آرامش
دوستدار
فیلسوف ایرانی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
عبدالتراب
احمدی
تحلیلی
از گاف سنگزاد
·
درک «من» ـ زور فیلسوف
عیرانی از «محکومیت «من» اسلامی به خدا و رسول خدا » آسان نیست:
·
یکی از دستبردهای
ضد انقلاب فئودالی ـ فوندامنتالیستی به بضاعت فکری و فرهنگی جامعه ظاهرا این است
که عیرانی جماعت درست حرف زدن را فراموش کرده اند.
·
چون اصطلاح «محکوم
کسی بودن کسی» هرگز بر لب کسی نگذشته است.
·
معلوم نیست که فیلسوف
عجیب عیرانی از کجا به این اصطلاحات شلم ـ شوربا دست یافته است.
·
منظور او احتمالا
این است که مذهبیون برده و وابسته بی اختیار خدا و رسول خدا هستند.
·
فیلسوف عیرانی به
همین دلیل، نتیجه می گیرد که «من» اسلامی آزاد نیست.
·
از این نتیجه
گیری فیلسوف می توان استنباط او را از مقوله فلسفی «اختیار» و یا «آزادی» استخراج
کرد:
·
هر کس مذهبی باشد،
یعنی به قول فیلسوف «محکوم خدا و رسول خدا» باشد، نمی تواند آزاد و مختار باشد.
·
بدین ترتیب جمعیت
چند میلیاردی جهان که عمدتا مذهبی اند و خواه و ناخواه، «محکوم خدا و رسول خدا»
هستند، همه از دم برده محسوب می شوند.
·
این اما به چه
معنی است؟
·
این بدان معنی
است که معیار تمیز انسان آزاد از برده، باور او ست.
·
اگر کسی خداشناس
باشد، در نتیجه همین ایمان به خدا، سلب اختیار و آزادی می شود.
·
اما اگر خری آته ئیست
و ملحد و کافر باشد، به دلیل «محکوم خدا و رسول خدا» نبودن، خر آزاد و مختاری محسوب
می شود.
·
بدین ترتیب، پیش
شرط آزادی انسان ها، آته ئیسم و الحاد است.
·
وای اگر صادر
کنندگان فاناتیک آزادی از قبیل جورج بن جورج و ریگان و مؤمنین دیگر ینگه دنیا و
کهنه دنیا بشنوند.
·
چگونه می توان «در
نهاد خود ممنوع التفکر» بود؟
·
به عبارت دیگر، «من»
ـ زور فیلسوف عیرانی از مفهوم «نهاد» چیست؟
·
نهاد بلحاظ فلسفی
بسط و تعمیم همان مقوله فلسفی «ماهیت» است.
·
در زبان فارسی طینت
و ذات و باطن و غیره هم فرم های دیگری از بسط و تعمیم مقوله ماهیت اند.
·
انسان چگونه می
تواند در ماهیت خود ممنوع التفکر باشد؟
·
ضمنا بنظر فیلسوف
عزیز، ماهیت انسان چیست؟
·
چه چیزی انسان را
از جماد و جانور متمایز می سازد؟
·
یکی از مهم ترین
عوامل متمایز کننده انسان از جماد و جانور، کار انسان است.
·
کار به مثابه ماهیت
بشری اما به چه معنی است؟
6
·
کار یعنی مادیت
بخشی به روح
·
کار یعنی جامه
عمل پوشاندن به اندیشه.
·
حفار قبل از کندن
چاه، اندیشه حفر چاه را در کله می پزد.
·
بعد به همان
اندیشه بکمک کلنگ و بیل و غیره مادیت می بخشد و نهایتا چاهی که در ذهن خود کنده
بود، یعنی چاه فکری اش، به صورت چاه مادی پدید می آید:
·
حفار ببرکت کار
گذار روح به ماده را، تبدیل اندیشه چاه و یا مدل ذهنی چاه به چاه مادی را امکان
پذیر می سازد.
·
این اما به چه
معنی است؟
7
·
این بدان معنی
است که حفار هم برای انجام کار و هم در حین انجام کار و هم پس از انجام کار بی
وقفه می اندیشد.
·
فرق هم نمی کند
که «محکوم خدا و رسول خدا» باشد و یا نباشد.
·
تفکر حفار اصلا
دست خود او نیست.
·
حفار حتی در حین
کار بطور خودپو و بی اختیار زمزمه می کند.
·
زبان همراه
همیشگی تفکر بوده و هر دو همراه همیشگی کار بوده اند.
·
نهاد بشری بر
خلاف تصور فلاسفه عیرانی و عنیرانی هرگز کسی را ممنوع التفکر نمی کند، نمی تواند
هم بکند.
·
برای اینکه کار همیشه
دیالک تیکی از کار فکری و کار مادی است.
·
کار در غیاب تفکر
اصلا نمی تواند کار باشد.
·
این ادعا که
مذهبی جماعت «اساسا تفکر را نمی شناسند»، جفنگ اندر جفنگ است.
·
فیلسوف فرزانه
عیرانی ظاهرا نمی داند که مذهب خود فرمی از شعور است.
·
مذهب فرمی از
شعور اجتماعی است که در آغاز، عالی ترین شعور جامعه بشری بوده است.
·
مذهب در آغاز بیانگر
حقیقت تاریخی بوده است.
·
چگونه می توان
ادعا کرد که انسان مذهبی با تفکر بکلی بیگانه است؟
·
آته ئیست بی شعور
و هپیلی هپو از جنس فلاسفه عیرانی و عنیرانی بمراتب ترحم انگیزتر و تهوع انگیزتر
از کسی است که حد اقل شعور مذهبی دارد.
·
چون داشتن شعور
وارونه (شعور مذهبی) صد بار بهتر از بی شعوری است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر