اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
راه توده
ویرایش از شین میم شین
فصل هشتم
جنگ و
صلح در شاهنامه
بخش چهارم
بیداد شاهان زمینه
ساز حمله بیگانگان به ایران
8
·
شاهان بیدادگر، کشور را در معرض
خطر قرار می دهند:
الف
·
آنها وقتی که خود قدرتمند اند
به جنگ غارتگرانه مبادرت می ورزند و مردم کشورهای دیگر را می چاپند و زمینه لازم
را برای نفرت و کین میان خلق ها آماده می سازند.
ب
·
هر وقت هم که خود قدرت جنگ
افروزی ندارند، بر اثر بیداد بر مردم کشور، زمینه لازم را برای لشکرکشی دشمنان
ایران بطور غیرمستقیم فراهم می آورند.
9
·
در هر دو صورت بیداد آنها منشاء
جنگ و ویرانی است.
10
·
برعکس شاهان بیدادگر، پهلوانان
سرفراز ایران از صلح و درعین حال از استقلال ایران دفاع می کنند.
11
·
خرابکاری های نوذر را سام، خرابکرای
های کاوس را رستم و زال، خیانت های هرمز نوشیروان را بهرام چوبین جبران می کنند و
بلا را از کشور می گردانند.
·
اگر پهلوانان نباشند - و هر بار
هم که نیستند - کشور به اسارت دشمن در می آید.
12
·
به عبارت دیگر مضمون شاهنامه
ماهیتا با مضامین ذکر شده در مقدمه
ابومنصوری و سایر منابع تفاوت اساسی دارد.
13
·
در شاهنامه فردوسی، غیاب شاهان
نیست که به هجوم بیگانگان منجر می شود، بلکه غیاب پهلوانان است:
الف
·
اگر پهلوانان در جای خود قرار
گیرند به همان سان که سام در زمان نوذر و رستم در زمان کاوس و بهرام در زمان هرمز،
ایران نجات می یابد.
ب
·
و اگر چنین پهلوانانی در کشور
نباشند و یا در جای خود قرار نگیرند، شکست حتمی است/
ت
·
هجوم اسکندر پس از تار و مار
شدن دودمان نیرم و هجوم اعراب پس از سرکوب مزدک و چوبین و غیره بوده اند.
14
·
فردوسی با بلایی که سپاهیان،
بویژه به هنگام جنگ، بر سر مردم می آورند، به خوبی آشنا بوده است.
·
او به احتمال قوی از پیامدهای
شوم جنگ های آن زمان بی نصیب نمانده و همراه با توده مردم سختی کشیده است.
15
·
علاقه فردوسی به توده مردم،
اهمیتی که او برای آبادانی کشور قائل بوده و نفرتی که او اصولا از جنگ های
غارتگرانه داشته، سبب شده، که تقریبا در هر جنگی ضرورت حراست از منافع توده مردم و
پرهیز از کشتار و غارت آنان را متذکر شود.
الف
·
وقتی به کیخسرو خبر می آورند که
ایرانیان در توران بیداد می کنند، کس می فرستد و جلوگیری می کند.
فرستاد کس بخردان را بخواند
بسی داستان پیش ایشان براند
که هـر جای تنـدی نبـاید نمود
سر بی خـرد را نشــاید سـتود
همان به که با کـینه، داد آوریم
به کام انـدرون، نـام یـاد آوریم
که نیکی است اندر جهان یادگار
نماند به کـــس جاودان روزگار
ب
·
بزرگان توران نیز به کیخسرو
شکایت آورده اند:
به خواری و زخم و به خون ریختن
چه بر بی گــنه خیره آویخــــتن
که از شهریاران سزاوار نیست
بریدن سری کان گنه کار نیست
تو را
شـــهریارا جز این است جای
نماند کسی در ســـپنجی سرای
ت
·
کیخسرو از خونریزی ایرانیان ممانعت
به عمل می آورد:
ز خون ریختن دل بباید کشید
سر بیگــناهان نبـــــاید برید
نه مردی بود خیره آشـوفتن
به زیر اندر آورده را کــوفتن
پ
·
توصیه کیخسرو به هنگام لشکرکشی
به شرح زیر است:
نیـــازرد باید کـــــــسی را به راه
چنیــن اسـت آیین تخـت و کلاه
کشـــاورز، گر مردم پیـــــشه ور
کسی کـاو به لشــکر نبندد کــــمر
نبــاید که بر وی وزد باد ســـرد
مکوش ایچ جز با کسی هم نبرد
نباید نمـودن به بی رنــج، رنـــج
که بر کـس نماند ســـرای سپنج
16
·
تأکید بر پرهیز از خونریزی بی
جا، کشتار و غارت مردم بیگناه، در شاهنامه بکرات توصیه شده است.
·
ما به آوردن ابیاتی از قول
اسفندیار قناعت می کنیم.
·
رستم به اسفندیار پیشنهاد می
کند که اگر خواستار جنگ بزرگ است، او هم از زابلستان سپاه بیاورد.
·
اسفندیار پاسخ می دهد که به
دلایل زیر تنها خواهد آمد:
مبــادا چنیـن هـــرگز آییــن من
سـزا نیست این کار در دین من
که ایرانیـــان را به کشــتن دهم
خود اندر جهان تاج بر سر نهم
منم پیشــرو هرک جــنگ آیدم
و گــر پیش جـنگ نهــنگ آیدم
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر