۱۳۹۳ شهریور ۴, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (486)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
رضائی
پیامبری با شالِ سفید
من در این نوشته به پیشگاه پیامبری سر فرود آورده ام که معجزه اش: انسانیت،
 کتابش: مردم،
 و سخنش پایداری است.
 پیامبری که خدا از تماشای قد و بالای فهم او در پوست نمی گنجد.
می گویم:
 آنجا که مردانِ نام آورِ عرصه ی هیاهو به خانه ها خزیده اند، یا مردانی که به تکه نانی و منصبی و منفعتی خود را خمیرِ حضرتِ نادوست کرده اند،
ظهور پیامبری از میان بانوان،
چه نمکین و شوق انگیز و بی اعوجاج است.
بانویی با شال سفید بر سر و انسانیتی عمیق در دل و بُردی نافذ در کلام و پاهایی برای پیمودن و خسته نشدن.
محمد نوریزاد
گاف سنگزاد  

میم

عجب جفنگی

حسین

با این مهملات فقط از ارزش زحمات خانم ستوده کاسته می شود .
سؤال من این است ، پیام چه کسی را آورده .
رسالت از طرف کدام خدا ست ؟
جناب نوری زاد کجا خدا را دیدند که از قد و فهم بالای خانم ستوده ،
 در پوست خود نمی گنجد.
 و بی خیال .
وقتی حرف مالیات نداشته باشه .
نتیجه اش همینه، نوری زاد میشه رفیق گرمابه و گلستان خدا .

مهدی

آقا حسین ایکاش اندکی درد کشیده بودید تا درک می کردی که
 انسان دردمند
می روید از چکاد
تا مثل یک درخت
 پر گردد از شکوفه سرخ ستارگان
 پس چرا بی دلیل و با لحن عناد آلود به باور آدمایی که زندگی و سلامتشون رو برای آزادی ما به خطر انداختن دهن کجی می
کنی..
گیریم که از نظر شما خدا وجود نداشته باشه
 اما اون آقا حق داره در تنهایی خودش به یک باور معنوی تکیه کنه.
 چرا هنوز انقدر خودتون رو ... نشون میدین که ما باور کنیم خیلی رووووشنفکر هستین.

حسین

لازم نیست آرزو بکنید کاش من درد کشیده بودم .
زمانی که من زندان بودم نوریزاد هنوز به سیستم دلبسته بود
 خیلی از سبز های امروزی شکنجه گر بودند
برای مبارزه امروز ایشان ارزش قائل هستم
ولی نه برای اراجیفشان
 درد کِشیده که نباید هر هذیانی را به زبان بیاورد
من اصلا به روشنفکری در ایران اعتقاد ندارم
 یعنی کمتر کسی را دیدم که فکر کنه و اندیشه داشته باشه
شما قدردان کسانی باش که سلامتی خودشان را برای أزادی تان به خطر می اندازند
 ولی اگه آدم با مسئولیتی هستید و برای آزادی خودتان ارزش قائل هستید خودتان هم تکانی به خودتان بدهید
با قدردانی آبی گرم نمی شود .

مهدی

کنار گود نشستن که ...
تشریف بیاورید اینجا از نزدیک کارزار بی پشتیبان نسلی را ببینید که امروز تاوان تندروی احزاب دگماتیست را پس می دهند
 و کسی صدای شان را نمی شنود
 بلکه از هر دو طرف طرد شده و مدام تکفیر می شوند
 تشریف بیاورید ببینید شرایط مبارزه امروز با سی سال چقدر فرق کرده و در چه شوره زاری باید تخم امید کاشت

حسین

ما تشریف داشتیم آنجا،
 قبل از شما پذیرایی مفصلی هم شدیم
 اگر گمان می کنید که از اوضاع ایران اطلاع دارید، بحث می کنیم .
بفرمایید منظورتان از تندروی احزاب دگماتیست چیست؟
احزاب را نام برده و شیوه های نا مناسب را بیان کنید
شک ندارم بحث شیرینی خواهد شد
 بفرمایید لطفا

ناصر

بسیار جای تأسف  است که برخی از دوستان عزیز، با اینکه در این 35 سال تغییر و تحول اساسی در مملکت، خاور میانه و جهان صورت گرفته،
همچنان بر روی تحلیل های مقطع 57 سر و مر و گنده باقی مانده اند
 و جالب است که خود را مارکسیست نیز می خوانند
و هنوز افتخارشان، زندان رفتن شان است
انگار که فقط آنها بوده اند که مصیبت کشیده اند
و دیگر حرفی و تحلیلی برای امروز زندگی ما ایرانیان داخل ندارند...

حسین

من شخصا یادم رفته بود که زندان بودم، ولی ۳۴ سال با انتخاب بین بد و بدتر سیاست کردن، به گمانم بیشتر در جا زدن است
 متاسفانه امروزه کمتر کسی تحلیل مارکسیستی ارائه میده .
چپ ایران چشم به تحلیل بی بی سی و صدای آمریکا دوخته
 سیاست ربطی به داخل و خارج ندارد.
 در خارج بیشمارند کسانی که جاده امپریالیسم را
با جمهوری اسلامی هموار می کنند

ناصر

باز هم می گویم
این دیدگاه سیاسی به هیچ عنوان کار ساز و عملی نیست
بی مسئولیتی محض است
 باری به هر جهت است


حسین

اینگونه نمیشه بحث کرد
اگر نظر من بی مسئولتی است ، سعی در روشن کردن نظر خود کنید
 من در بالا دو سه سؤال ساده مطرح کردم .
کسی در پی روشنگری نیست
به جای چهار کلمه حرف حساب،
ساعت ها بحث های پیرامونی به جریان می افته .

ناصر

درسته
 اینگونه نمیشه بحث کرد
اون شاه پدر سوخته مخصوصأ حزب رستاخیز دیکتاتور منشانه
خود را با هدایت آگاهانه آمریکا تحویل جمهوری اسلامی داد
و سال ها ست از آن بهره خود را می برد،
 بهره دشمنان ایران، در پا نگرفتن نهاد های مدنی  نبود
 تشکل های صنفی کارگران ،معلمان و..... در این مقطع،
اگر مبارزه ای قرار است انجام بشود
فقط در این راستا ها ست
نه شعار های دندان شکن من و تو
و حالا شما چرا از ستوده و نوری زاد دلخوری که وارد این مهلکه شده اند،

حسین

کامنت های من را به دقت نخواندی
دوباره بخوان
من یک کلمه علیه خانم ستوده ننوشته ام
 اشاره ای به این نداشتم نوریزاد تا سال ۸۸ درکیهان قلم میزد . نوشتم که به به مبارزه الانش احترام قائلم
ولی این اراجیف ربطی به مبارزه سیاسی ندارند
 وقتی از رسالت حرف می زنیم، باید بگوییم از طرف چه کسی .
 وقتی از شوق و ذوق خدا از دیدن موجودی حرف می زنیم، باید بگوییم در کدام شب نشینی، خدا را دید زدیم .
 لطفا کامنت های من را دوباره بخوان .

ناصر

باشه

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر