شین
میم شین
«آمدی
جانم به قربانت ولی حالا چرا»
شهریار
·
این مصراع شعری از شهریار است که به دلایلی
به درجه ضرب المثلی ارتقا یافته است.
·
محتوای این ضرب المثل، در ضرب المثل توده ای
اصیلی موسوم به «نوشدارو، پس از مرگ سهراب» تبیین یافته است و شهریار ـ دانسته و
یا ندانسته ـ همان را در فرم دیگری بازتولید کرده است.
1
«آمدی
جانم به قربانت ولی حالا چرا»
·
منشاء این اندیشه ظاهرا این بوده که شهریار
در ایام جوانی عاشق دختری و یا زنی (احتمالا به نام ثریا) بوده، ولی وصل مطلوب
شهریار به دلایلی میسر نگشته است.
·
تا اینکه روزی به هر دلیلی سر و کله ثریا
پیدا شده، ولی در شهریار دیگر رمقی برای وصل نبوده است.
·
چون در مصراع بعدی شعر از «از پا افتادن»
شاعر سخن رفته است.
2
«آمدی
جانم به قربانت ولی حالا چرا»
·
توده ها این دو ضرب المثل را برای تبیین
دیرکرد کرد و کارها به کار می برند.
·
در ضرب المثل دیگری در دیار شهریار، محتوای
همین دو ضرب المثل بطرز صریحتر و «بی ادبانه تری» تبیین یافته است:
حنا را پس از عروسی به ... می مالند.
3
·
آنچه در هر سه ضرب المثل نادیده گرفته می شود،
علل این دیرکردها ست.
·
به همین دلیل این ضرب المثل ها در حد توصیف
واقعیت امری می مانند و ناتوان از تحلیل و توضیح دیرکرد.
4
·
این جور ضرب المثل ها عمدتا تأسف بیهوده ای
را تبیین می دارند.
·
تنها درسی که از اینها می توان گرفت، این است
که سعی کنیم، نوشدارو را به موقع برسانیم.
·
گفتن این نکته آسان است، ولی انجامش دشوار.
5
·
سیاوش کسرائی مسئله نوشدارو را در تراژدی «مهره سرخ»
بطرزی دیالک تیکی ـ ماتریالیستی ـ تاریخی توضیح داده است.
·
مراجعه کنید به سیری
در «مهره سرخ» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
·
دلیل اول این دیرکردها این است که انسان ها
در چارچوب دیالک تیک جبر و اختیار عمل می کنند.
·
این بدان معنی است که انسان ها برای انجام
کاری، مثلا برای پیدا کردن و آوردن نوشدارو و یا برای همخوابه شدن با شاعری و یا
برای تهیه حنا برای عروسی ئی، چه بسا از هفتخوان رستم می گذرند.
·
این هفتخوان ها عینی (اوبژکتیف) و جبری اند.
·
یعنی سوبژکتیف و اختیاری نیستند تا آنها اراده
کنند و نوشدارو و حنا و همخوابگی به موقع به سهراب و عروسی و شاعر برسانند.
·
جبریت و عینیت در هر سه مور دمثلا در شرایط
زیر است:
الف
·
نوشدارو در گنجخانه کاووس است.
·
کاووس شاه است و می تواند با نجات سهراب و
دادن نوشدارو به رستم موافق نباشد.
ب
·
رستم می تواند در چنگ بحران پسیکولوژیکی و
روحی اش به چاه بیفتد و قادر به برونشد از چاه نباشد تا نوشدارو بیابد و ببرد.
ت
·
حنا باید از دکانی خریده شود و یا از آشنائی به
عاریه گرفته شود.
·
دکان می تواند بسته باشد و یا دکاندار می
تواند در سفر و یا در بیمارستان باشد.
پ
·
آورنده حنا می تواند فقیر و بینوا باشد و قادر
به خرید حنا نباشد.
ث
·
دخترک شاید نامزدی داشته باشد و یا نخواهد که
با شاعری معتاد همخوابه شود و رابطه زناشوئی بهتری را از دست بدهد.
ج
·
موازین قانونی ـ شرعی و هنجارهای اخلاقی
همخوابگی دختری و یا زنی را با شاعری هر چند عاشق مجاز نمی دارند.
·
همه این شرایط در مقوله «جبر» و یا «ضرورت»
تجرید می یابند.
7
·
دلیل دیگر این دیرکردها این است که آنها در
چارچوب دیالک تیک ضرورت (جبر) و تصادف صورت
می گیرند.
·
یعنی انجام هر کاری، مثلا پیدا کردن و آوردن نوشداروئی
و یا همخوابگی با شاعری و یا تهیه حنا برای عروسی ئی، همیشه در فرم تصادف جامه عمل
می پوشد.
·
این بدان معنی است که جبر و یا ضرورت در چارچوب فرم های
غیر قابل پیش بینی و غیر قابل برنامه ریزی دقیق عملی می شود.
8
·
خواستن هرگز به معنی توانستن نیست.
·
فلاکت نظری آنارشیسم و آوانتوریسم هم همینجا
ست.
·
بدون تمکین به جبر (ضرورت) در دیالک تیک جبر
و اختیار (ضرورت و آزادی) و بدون در نظر داشتن تصادف در دیالک تیک ضرورت (جبر) و
تصادف نمی توان کاری کرد و خرابکاری نکرد و یا شکست فجیع نخورد.
الف
·
رسیدن نوشدارو به سهراب فقط در صورت جمع آمدن
فرم های تصادفی لازم می تواند صورت بگیرد و یا نگیرد.
·
اگر رستم تصادفا به چاه نیفتد، اگر کاووس
تصادفا مست باشد و کلید قفل گنج خانه اش را به رستم دهد، اگر اسب رستم از نفس
نیفتاده باشد، نوشدارو هم می تواند به سهراب برسد.
ب
·
اگر حریف تصادفا به آشنائی برخورد کند که حنائی
اضافی داشته باشد و یا اگر بقال سر کوچه تصادفا نسیه هم بدهد، مرد تهیدست حناجو هم
می تواند حنا گیر آورد و به عروسی برساند.
ت
·
اگر تصادفا نامزد دخترک خیلی دست و دل باز و
یا خیلی دلرحم و ضمنا بی خیال آبروی خویش باشد، می تواند با همخوابگی جانانش با
شاعری موافق باشد و جبر (ضرورت) مورد نظر عملی شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر