تحلیلی
از شین میم شین
هزار
شکر که دیدم به کام خویشت، باز
ز
روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان
طریقت، ره بلا سپرند
رفیق
عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
·
معنی تحت اللفظی:
·
خدا را شکر که دوباره به کام دلت رسیده ای.
·
صادقانه بگویم، که آرزوی دل من هم همین بوده است.
·
کسانی که راه طریقت پیش می گیرند، با دشواری ها مواجه می شوند.
·
ولی عاشقان از فراز و فرود راه غمی
ندارند.
1
هزار
شکر که دیدم به کام خویشت، باز
·
این غزل خواجه احتمالا خطاب به کسی است که به دلیلی دچار
مشکل بوده، ولی مشکلش حل شده و روزگار دوباره بر وفق مرادش گشته است.
·
خواجه با حریف همدردی می کند و
ضمنا به او تسلی خاطر می دهد:
2
روندگان
طریقت، ره بلا سپرند
·
مفهوم طریقت احتمالا ضد مفهوم شریعت است و اهل طریقت به
طرفداران عرفان اطلاق می شود.
·
طریقت اما می تواند به معنی خلوص
قلبی هم بکار رود:
·
اگر اهل شریعت تظاهر به تقوا می
کنند، اهل طریقت درست
برعکس آنها، از اعماق دل ایمان می ورزند.
·
می توان گفت که خواجه ضمنا دیالک
تیک نمود و ماهیت را به شکل دیالک تیک شریعت و طریقت، یعنی به شکل دیالک تیک ظاهر و ذات بسط و تعمیم
می دهد.
3
روندگان
طریقت، ره بلا سپرند
·
قضیه واقعا هم از همین قرار است:
·
مؤمنین حقیقی بیشتر دچار سوء ظن و
مشکل می شوند تا متظاهران بی ایمان.
·
دلیل این تفاوت، پرنسیپ مندی و بی پرنسیپی است.
·
اهل شریعت در بهترین حالت، آدم های ماشینی اند.
·
بشدت سطحی و کوته اندیش اند.
·
در حالیکه اهل طریقت برای ظاهر
چیزها تره خرد نمی کنند و بر اصول و پرنسیپ ها وفادار می مانند و درست به همین
دلیل دچار مشکل می شوند.
·
راه بلا سپردن آنها را خواجه به
تجربه دریافته است.
4
رفیق
عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
·
در این مصراع غزل، صحت حدس ما تأیید می شود:
·
رفیق عشق، یعنی کسی که به اصول پایبند است، کسی که صاحب
نظر و موضع مند است، باکی از دشواری زیست ندارد.
·
چنین کسی به حقیقت عینی عشق می
ورزد و برای دفاع از آن قید فراز و فرود راه را پیشاپیش می زند.
5
غم
حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب
که
نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز
·
معنی تحت اللفظی:
·
غم حبیب حقیقت همان بهتر که به گوش رقیب نرسد.
·
برای اینکه رقیب کین توز است و محرم
راز نیست تا با او غم حبیب در میان نهاده شود.
6
غم
حبیب نهان به ز گفت و گوی رقیب
که
نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز
·
خواجه در این چارچوب معنوی غزل، واژه رقیب را به معنی
دشمن و بدخواه حبیب و جاسوس و سخن چین بکار می برد.
·
رقیب احتمالا رازی را از حبیب شنیده
و بعد به گوش معشوق (مثلا خان و سلطان و غیره) رسانده است.
·
به همین دلیل حبیب دچار مشکل شده و
خواجه اکنون به انتقاد ضمنی از حبیب می پردازد:
·
رقیب کین توز نباید از اسرار دل
حبیب باخبر می شد و بعد لو می داد.
·
حالا معلوم می شود که حدس ما درست
بوده است.
7
اگر
چه حسن تو از عشق غیر مستغنی است
من
آن نی ام که از این عشقبازی آیم باز
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگرچه حسن تو ازعشق این و آن بی نیاز است.
·
اما من کسی نیستم که ترک عشقبازی
کنم.
8
·
خواجه در این بیت، نسبت به حبیب ابراز علاقه قلبی می
کند.
·
حالا معلوم می شود که خواجه واژه های عاشق و معشوق و رقیب را با چه چیزهای عجیب
و غریبی پر می کند.
·
شاید حبیب در این غزل خانی و یا
ارباب فئودالی بوده است که این چنین نسبت به او ابراز عشق و علاقه می شود.
·
کسانی که اشعار خواجه را در قالب
تصویر ریخته اند، دچار
ساده لوحی شدیدی بوده اند و خیال کرده اند که منظور خواجه حتما باید زن زیبائی
باشد.
9
چه
گویمت که ز سوز درون چه می بینم
ز
اشک، پرس حکایت که من نی ام غماز
·
معنی تحت اللفظی:
·
چگونه می توانم شادی ام را از خوشوقتی تو ابراز دارم!
·
اشکم به جای زبانم افشاگر سوز درون
من است.
·
خواجه به دلیل رفع کدورت از حبیب اشک شوق می ریزد.
10
بدین
سپاس که مجلس منور است به دوست
گرت
چو شمع جفایی رسد، بسوز و بساز
·
معنی تحت اللفظی:
·
به شکر نورانی بودن مجلس در اثر حضور حبیب، اگر بسان شمع
ستمی بر تو رفت، بسوز و بساز.
·
این بیت به احتمال قوی خطاب به خود حافظ است.
·
برای اینکه با بیت قبلی در پیوند معنوی و منطقی قرار
دارد:
·
حالا که حبیب از کام اژدها برگشته، به شکرانه این شادی، علیرغم
ستمی که بر تو رفته، بسوز، ولی دیگر فکرش را نکن.
·
مهمتر از همه چیز رفع بلا از حبیب
و به کام او گشتن دوباره اوضاع است.
11
غرض
کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
جمال
دولت محمود را به زلف ایاز
·
معنی تحت اللفظی:
·
دولت محمود بی نیاز از زلف ایاز است.
·
مسئله فقط عشوه حسن است.
·
محتوای این بیت را خواجه از سعدی دارد:
·
به روایت سعدی، از سلطان محمود می پرسند که به چه دلیل
دل به ایاز بسته است؟
·
او جواب می دهد که روزی در گذر از
معبر صعب العبوری صندوقچه جواهرات افتاد و همه همراهان مشغول پیدا کردن در و گوهر شدند.
·
ولی ایاز بی اعتنا به جواهرات مرا
همراهی کرد.
·
به همین دلیل من هم دلبسته او
هستم.
12
·
خواجه ایده راسیونالیستی ـ رئالیستی سعدی مبنی بر وابستگی
مطلق (سگ وارگی) ایاز به سلطان محمود را با
مفهوم ایراسیونالیستی ـ ایررئالیستی «کرشمه ناز» جایگزین می سازد که معنی اش را احتمالا
خودش هم نمی داند.
13
غزلسرایی
ناهید صرفه ای نبرد
در
آن مقام که حافظ برآورد آواز
·
معنی تحت اللفظی:
·
غزلسرائی ناهید به صرفش نیست، اگر حافظ دم بر آورد.
·
ناهید ستاره زهره است که سمبل خنیاگر
فلک بوده است.
·
خواجه در این بیت، هندوانه زیر بغل خودش می دهد و این نوع
خودستائی را در جامعه فلک زده ایران و
مافیها مد می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر