۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

سیری در شعری از نیاز یعقوبشاهی (12)


جلال و سران فدائیان حلق
با بودا
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
نیاز یعقوبشاهی
تحلیلی از شین میم شین

ماتریالیسم دیالک تیک نیز
چنین برخوردهایی را بر نمی تابد.  

·        در این حکم شاعر تصور بکلی نادرست رایج از فلسفه طبقه کارگر در کشور عه هورا تبیین می یابد.
·        فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی اما علم است و هر علمی  اسلوب (متد)،  مفاهیم، مقولات، قوانین و تئوری های خاص خود را دارد.
·        این  اسالیب، مفاهیم، مقولات، قوانین و تئوری ها تسلیحات تحلیلی و معرفتی هر علم را تشکیل می دهند.
·        فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی که به تحلیل شعری نمی پردازد تا کسی ببیند که برخورد آن با برخورد این و آن مشابه است و یا مغایر.
·        فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی تنها کاری که می کند، در اختیار مردم قرار دادن تسلیحات و یا تجهیزات تحلیلی و معرفتی خویش است.
·        هنر و وظیفه مردم از آن خود کردن دقت مند و وسواس مند این تسلیحات تحلیلی و کاربست خلاقانه آنها ست.

1
 و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.

·        سوبژکت های مورد نظر شاعر می دانستند که میوه آگاهی،  مرگ است.
·        شاعر درست همان چیزی را صادقانه منعکس می کند که استنباط کرده است.
·        سوبژکت های شاعر واقعا هم بمب های متحرک بوده اند که در آثار ژوزف کنراد در بهترین فرم انعکاس می یابند:
·        قهرمانان ژوزف کنراد بمب در جیب به میان مردم می روند و تیک تاک خانمان برانداز بمب را لحظه به لحظه می شنوند و «اعصاب شان تیر می کشد.» (فروغ فرخزاد)
·        در سال های اخیر سازمان های تروریستی ـ مذهبی از قبیل مجاهدین خلق و القاعده و غیره در این زمینه سنگ تمام گذاشته اند.

2

و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.

·        سیر و سرگذشت «مخالفت و مبارزه» با طبقه حاکمه در کشور عه هورا پیش از آنکه و بیش از آنکه طبقه حاکمه ستیز باشد، از هر لحاظ «خود» ستیز بوده است.
·        محمود دولت آبادی در برخی از قصه های کوتاه خویش این تراژدی را تصویر کرده است.
·        مخالفت و مبارزه با طبقه حاکمه عملا به تخریب مخالف و مبارز منجر شده است:
·        به تخریب جسمی، روحی و روانی او.

·        صمد بهرنگی و شرکاء دست به اعماق برده است و این تخریب همه جانبه را هم توسعه داده و هم مد کرده است.
·        به همین دلیل جریانات آوانتوریستی ایران بلحاظ روانی بیمارند و بلحاظ معرفتی بغایت پریمیتیو و عقب مانده.

3
و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.

·        اگر مخالف و مبارز طبقه حاکمه را دانش مند تصور کنیم، همین نتیجه را که شاعر گرفته، خواهیم گرفت:
·        ثمره آگاهی کذائی، نه زندگی، نه تعالی، نه راحت و لذت روحی و روانی، بلکه رنج و مرگ خواهد بود.

4
 و مرگ را، كه ميوه آگاهى است.

·        احمد شاملو در مصاحبه ای با حریفی که ما بخش هائی از آن را مورد تأمل قرار داده ایم، همین نظر شاعر را صراحتا نمایندگی کرده است:

گفت و شنود مسعود بهنود با احمد شاملو
«تهران مصور، اردیبهشت 1358»  
   روشنفکران  می باید راه را برای حکومت خرد و منطق هموار کنند
 و ناگفته پیدا ست که باید از پیش،
درهم شکستن و مدفون شدن زیر آوار سنگ و سقط همین راه را
 برای خود به عنوان سرنوشت بپذیرند.

·        اگر از مفهوم روشنفکر تعریف ساده لوحانه ای ارائه دهیم، به قشر آگاه جامعه خواهیم رسید و بزعم شاملو قشر آگاه جامعه باید پیشاپیش وصیت خود را بکند، کفن خود را بپوشد و از روی جسد خود بگذرد تا راه را برای «حکومت خرد و منطق» کذائی هموار سازد.
·        در کشور عه هورا هم، «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» دست به دست هم داده اند تا همه جریانات سیاسی، ایده ئولوژی واحدی را با تفاوت های فرمال و فرعی اندکی هم نمایندگی کنند و هم عملی سازند.

5
·        منظور شاملو از مفهوم «روشنفکر» آمیزه ای از دو تئوری امپریالیستی است:

الف
اورتگا گاسه با هایدگر
خوزه اورتگا گاسه (1883 ـ 1955)
فیلسوف، جامعه شناس، نویسنده اسپانیائی
نماینده تئوری نخبگان
آثار:
تشکیل و تلاشی ملت
ایده نسل
قیام توده ها

·        اولا منظور اورتگا گاسه مؤلف تئوری فاشیستی نخبگان است که نخبه (اقلیت برگزیده، سیاستمداران، پیشوایان، رهبران، ژنرال ها و غیره) را سازنده تاریخ می داند.

ب
·        ثانیا منظور تئوری امپریالیستی مدرن و مد روز مربوط به روشنفکریت است که قشر روشنفکر را تافته جدا بافته ی شناور بر فراز طبقات اجتماعی جا می زند و سازنده تاریخ قلمداد می کند.
·        جلال آل احمد هم همین تئوری را در حرف نمایندگی کرده است.
·        احتمالا اثری هم در این رابطه تألیف کرده است.
·        منظور جلال از قشر روشنفکر، عمدتا روحانیت بوده است.

6
·        دلیل محبوبیت احمد شاملو هم همین است.
·        اشعار احمد شاملو را همه از دم می پسندند:

هم حزب توده
هم آوانتوریسم ضد توده ای و ضد کمونیستی راست
 (مجاهدین خلق و غیره)
هم آوانتوریسم ضد توده ای و ضد کمونیستی چپ
 (فدائیان خلق و مجاهدین لیملام و تروتسکیسم و استالینیسم و غیره)
هم نمایندگان علنی بورژوازی واپسین
(سازمان اکثریت، نهضت آزادی، جبهه ملی و غیره)
هم حتی نمایندگان نئولیبرالیسم
(اقتصاد بازار آزاد اسماعیل خویی و غیره)
و هم همه اعضای لائیک طبقات اجتماعی واپسین در شمال الشهور

7
·        به همین دلیل همین شعر «با بودا» به مذاق همه اعضای همه جریانات «سیاسی» کشور عه هورا خوش خواهد آمد.
·        میوه آگاهی اما قاعدتا باید زندگی باشد و نه مرگ.

·        از هر نظر و از هر جهت هم که رابطه آگاهی و مرگ را در نظر گیریم، به نتیجه مطلقا دیگری خواهیم رسید:
·        آگاهی یعنی وقوف به قوانین و قانونمندی های عینی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی و اجتماعی.
·        کسی که به به قوانین و قانونمندی های طبیعی عرصه معینی آگاه باشد، ضرورتا باید در مصاف با قوای طبیعی پیروز شود و نه مغلوب.

·        مرگ عمله و بنا و نجار و صیاد و غیره در کشمکش و کلنجار با قوای طبیعی نه به دلیل آگاهی، بلکه به دلایل دیگر است.
·        یکی از آن دلایل نا آگاهی و نادانی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر