۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

سیری در شعری از سیمین بهبهانی (8)

قناعت
 افیون وعده های تهی
(از کتاب رستاخیز
 تاریخ انتشار 1352) 
سیمین بهبهانی
سرچشمه صفحه فیسبوک
رضا بی شتاب
تحلیلی از شین میم شین 


در پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح چه کس دمید که شیطان آز شد؟
اثیر به ماده شیمیائی موسوم به اتر اطلاق می شود.

·        معنی تحت اللفظی:
·        در پیکر قناعت پاک و اثیری ام، روح چه کسی دمیده شد که به ابلیس آز استحاله یافت؟

1
·        شاعر در این بیت محتوای بیت قبلی را در فرم دیگری تبیین می دارد تا استحاله ی صورت گرفته، برای خواننده ملموس تر، محسوس تر و قابل فهم تر گردد:

در خون من، که جوشش دردی عمیق داشت،
افیون وعده های تهی چاره ساز شد

·        شاعر مفهوم «تزریق افیون وعده های تهی در رگ» را با مفهوم «دمیدن روح پلیدی در پیکر»  جایگزین می سازد تا از مسخ خویشتن خویش پرده بر دارد:
·        با دمیده شدن روح پلیدی در پیکر قناعت اثیری شاعر، تحول کیفی منفی در وجود او صورت می گیرد و شاعر به ابلیس آز استحاله می یابد:
·        مسخ هم به همین پدیده و روند اطلاق می شود:
·        مسخ به  تحول منفی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندها اطلاق می شود.
·        در رمان معروف فرانتس کافکا نیز کارمند بیمه به سوسک استحاله می یابد.

·        این تصور شاعر اما حاوی چه معنای فلسفی است؟

2
در پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح چه کس دمید که شیطان آز شد؟

·        این بیت شاعر حاکی از آن است که نفوذ روح در ماده به تحول مثبت و یا منفی آن منجر می شود:
·        مارکس خواهد گفت:
·        «روح و یا تئوری پس از نفوذ در توده به قوه مادی بدل می شود.»  

·        انسان پس از جذب اندیشه همان نمی ماند که بوده است.


·        به همین دلیل گئورگ لوکاچ دلیل مسخ سهل و آسان مردم آلمان و دیگر کشورهای اروپا را نفوذ تئوری فاشیستی و راسیستی به نمایندگی شوپنهاور، نیچه و غیره می داند.

·        این ضمنا بدان معنی است که کوره های آدمسوزی قبل از تشکیل در عالم واقع، در کله انسان ها تشکیل می یابند:
·        روح و اندیشه فاشیستی است که از کله بدر می زند و با سنگ و سیمان و آهن و آهک و آب و غیره به صورت کوره های آدمسوزی در می آید.
·        آنگاه آدم واره های مسخ شده به سوزاندن کلکتیو همنوعان خود مبادرت می ورزند، بی آنکه خم به ابرو بیاورند.


·        جنایات متنوع امپریالیسم، صهیونیسم، فوندامنتالیسم و میلیتاریسم نیز پس از مسموم کردن سوبژکت های انسانی با ایدئولوژی مربوطه امکان پذیر می گردد.

·        ضرورت صرفنظر ناپذیر مبارزه ایدئولوژیکی و پیگیری و آشتی ناپذیری در این مبارزه به همین دلیل است.  

3
·        شعور اجتماعی ـ چه علمی و چه خرافی ـ فقط انعکاس وجود اجتماعی  نیست.
·        شعور اجتماعی ضمنا سازنده وجود اجتماعی است.
·        به همین دلیل از دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی سخن می رود و ضمنا از نقش تعیین کننده وجود اجتماعی.

·        نقش در تحلیل نهائی تعیین کننده وجود اجتماعی اما به معنی هیچ وارگی شعور اجتماعی نیست.

·        دیالک تیک همه چیز و هیچ معنی ندارد.
·        چون هیچ واره و هیچ کاره را به قلمرو دیالک تیک راه نمی دهند.

·        هر قطب دیالک تیکی در قطب دیگر مؤثر است، اگرچه یکی در این میان تعیین کننده است.
·        اگر چنین نمی بود، هستی درجا می زد، همیشه همان می ماند و در خود می گندید.

4
در پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح چه کس دمید که شیطان آز شد؟

·        شاعر در این بیت به پیروی از شیخ شیراز دیالک تیک قناعت و آز را بسط و تعمیم می دهد تا از روند و روال مسخ خویش پرده بردارد:
·        می توان بی اعتنا به فرم فرمولبندی شاعر گفت که نفوذ روح پلید در شاعر دیالک تیک قناعت و آز را در وجود او وارونه کرده است:
·        پیکر قناعت اثیری و پاک شاعر به ابلیس پلید آز استحاله یافته است.

5
در پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح چه کس دمید که شیطان آز شد؟

·        سعدی در هر کدام از دو اثر ارجمند خویش، بابی را به قناعت و عملا به دیالک تیک قناعت و آز اختصاص داده است.
·        دیالک تیک قناعت و آز در تئوری اجتماعی (فلسفه تاریخ) سعدی و دوئالیسم قناعت و آز در تئوری اجتماعی حافظ یکی از ستون های ایدئولوژیکی اصلی آن دو محسوب می شوند.

·        مراجعه کنید به  تحلیل آثار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
   
6
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را

·        شیخ شیراز هم در همین بیت، دیالک تیک قناعت و آز را بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن قناعت می داند.
·        البته تئوری اجتماعی سعدی از سرتاپا فئودالی، خرافی، غیرعلمی، غیر تجربی و ارتجاعی است:
·        منبع و سرچشمه ثروت نه قناعت، بلکه کار است و توانگر به ترفند غصب حاصل کار همنوعان خویش توانگر شده است:
·        سرمایه نیروی کار مادیت یافته است.
·        سرمایه تجسم مادی نیروی کار زنده کارگر و دهقان و پیشه ور است.
·        سرمایه کار مرده است.

7
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است.

·        حافظ در این بیت با هارت و پورت توخالی، ولی بطور غیرمستقیم و مستور، دوئالیسم قناعت و آز را به شکل دوئالیسم قناعت و گدائی بسط و تعمیم می دهد.
·        حافظ ضمن ایدئالیزه کردن الکی و کشکی فقر و قناعت، گدائی از بارگاه سلطان زمینی را با گدائی از درگاه الهی جایگزین می سازد و به عوامفریبی چپ نمایانه دست می زند.

8
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکی است
که به شمشیر میسر نشود سلطان را

·        حافظ در این بیت، از ترکیب دوئالیسم کنج و گنج و دوئالیسم  قناعت و آزادگی به سرهم بندی کردن دوئالیسم گنج آزادگی و کنج قناعت مبادرت می ورزد که از هر محتوائی تهی است و به معنی توسعه و تعمیم سرسری دوئالیسم ریاضت و لذت است.
·        منظور حافظ از گنج آزادگی، همان است که سعدی حدود صد سال پیش از او برای تحمیق و تسکین توده های تهیدست اختراع کرده است.
·        گنج آزادگی یعنی زیر پل جاده ها خوابیدن و جا بر سگ های ولگرد بی سرپناه، تنگ کردن.
·        حافظ حتی سنگ تمام بیشتر می گذارد و ادعا می کند که ملک کذائی معروف به گنج آزادگی و کنج قناعت را سلطان نمی تواند به شمشیر به دست آورد.
·        واقعا هم این طور است.
·        سلاطین که حوصله زیر پل خوابیدن ندارند تا برای تسخیر آن شمشیر کشند و خون ریزند.

9
چو حافظ، در قناعت کوش و ز دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان به صد من زر نمی ارزد

·        حافظ در این بیت، دوئالیسم قناعت و آز  را به شکل دوئالیسم  قناعت و سربلندی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن قناعت (عدم تحمل منت دونان)   می داند.
·        حافظ در این بیت، تنها راهی که برای پایان دادن به فقر می شناسد، گدائی است و لذا مردم را به قناعت و اجتناب از منت دونان دعوت می کند.

10
در پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح چه کس دمید که شیطان آز شد؟

·        سیمین بهبهانی نیز نقش تعیین کننده را در دیالک تیک قناعت و آز از آن قناعت می داند.
·        سیمین ضمنا می تواند در این زمینه تحت تأثیر نیما یوشیج باشد:
·        نه فقط به این دلیل که نیما ستایشگر سرسخت قناعت و پرهیز از تحمل منت دونان است، بلکه به این دلیل که نیما مخالف سرسخت شیوه تفکر و سبک زندگی شهری ـ بورژوائی است.
·        یکی از گشتاورهای (ممان های) منفی در تفکر نیما ترجیح زندگی روستائی (کشاورزی، دامپروری، شکار)  به زندگی شهری (صنعتی) است که باید مستقلا و مشخصا مورد بررسی علمی و عینی قرار گیرد.

11
در پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح چه کس دمید که شیطان آز شد؟

·        منظور سیمین از مفهوم «شیطان آز» نیز به احتمال قوی، مناسبات تولیدی کاپیتالیستی است که با پیروزی انقلاب بورژوائی سفید بر مناسبات تولیدی فئودالی بطرز سد ناپذیری رواج یافته است.
·        البته مقولات ریاضت و قناعت و غیره را باید در چارچوب های طبقاتی مشخص شان مورد ارزیابی قرار داد.
·        واژه های ریاضت و قناعت و غیره هم می توانند محتوای ارتجاعی داشته باشند و هم می توانند محتوای انقلابی داشته باشند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر