۱۳۹۳ مرداد ۱۰, جمعه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (23)


تحلیلی از شین میم شین 

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

·        معنی تحت اللفظی:
·        خدایا مگذار که در حریم وصال، رقیب محرم باشد و نصیب من محرومیت باشد.

1
·        منظور خواجه از مفهوم «حریم وصال»، احتمالا بزم برگزاری شده به مناسبت برگشت یار است.

2
·        منظور خواجه از مفهوم محرم، محرم راز یار است.

3
·        و منظور او از حرمان، محرومیت از علاقه و اعتماد یار است.

4
·        می توان گفت که خواجه دیالک تیک عاشق و رقیب و معشوق را در این بیت به شکل دیالک تیک محروم و محرم و یار بسط و تعمیم می دهد.
·        بدین طریق جای عاشق را رقیب می گیرد و دیالک تیک سه عضوی تخریب می شود و به صورت دیالک تیک رقیب و یار در می آید.

5
·        در این صورت، واژه ی رقیب با محتوای دیگری پر می شود، با محتوای معنوی عاشق.
·        رقیب در این صورت به معنی رقابت کننده با عاشق سابق در زمینه کسب علاقه و اعتماد معشوق تعریف می شود.

6
·        عاشق سابق در این صورت ایزوله می شود،  از رده خارج می گردد و به عنوان بیگانه از حریم وصال طرد می شود.

7
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

·        حافظ از خدا می خواهد که چنین روزی پیش نیاید.
·        آنچه در محتوای این بیت تبیین می یابد، قدر قدرتی معشوق،  تردستی رقیب و استیصال عاشق است.
·        تنها هنری که از دست عاشق برمی آید، التماس دعا ست.
·        این همان سرگذشت و «سرنوشت» گدا در دوئالیسم گدا و توانگر است:
·        این همان بسط و تعمیم دیالک تیک عاشق و معشوق به شکل   دوئالیسم گدا و توانگر است:
·        در این رابطه واره و فقط در این رابطه واره (وابستگی) است که توانگر در زمنیه دادن و ندادن پشیزی تصمیمگیر نهائی است و گدا چاره ای جز التماس و دعای بی محتوا ندارد.   

8
 روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

·        در این بیت، ضمنا روند تخریب رقیب هم تبیین می یابد:
·        رقیبی که مراقب و محافظ معشوق بود، به درجه عاشق معشوق تنزل می یابد و از دید عاشق سابق ترقی می یابد:
·        این عملا بدان معنی است که توانگر پشیز را نه به گدا، بلکه به محافظ و مراقب خود می دهد و او را از مقام مثبت رقیب به « مقام» منفی گدا تنزل می دهد، یعنی سلب شخصیت و عزت انسانی و اجتماعی می کند.
·        این درست همان کاری است که سلطان محمودها با غلام های خود، با غزال ها کرده اند:
·        آنها را از مقام نسبتا مثبت غلامی به اسفل السافلین همخوابه (عاشق کذائی) تنزل داده اند و سعدی چه ستایش هائی از غزال ها که نکرده است.   

9
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

·        نکته دیگری که در این بیت آشکار می گردد، سمتگیری آنتی هومانیستی خواجه و همه اعضای طبقات اجتماعی واپسین است:
·        اگوئیسم
·        خودپرستی
·        منگرائی
·        در کانون قضایا و حتی هستی قرار دادن من شخصی.
·        بلحاظ فلسفی، انکار اهمیت عام و اثبات اهمیت منفرد و خاص هم در تئوری شناخت و هم در رابطه با مسائل جامعه و جهان.

10
·        چون دعای خواجه در جهت محرم یار گشتن خویشتن و محروم از وصل گشتن رقیب است.
·        این به معنی تقدم خویشتن بر همنوع و جامعه است.
·        این به زبان فلسفی، مقدم دانستن منفرد و یا خاص بر عام است.
·        همین بینش را همه اعضای همه طبقات اجتماعی واپسین از شوپنهاور تا نیچه، از هایدگر تا یاسپرس، از پوپر تا کامو، از آل احمد تا شاملو نمایندگی می کنند.
·        در اشعار و آثار احمد شاملو حتی آهی نمی توان یافت که «من» شخصی او در کانون آن قرار نگیرد و عربده نکشد.

·        ولی برای درک بهتر این گرایش ایدئولوژیکی و طبقاتی بهتر است که تمامی غزل خواجه مورد تأمل قرار گیرد:

خوش است خلوت، اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

همای گو:
«مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد!»

بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

هوای کوی تو از سر نمی ‌رود، آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد

بسان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تو اش، مهر بر دهن باشد

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر