۱۳۹۳ شهریور ۲, یکشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (162)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
بخش پنجم
معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه     
 قسمت اول
      هرمه نویتیک حیات:
دیلتی
ادامه

25

·        فلسفه حیات دیلتی ـ علیرغم همه احتیاط ها و بهانه ها ـ در زمینه حیات به معانی زیر به فلسفه نیچه می رسد:

الف
·        حیات به معنی تجربه ی روانگذشت

ب
·        حیات به معنی چیزهای خالی از مفهوم

ت
·        حیات به معنی چیزهای غیرقابل درک

پ
·        حیات به معنی «واقعیت ایراسیونال (فاکت وارگی غیرعقلی)»

26
·        بنظر دیلتی، شعور تاریخی حیات فکری، محلی است که در آن، حیات خود را از شر شناخت مفهومی و همچنین از شر خود  مفاهیم خلاص می سازد:
·        «حیات از شر شناخت متکی بر مفاهیم، آزاد می گردد.»
·        (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 7، ص 291)    

27
·        اگرچه فلسفه حیات «هرمه نویتیکی» ـ تاریخی ـ فکری دیلتی  صرفنظر از دانش مفهومی را در عرصه واقعی خود به مثابه آخرین و عالی ترین نتیجه در نظر می گیرد، ولی در همان شعور تاریخی و در خودویژگی عینی سازی های فکری و شناخت آنها ست که ایدئالیسم این فلسفه حیات ریشه دوانده است.  

28
·        آثار دیلتی نه فقط حاوی «تعلیمات جهان بینی»، یعنی فلسفه فلسفه است، بلکه ضمنا مدعی ارائه فلسفه فراگیری است که عنصر خصوصی اش حیات فکری است.
·        (کاکتاتوره، «دیلتی. علم و فلسفه»، جلد 1، ص 137
·        آچام، «سهم دیلتی به تئوری علم و تحلیل جهان بینی»، رساله، دفتر شماره 83، ص 79، سال 1984)

29
·        اصل اساسی دیلتی حاکی از آن است که «معمای حیات موضوع یگانه، تیره و وحشت انگیز فلسفه بطور کلی است.»
·        (همانجا، جلد 7، ص 229)  

الف
·        اگرچه عینی سازی های آن حیات، «تحت شرایط پیوند اوبژکت های طبیعی قرار دارند.»
·        (همانجا، جلد 7، ص 229)   

ب
·        البته خود این اوبژکت های طبیعی، بنظر دیلتی، تحت تابعیت اصول اساسی معرفتی ـ نظری سوبژکتیویستی اولیه قرار دارند.
·        دیلتی می نویسد:
·        «ما طبیعت را ساختار می بخشیم.
·        ما ارقام و روابط مکانی متخذه از سوبژکتیویته را،   مفاهیم بنیادی مکانیکی مبتنی بر آنها را که از آنالوژی های (قیاس های) دانش تجربی تجرید شده اند، توسعه می دهیم و بدین طریق، حیات را وارد پیوند وسیعتر می سازیم.»
·        (همانجا، جلد 19، ص 358)   

30
·        بنظر دیلتی حیات به این معنی، با حیات فکری یکسان می گردد، ولی ساخت و حفظ آن با ساخت و حفظ اوبژکت های طبیعی متفاوت است.
·        دیلتی می نویسد:
·        «بنیان علوم انسانی را روش مفهومی تشکیل نمی دهد.
·        بنیان علوم انسانی را درونی شدن حالت روانی در کلیتش و بازیابی همان در روانگذشت بعدی تشکیل می دهد.
·        اینجا زندگی است که حافظ زندگی است.»
·        (همانجا، جلد 7، ص 136)  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر