سرچشمه:
صفحه فیسبوک
امیر علی زاده
گاف
سنگزاد
هر که آمد، گل ز باغ زندگانی چید و رفت
آمد و بر سستی عهد جهان، خندید و رفت
·
محتوای مصراع اول
این بیت، حاکی از کوتاهی عمر افراد بشری بدون استثناء است:
·
هر کس می آید،
گلی از باغ زندگی می چیند و می میرد.
·
ایراد تجربی و
منطقی این نظر اما کجا ست؟
1
هر
که آمد، گل ز باغ زندگانی چید و رفت
·
بنا بر تجربه
میلیون ها باره هر چیزی از نبات تا جانور سیکل ابدی ثابتی را طی می کنند:
·
سیکل مکرر پیدایش
ـ رشد ـ زوال را.
·
این تریاد هستی
طبیعی و اجتماعی بلحاظ فرم ثابت می ماند، ولی بلحاظ محتوا بالنده و توسعه یابنده
است و توسعه نه خطی، بلکه مارپیچی است.
·
انسان زاده می
شود، رشد می کند و می میرد، ولی نسل به نسل از خیلی نظرها بهتر می شود.
·
از این سیکل
زندگی همه افراد انسانی کم و بیش خبر دارند و این حقیقت امر در اکثر اشعار هم
بازتاب می یابد:
·
به همین دلیل است
که هر شاعری با فخر فروشی علامه ای از بهار و خزان زندگی سخن می گوید.
2
هر
که آمد، گل ز باغ زندگانی چید و رفت
·
شاعر شیراز اما
ظاهرا از این سیکل مکرر هم غافل بوده است:
·
چون چنان وانمود می
کند که انگار رشد و توسعه ای در بین نیست:
·
افراد بشری بزعم
او می آیند و گلی می چینند و می روند.
·
همین و بس.
3
هر
که آمد، گل ز باغ زندگانی چید و رفت
آمد و بر سستی عهد جهان، خندید و رفت
آمد و بر سستی عهد جهان، خندید و رفت
·
شاعر اما در
مصراع دوم همین بیت، از عهد منعقده میان انسان و جهان سخن دارد:
·
از سستی عهد
جهان.
·
مقولات عهد و
پیمان و وفا به عهد و پیمان و بی وفائی و جفا و غیره از مقولات قرون وسطی هستند و
باید مورد تأمل و تحلیل قرار گیرند:
·
عهد و یا پیمان معمولا
و قاعدتا میان انسان ها منعقد می شود.
·
حیرت انگیز و سؤال
انگیز اما عهد میان انسان و جهان است.
·
به همین دلیل هم
است که در تفکر فئودالی از بی وفائی دنیا سخن رانده می شود:
·
بدین طریق، دنیا نسبت
به عهدی که با بنی بشر بسته بی وفائی نشان می دهد:
·
یعنی پیمان می
شکند و به همین دلیل از سوی شعرای ارتجاعی تحقیر می شود.
·
مراجعه کنید
به تحلیل اشعار سعدی و حافظ در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
4
هر
که آمد، گل ز باغ زندگانی چید و رفت
آمد و بر سستی عهد جهان، خندید و رفت
آمد و بر سستی عهد جهان، خندید و رفت
·
شاعر این شعر نیز
به تحقیر جهان می پردازد و آن را سست پیمان قلمداد می کند و مورد تمسخر «هر کس و
ناکس» قرار می دهد:
·
هر ننه مرده ای
می آید، شق القمر می کند، یعنی گلی از باغ زندگی می چیند و به ریش جهان سست پیمان
می خندد و می رود.
·
تحقیر و تمسخر جامعه
و جهان یکی از کسب و کارهای اصلی ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین است که به
نیهلیسم منتهی می شود.
·
مراجعه کنید به نیهلیسم
(پوچی گرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
سؤال ولی این است
که ریشه اجتماعی این مقوله موسوم به عهد و یا پیمان چیست؟
5
تیمور لنگ
هر
که آمد، گل ز باغ زندگانی چید و رفت
آمد و بر سستی
عهد جهان، خندید و رفت
·
ریشه اجتماعی دیالک
تیک عهد و وفا به احتمال قوی در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری و فئودالی است:
·
هر برده و رعیتی
با ارباب برده دار و فئودال به جای قرار داد کاری (که در جامعه سرمایه داری رواج
پیدا می کند) عهد می بندد و روی قول و قرار خود می ایستد و انتظار دارد که اعضای طبقه
حاکمه هم به عهد خود وفا کنند و زیر قول شان نزنند.
·
مراجعه کنید به (وصیت)
نامه حافظ شیرازی به تیمور لنگ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
اما
راجع به پیمان من و شما که هیچ گاه قصد شکستن آن را ندارم
و
در نظر من این عقد اتحاد و دوستی همایونی
بزرگترین پیروزی می باشد
و
اگر جسارت نباشد آرزوی من آن است
که
روز قیامت این عهد نامه در دست من باشد
تا مرا به شکستن پیمان ملامت نکنید.
6
·
تقدیس و تجلیل
وفا به عهد و تحقیر پیمان شکنی در فلسفه فئودالی قرون وسطی به همین دلیل طبقاتی است
که با گذشت زمان و حتی پس از تعویض فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی، استقلال نسبی
کسب می کند و در افکار عمومی ادامه حیات می دهد.
·
این مقوله باید
در آثار شعرا، فقها و فلاسفه کلاسیک قرون وسطی مستقلا و مفصلا مورد بررسی قرار
گیرد.
·
تجلیل و تقدیس
وفا به عهد در آثار سعدی و حافظ بی شک علت طبقاتی ـ فئودالی دارد و بخشی از ایدئولوژی
طبقه حاکمه بوده است.
·
همین دیالک تیک
عهد و وفا ست که در ضرب المثل های مختلف تقطیر یافته است:
·
«حرف
مرد یکی است!»
·
«مرد
باید از سر بگذرد، ولی از پیمان نگذرد.»
·
شاعر این شعر هم در
این بیت، بطور غیرمستقیم آب به آسیاب ایدئولوژی طبقه حاکمه می ریزد و جهان را به بی
وفائی متهم می کند و قابل تمسخر و تحقیر می داند
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر