شین
میم شین
کس
نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من
ادامه
·
سؤال آخر در بخش پیشین این بود که تولید نان به چه معنی
است تا ما هم حداقل به اندازه نیاز خود و اهل و عیال خود نان تولید کنیم؟
1
·
در شعار دیر اشنای «نان ـ مسکن ـ آزادی»، در مفهوم «نان» مایحتاج اولیه هر موجود زنده
تجرید می یابند.
·
نان فقط نان خشک و خالی نیست.
·
هویدا ظاهرا سواد مدرسی و فلسفی نداشت.
·
به همین دلیل در واکنش به این شعار، گفته بود:
·
«خوب اگر نان نیست، کیک و بیسکویت که هست.»
·
در این «راه» حل هویدا دو ایراد وجود
داشت:
الف
·
ایراد اول آن، این بوده که طرف نه
تنها با نحوه تولید نان بیگانه بوده، بلکه با نحوه تولید کیک و بیسکویت هم به همین
سان.
·
چون ماده اولیه نان و کیک و
بیسکویت آرد است و ماهیتا فرقی با هم ندارند.
·
چون قحط نان ـ قبل از همه ـ به
دلیل قحط آرد است.
ب
·
ایراد دوم «راه» حل هویدا بیگانگی
با مفهوم فلسفی تجرید بود و نمی دانست که در مفهوم نان، همه نیازهای اولیه برای
ادامه حیات تجرید می یابند:
·
مفهوم نان نتیجه تجرید آب آشامیدنی،
مواد غذائی، پوشاک، ترافیک، بهداشت، مسکن، آموزش، پرورش و غیره است.
·
و همه اینها باید به نحوی از انحاء
تولید شوند.
2
·
تولید مایحتاج مادی، اساسی ترین و صرفنظرناپذیرترین کرد
و کار هر موجود زنده ای است.
·
اگر تیز بنگریم، نباتات و حشرات و جانوران نیز در تحلیل
نهائی بطور مستقیم و یا غیرمستقیم مولد اند.
·
کسب و کار مورچه و زنبور و کلاغ و غیره نیز نوعی تولید است.
·
مصرف همیشه و همه جا در دیالک تیک تولید و مصرف وجود
دارد.
·
مصرف کننده محض فقط انگل ها و پارازیت ها هستند که دیالک
تیک عینی هستی را زیر پا می گذارند و محکوم به شکست اند.
3
·
نقش اساسی تولید مهمترین و اساسی ترین کشف حکیم بی همه
چیزان مولد همه چیز بوده است.
·
کشفی همتراز با کشف آتش.
·
این کشف مارکس به تز «درک و یا استنباط ماتریالیستی تاریخ
و یا جامعه بشری» معروف شده است.
·
تولید همان شاخ نریان معروف نیاکان ما ست که کره زمین
روی آن اقرار گرفته است:
·
تولید اگر مختل شود، حیات بشری دستخوش اختلال می گردد و عزرائیل با
دار و دسته اش از راه می رسد.
·
بنیاد حیات بشری، تولید مواد حیاتی است.
·
این کشف بزرگ رسول پرولتاریا ست.
·
یادش به یاد باد.
3
·
راه حل ریشه ای و رادیکالی هم که احمد رضا می جوید، همین
جا ست.
·
پیش شرط خودمختاری، خودکفائی است.
·
کسی که قادر به تولید نان خود نباشد، چاره ای جز وابستگی
به کسانی که نان اضافه بر نیاز دارند، نخواهد داشت.
·
تولید اما چیست و چگونه جامه عمل
می پوشد؟
4
·
برای پاسخ به این پرسش، تولید نان را از نظر بگذرانیم:
·
زمین کشت اولین عاملی است که شخم و
شیار می خورد و برای شخم وشیار زمین به دهقان و گاو و گاو آهن و تراکتور و غیره نیاز
مبرم است.
·
بعد بذر گندم و یا جو افشانده می
شود.
·
بعد نوبت به کود و آب و غیره می رسد.
·
بعد درو و خرمنکوبی و تفکیک گندم و
جو از کاه.
·
بعد نوبت به آسیاب و آرد و خمیر و نهایتا نان می رسد.
5
·
اگر شعر دیگر شیخ شیراز در زمینه نان را تصحیح و تکمیل
کنیم، به همین روند و روال تولید نان می رسیم:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
·
ایرادات نظری و تجربی این بیت شیخ
شیراز به شرح زیر اند:
الف
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
·
شیخ شیراز در این بیت، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت را به
شکل دیالک تیک طبیعت و نان بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (طبیعت)
می داند:
·
به عبارت روشن تر از آن ابر و باد
و مه و خورشید و فلک می داند.
ب
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
·
بعد بطرزی مسکوت، بی سخنی حتی، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت
را به شکل دیالک تیک خدا و طبیعت (ابر و باد و مه و خورشید و فلک) بسط و تعمیم می
دهد و نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (خدا) می داند.
·
بدین طریق و ترفند خدای واهی به درجه رزاق ارتقا می یابد
و منت گذاری مستمر و بی وقفه بر سر بشریت شروع می شود:
·
خدای نظامات اجتماعی بنده داری و فئودالی
روزی می رساند و آزادی می ستاند:
·
·
خدای کذائی و واهی به بهانه روزی رسانی، بشریت را به درجه عبد (برده
و بنده و رهی و غلام و زر خرید و کنیز و کلفت) تنزل می دهد و خود را معبود (برده
دار) جا می زند و از بشریت عبادت و اطاعت و تمکین و تسلیم می طلبد.
·
اسلام چیزی جز ترفند تحمیل تئوری تسلیم بر توده نیست،
توده ای که از قضا تنها مولد نعمات مادی است.
ت
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
·
شیخ شیراز بدین طریق و ترفند نعمات مادی (نان و مسکن و
پوشاک و بهداشت و آموزش و پرورش و غیره) را مائده ای الهی محسوب می دارد، مائده ای
که بر خلاف مائده آسمانی، با واسطه در اختیار بشریت قرار می گیرد:
·
ابر و باد و مه و خورشید و فلک
واسطه های الهی اند.
·
مامورین بی شعور (حافظ) الهی اند.
·
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی غلامان
خرفت و خر و کودن خوانین و سلاطین فئودالی اند.
·
مجری کور و بی فهم و فراست و شعور فرامین
خان و سلطان آسمانی اند.
پ
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
·
شیخ شیراز در این بیت شعر، عملا و عینا (بطور عملی و
عینی) دیالک تیک خودپوئی و آگاهی را بی
مهابا تخریب می کند.
·
خودپوئی را بر تخت می نشاند و آگاهی را دور می اندازد.
·
شیخ شیراز اما با این کرد و کار بدترین ستم را در حق
بشریت مرتکب می شود:
1
·
با حذف قطب آگاهی در دیالک تیک سوسیولوژیکی خودپوئی و آگاهی،
فاتحه ای بر تولید مایحتاج حیاتی خوانده می شود.
·
انکار بی شرمانه تولید و تبلیغ اوتوماتیسم ناتورالیستی ـ
الهی، تار و پود فلسفه تاریخ (فلسفه اجتماعی) شیخ و خواجه شیراز را تشکیل می دهد.
2
·
با حذف قطب آگاهی در دیالک تیک خودپوئی و آگاهی، بشریت، آدمیت
زدائی می شود.
·
در بدترین حالت تا درجه کرمی در زیر سنگی و در بهترین حالت
تا درجه روباهی تنزل داده می شود که از پس مانده شکار شیر تغذیه می کند.
·
سعدی این آدمیت زدائی بشریت را که روزی ـ روزگاری خدائی «اشرف
مخلوقاتش» نامیده بود و ملائکه را به سجده در برابرش فرمان داده بود، در حکایات
متعددی در بوستان و گلستان تئوریزه، اثبات، توجیه و تبلیغ می کند.
·
خواجه شیراز هم بسان لومپنی فحش می دهد، پوزه بند می زند
و فرمان خاموشباش و اطاعت محض صادر می کند.
·
مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار سعدی و حافظ در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
·
بشریت در پرتو این تئوری تئولوژیکی (فقهی) ـ فئودالی شیخ و خواجه تا حد انگل، مفتخور، مصرف
کننده محض تنزل می یابد:
·
فئودال واره می شود.
·
در انسانتصویر شیخ و خواجه شیراز، انسان
هنری جز خور و خواب و خشم و شهوت ندارد.
·
تنها چیزی که در ایده ئولوژی فئودالی
بشریت را از بهایم متمایز می سازد، خداشناسی، عبادت و تسلیم به خدا و در حقیقت به طبقه
حاکمه برده داری و فئودالی است.
·
البته اگر خیلی تخفیف داده شود.
·
چون بزعم سعدی حشرات و خزندگان و
پرندگان و ددان و درندگان هم مشغول عبادت اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر