فصل ششم
متافیزیک
پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان
شین میم شین
بخش
دوم
متافیزیک فلسفه کلاسیک بورژوائی
ادامه
47
·
بدین طریق، سوبژکت دانش به
اوبژکتیویته منتقل می شود و فی نفسه به مثابه درک فکری واقعیت موجود و یا به عبارت
دیگر به مثابه انعکاس واقعیت موجود در می آید و می تواند حق آن را داشته باشد که
خود را در توسعه تعینات فکری ساختارهای طبیعت (به مثابه «ایده موجود») ولی اینجا
در اپریوریته فکری بازیابد.
48
·
اثر هگل تحت عنوان «علم منطق» با
متافیزیک عقلی (راسیونال) انطباق می یابد:
·
«این متافیزیک بر آن است که تفکر و تعینات
فکری نه چیزهائی بیگانه با اشیاء، بلکه ماهیت آنها هستند و یا اشیاء و تفکر بطور
درخود (فی نفسه) و برای خود، بر هم انطباق
دارند، یعنی تفکر در تعینات ذاتی اش و طبیعت حقیقی اشیاء حاوی محتوای واحد و
یکسانی اند.»
·
(هگل، «علم منطق»، همانجا، جلد 5، ص 38)
49
·
هگل البته روشن می سازد که بازسازی
متافیزیک (در مقابل محدودیت فلسفه ترانسندنتال (ماورای تجربی) کانت) در عین حال، به نفی آن در دیالک تیک منتهی
می شود.
·
زیرا، نقص متافیزیک پیشین بوده که «موضوعات
عقلی را در تعینات انتزاعی محدود (پایان مند) درک می کرده و هویت (یکسانی) انتزاعی
را به مثابه اصل تلقی می کرده است.»
·
(هگل، «دایرة المعارف علوم فلسفی»، جلد 8، ص
106، پاراگراف 36)
50
·
«متافیزیک حقیقی، یعنی متافیزیک گمانورز، اما
بر عکس آن، حاوی تعین یکجانبه این چنینی نیست و در تنگنا نمی ماند، بلکه به مثابه
کلیت، حاوی این تعین های بهم پیوسته (وحدت یافته) است و برای آن دگماتیسم در
مجزاسازی آنها به مثابه چیزی روشن و واضح است.»
·
(همانجا، ص 99، پاراگراف 32)
51
·
کلیت که موضوع متافیزیک است، اما
نه در ادراکات درک می شود و نه در تجریدات فهم تحلیلی.
·
کلیت برای تفکر ناظر، همیشه فقط به
مثابه اندیشه نمودار می گردد.
·
از این رو، متافیزیک برای هگل فقط
به مثابه متافیزیک ایدئالیستی، یعنی به مثابه ایدئالیسم مطلق می تواند دیالک تیکی باشد.
·
در تعیین رابطه ایده مطلق با
پراتیک اجتماعی، اصل عرفانیت زدائی از ایدئالیسم، وارونه سازی آن و واقعیت بخشیدن به فلسفه در خارج از افق فرد بورژوائی قرار
دارد، بر وضوح کارتزیانیستی شعور افراد منفرد مبتنی است و در بهترین حالت می تواند
به کلیت دانش بیندیشد.
·
بدین طریق، تشکیل مدل جهانی برای
هگل به بازسازی روند دانش تشکیل یابنده و به
بازسازی درک دانش تشکیل یابنده بدل می شود.
·
این بازسازی در آثار هگل تحت
عناوین «فنومنولوژی روح» و «علم منطق» صورت می گیرد.
·
و پیوند درونی آنها را نمی توان به
اندازه کافی خاطرنشان شد.
·
تبیین فشرده سیستم «دایرة المعارف
علوم فلسفی» هگل از همین جا صورت می گیرد که در چارچوب وارونه سازی روش توسعه دایرة
المعارف روح عینی و روح ذهنی مقام درجه دوم دارد.
·
در حالیکه در کارتزیانیسم، بازسازی
می بایستی از آنها آغاز شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر