۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه

نقل قول هائی از این و آن (227)

سرچشمه:
صفحه فیسبوک
طلبم طلب   
سنگزاد  

مردیم از شنیدن مکرر اندرزهای انتزاعی!

1
 به قول ساعدی:
«ما نمی شنویم»

و به قول خودمان،
ما دیگر نمی شنویم
از بس شنیده ایم.

2
این «تو» ی تحفه ی ترحم انگیز کیست
که اینقدر آن را تاقچه بالا می گذارند 
 و اندرز بارانش می کنند؟

3 
احساس این «تو» ی تحفه از جنس چیست
که این چنین ایدئالیزه می شود
و به چیزی از جنس کیمیا استحاله می یابد؟

3
ضمنا چرا خود ناصح پیشقدم نمی شود
و خود را زیر پای «تو» ی کذائی نمی اندازد
و خاک پایش را سرمه ی چشمش نمی کند؟ 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر