قناعت
افیون وعده های تهی
(از کتاب
رستاخیز
تاریخ انتشار 1352)
سیمین بهبهانی
سرچشمه صفحه
فیسبوک
رضا بی شتاب
تحلیلی
از شین میم شین
در
پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح
چه کس دمید که شیطان آز شد؟
اثیر
به ماده شیمیائی موسوم به اتر اطلاق می شود.
·
معنی تحت اللفظی:
·
در پیکر قناعت پاک و اثیری ام، روح چه کسی دمیده شد که
به ابلیس آز استحاله یافت؟
1
·
شاعر در این بیت محتوای بیت قبلی را در فرم دیگری تبیین
می دارد تا استحاله ی صورت گرفته، برای خواننده ملموس تر، محسوس تر و قابل فهم تر
گردد:
در
خون من، که جوشش دردی عمیق داشت،
افیون
وعده های تهی چاره ساز شد
·
شاعر مفهوم «تزریق افیون وعده های تهی در رگ» را با
مفهوم «دمیدن روح پلیدی در پیکر» جایگزین
می سازد تا از مسخ خویشتن خویش پرده بر دارد:
·
با دمیده شدن روح پلیدی در پیکر
قناعت اثیری شاعر، تحول کیفی منفی در وجود او صورت می گیرد و شاعر به ابلیس آز
استحاله می یابد:
·
مسخ هم به همین پدیده و روند اطلاق
می شود:
·
مسخ به تحول منفی چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندها
اطلاق می شود.
·
در رمان معروف فرانتس کافکا نیز کارمند
بیمه به سوسک استحاله می یابد.
·
این تصور شاعر اما حاوی چه معنای
فلسفی است؟
2
در
پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح
چه کس دمید که شیطان آز شد؟
·
این بیت شاعر حاکی از آن است که نفوذ روح در ماده به
تحول مثبت و یا منفی آن منجر می شود:
·
مارکس خواهد گفت:
·
«روح
و یا تئوری پس از نفوذ در توده به قوه مادی بدل می شود.»
·
انسان پس از جذب اندیشه همان نمی ماند که بوده است.
·
به همین دلیل گئورگ لوکاچ دلیل مسخ
سهل و آسان مردم آلمان و دیگر کشورهای اروپا را نفوذ تئوری فاشیستی و راسیستی به
نمایندگی شوپنهاور،
نیچه و غیره می داند.
·
این ضمنا بدان معنی است که کوره
های آدمسوزی قبل از تشکیل در عالم واقع، در کله انسان ها تشکیل می یابند:
·
روح و اندیشه فاشیستی است که از
کله بدر می زند و با سنگ و سیمان و آهن و آهک و آب و غیره به صورت کوره های
آدمسوزی در می آید.
·
آنگاه آدم واره های مسخ شده به سوزاندن
کلکتیو همنوعان خود مبادرت می ورزند، بی آنکه خم به ابرو بیاورند.
·
جنایات متنوع امپریالیسم،
صهیونیسم، فوندامنتالیسم و میلیتاریسم نیز پس از مسموم کردن سوبژکت های انسانی با ایدئولوژی
مربوطه امکان پذیر می گردد.
·
ضرورت صرفنظر ناپذیر مبارزه ایدئولوژیکی
و پیگیری و آشتی ناپذیری در این مبارزه به همین دلیل است.
3
·
شعور اجتماعی ـ چه علمی و چه خرافی
ـ فقط انعکاس وجود اجتماعی نیست.
·
شعور اجتماعی ضمنا سازنده وجود
اجتماعی است.
·
به همین دلیل از دیالک تیک وجود
اجتماعی و شعور اجتماعی سخن می رود و ضمنا از نقش تعیین کننده وجود اجتماعی.
·
نقش در تحلیل نهائی تعیین کننده
وجود اجتماعی اما به معنی هیچ وارگی شعور اجتماعی نیست.
·
دیالک تیک همه چیز و هیچ معنی
ندارد.
·
چون هیچ واره و هیچ کاره را به
قلمرو دیالک تیک راه نمی دهند.
·
هر قطب دیالک تیکی در قطب دیگر مؤثر
است، اگرچه یکی در
این میان تعیین کننده است.
·
اگر چنین نمی بود، هستی درجا می زد، همیشه همان می ماند و در خود
می گندید.
4
در
پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح
چه کس دمید که شیطان آز شد؟
·
شاعر در این بیت به پیروی از شیخ شیراز دیالک تیک قناعت
و آز را بسط و تعمیم می دهد تا از روند و روال مسخ خویش پرده بردارد:
·
می توان بی اعتنا به فرم فرمولبندی
شاعر گفت که نفوذ روح پلید در شاعر دیالک تیک قناعت و آز را در وجود او وارونه
کرده است:
·
پیکر قناعت اثیری و پاک شاعر به
ابلیس پلید آز استحاله یافته است.
5
در
پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح
چه کس دمید که شیطان آز شد؟
·
سعدی در هر کدام از دو اثر ارجمند خویش،
بابی را به قناعت و عملا به دیالک تیک قناعت و آز اختصاص داده است.
·
دیالک تیک قناعت و آز در تئوری اجتماعی
(فلسفه تاریخ) سعدی و دوئالیسم قناعت و آز در تئوری اجتماعی حافظ یکی از ستون های ایدئولوژیکی
اصلی آن دو محسوب می شوند.
·
مراجعه کنید به تحلیل آثار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
6
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
·
شیخ شیراز هم در همین بیت، دیالک
تیک قناعت و آز را بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن قناعت می داند.
·
البته تئوری اجتماعی سعدی از
سرتاپا فئودالی، خرافی، غیرعلمی، غیر تجربی و ارتجاعی است:
·
منبع و سرچشمه ثروت نه قناعت، بلکه
کار است و توانگر به ترفند غصب حاصل کار همنوعان خویش توانگر شده است:
·
سرمایه نیروی کار مادیت یافته است.
·
سرمایه تجسم مادی نیروی کار زنده کارگر
و دهقان و پیشه ور است.
·
سرمایه کار مرده است.
7
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگو، که روزی مقدر است.
·
حافظ در این بیت با هارت و پورت توخالی، ولی بطور
غیرمستقیم و مستور، دوئالیسم قناعت و آز را به
شکل دوئالیسم قناعت و گدائی بسط و تعمیم می دهد.
·
حافظ ضمن ایدئالیزه کردن الکی و
کشکی فقر و قناعت، گدائی از بارگاه سلطان زمینی را با گدائی از درگاه الهی جایگزین
می سازد و به عوامفریبی چپ نمایانه دست می زند.
8
گنج آزادگی و کنج قناعت ملکی است
که به شمشیر میسر نشود سلطان را
·
حافظ در این بیت، از ترکیب دوئالیسم کنج و گنج و دوئالیسم قناعت و آزادگی به سرهم بندی کردن دوئالیسم گنج آزادگی و
کنج قناعت مبادرت می ورزد که از هر محتوائی تهی است و به معنی توسعه و تعمیم سرسری دوئالیسم ریاضت و لذت است.
·
منظور حافظ از گنج آزادگی، همان
است که سعدی حدود صد سال پیش از او برای تحمیق و تسکین توده های تهیدست اختراع
کرده است.
·
گنج آزادگی یعنی زیر پل جاده ها
خوابیدن و جا بر سگ های ولگرد بی سرپناه، تنگ کردن.
·
حافظ حتی سنگ تمام بیشتر می گذارد
و ادعا می کند که ملک کذائی معروف به گنج آزادگی و کنج قناعت را سلطان نمی تواند
به شمشیر به دست آورد.
·
واقعا هم این طور است.
·
سلاطین که حوصله زیر پل خوابیدن
ندارند تا برای تسخیر آن شمشیر کشند و خون ریزند.
9
چو حافظ، در قناعت کوش و ز دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان به صد من زر نمی ارزد
·
حافظ در این بیت، دوئالیسم قناعت و آز را به شکل دوئالیسم قناعت و سربلندی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین
کننده را از آن قناعت (عدم تحمل منت دونان) می
داند.
·
حافظ در این بیت، تنها راهی که
برای پایان دادن به فقر می شناسد، گدائی است و لذا مردم را به قناعت و اجتناب از
منت دونان دعوت می کند.
10
در
پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح
چه کس دمید که شیطان آز شد؟
·
سیمین بهبهانی نیز نقش تعیین کننده
را در دیالک تیک قناعت و آز از آن قناعت می داند.
·
سیمین ضمنا می تواند در این زمینه
تحت تأثیر نیما یوشیج باشد:
·
نه فقط به این دلیل که نیما
ستایشگر سرسخت قناعت و پرهیز از تحمل منت دونان است، بلکه به این دلیل که نیما مخالف
سرسخت شیوه تفکر و سبک زندگی شهری ـ بورژوائی است.
·
یکی از گشتاورهای (ممان های) منفی
در تفکر نیما ترجیح زندگی روستائی (کشاورزی، دامپروری، شکار) به زندگی شهری (صنعتی) است که باید مستقلا و
مشخصا مورد بررسی علمی و عینی قرار گیرد.
11
در
پیکر اثیری و پاک قناعتم
روح
چه کس دمید که شیطان آز شد؟
·
منظور سیمین از مفهوم «شیطان آز»
نیز به احتمال قوی، مناسبات تولیدی کاپیتالیستی است که با پیروزی انقلاب بورژوائی سفید
بر مناسبات تولیدی فئودالی بطرز سد ناپذیری رواج یافته است.
·
البته مقولات ریاضت و قناعت و غیره
را باید در چارچوب های طبقاتی مشخص شان مورد ارزیابی قرار داد.
·
واژه های ریاضت و قناعت و غیره هم
می توانند محتوای ارتجاعی داشته باشند و هم می توانند محتوای انقلابی داشته باشند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر