تحلیلی
از شین میم شین
چو
یار بر سر صلح است و عذر می طلبد
توان
گذشت ز جور رقیب در همه حال
·
معنی تحت اللفظی:
·
از آنجا که یار صلح جو و عذرخواه است، از جور رقیب می
توان صرفنظر کرد.
1
چو
یار بر سر صلح است و عذر می طلبد
توان
گذشت ز جور رقیب در همه حال
·
خواجه در این بیت، دیالک تیک عاشق و رقیب و معشوق را به
شکل دیالک تیک ما و رقیب و یار بسط و تعمیم می دهد و بطور سرسری و صوری وارونه می
سازد:
·
اکنون یار است که صلح جو و عذرخواه شده و عاشق است که از
کیسه خلیفه می بخشد و جور رقیب را جدی نمی گیرد.
·
حالا باید فانتزی نیرومندی داشت و
مقوله انتزاعی «یار» را جامه مشخص پوشاند.
·
یاری که تا کنون حتی اعتنائی به
خواجه و شرکاء نداشته،
اکنون رام و آرام شده و حتی به صلح جوئی و عذرخواهی برخاسته است.
2
·
سعدی هم مورد مشابهی را خاطرنشان شده است:
·
سعدی روزی قصد رفتن به دربار را داشته
و غلامان دربار او را با گدائی بی سر و پا عوضی می گیرند و از حوالی دربار می
رانند.
·
در این جور مواقع است که یار پس از
با خبر شدن از ماجرا،
کلی مزاح می کند و ضمنا بطور الکی و کشکی عذر می خواهد.
·
صحت این استنباط ما را ابیات بعدی همین غزل خواجه اثبات
می کنند:
1
بجز
خیال دهان تو نیست در دل تنگ
که
کس مباد چو من در پی خیال محال
·
معنی تحت اللفظی:
·
در دل تنگ من فقط خیال دهان تو ست.
·
خدا کسی را به روز من نیندازد که
به دنبال خیال محال افتاده ام.
·
یاری که در بیت قبلی قصد آشتی داشته و عذرخواهی کرده، همان
یاری است که دل خواجه برای دهانش تنگ است و حتی در دل پروردن خیال دهان او را محال
می داند.
·
اگر عذرخواهی یار الکی و صوری نمی
بود، می بایستی بوسه
ای بر پیشانی خواجه بزند و دل تنگ او را از خیال دهان خویش خالی کند.
2
قتیل
عشق تو شد حافظ غریب، ولی
به
خاک ما گذری کن که خون مات حلال
·
معنی تحت اللفظی:
·
حافظ غریب از عشق تو کشته شد.
·
خون ما حلالت باد.
·
حداقل گذری به خاک ما بکن.
·
این همان یار صلح جوی عذرخواه است که اکنون نه تنها خونخوار
تصور و تصویر می شود، بلکه حتی محل سگ به خواجه نمی گذارد تا گذری بر خاک او بکند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر