیار
تشکیل می شود و رقم می خورد.
·
مراجعه کنید به دیالک
تیک جبر و اختیار در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر