دیالک تیک پدیده و ماهیت
پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل
چهارم
فنومنولوژی
استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
IV
پدیده و ماهیت
·
توخالی و مثله کردن روابط دیالک
تیکی نیز خود را در رابطه تفکر استالینیستی با
عناصر شعور تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی) نمایان می سازد.
·
ماهیت واقعیات امور، نه آن سان
که مارکس ببرکت تحلیل پدیده
های مورد نظر تعیین می کرد، بلکه بمثابه چیزهای حاضر و آماده و تام و تمام
تلقی می شود و به شکل «قوانین» کلیشه ای و ثابت در زرادخانه
استالینیستی مطرح می گردد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
·
این طرز تفکر با پیامدهای زیرین همراه
بوده است :
پیامد اول
·
وقتی که محتوای
هر چیز و تفسیر و ارزیابی آن معلوم از قبل تلقی شود و فرمولوار در اختیار متفکر گذاشته
شود، پدیده های جهان تجربی بطور اوتوماتیک بی ارج
و ارزش می گردند.
·
پدیده ها دیگر نه بمثابه مواد
لازم برای کار پرمشقت و خلاق نظری (تئوریکی) پیاپی نو شونده، بلکه بمثابه چیزهای
فرعی تصویرگونه متغیری در می آیند، که در بهترین حالت، به درد تصدیق براهین معلوم از قبل می خورند.
پیامد دوم
·
بی اعتبارسازی تجربه گرائی (امپیریسم)،
به مثابه متدی که برای استخراج معارف علمی بر
تجارب بشری تکیه می کند، به احرافات نظری زیرین منجر می شود:
الف
·
به اکلکتیسیسم
در انتخاب، طرح و تفسیر فاکت ها
·
(اکلکتی سیسم بطور کلی عبارت است ازآمیختن مکانیکی عناصر فکری
مختلف با هم.
·
ما زمانی با اکلکتی سیسم فلسفی
سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نظرات و قبل از
همه عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی
مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی آنها،
با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را بوجود آورد. مترجم)
ب
·
به برقرارسازی روابط علی (علت و معلولی) فوق
العاده سست میان نکات و گشتاورهای انتخاب شده از واقعیت.
ت
·
به صرفنظر کردن از اولین الزامات
هر علمیتی
·
یعنی به صرفنظر کردن از در نظر
گرفتن همه جانبه چیزها
پیامد سوم
·
به اختلاطی از تفاسیر ماهوی و
احکام تجربی.
· بدین طریق، ارزش هائی از قبیل «هومانیسم سوسیالیستی»، «توسعه و شکوفائی حقوق خلقی»،
«توسعه همه جانبه شخصیت کلی» که ماهیت جامعه
پرولتری را تشکیل می دهند، به مثابه واقعیت تجربی بلاواسطه
قلمداد می شوند.
·
خطوط خودویژه و تکرار شونده ای از
این قبیل در تفکر استالینیستی نمی توانست نهایتا
بر انتظاراتی که از متفکران منفرد می رفت، بی تأثیر بماند و نتیجتا سیمای
روشنفکران را تعیین نکند.
·
از آنجا که برای محققین ـ در حول و
حوش علوم اجتماعی ـ در هر حال، فقط تصویرسازی تجربی از «قوانین» از قبل تعیین شده
و از کلیشه های آموزش (استالینیستی)
و لذا وظیفه پاورقی نویسی باقی می ماند، شیوه برخوردی توسعه می یابد و رایج می شود
که می تواند پوزیتیویسم مارکسیستی نامیده شود.
· (پوزیتیویسم جریان ایدئالیستی ـ ذهنی و ماهیتا اگنوستیسیستی
فلسفه بورژوائی در قرن 19 و 20 میلادی بوده است.
·
نام «پوزیتیویسم» ـ
بمعنی محدود کلمه ـ برای نامیدن موضعگیری اساسی معرفتی ـ
نظری و متدئولوژیکی ئی بکار می رود که تنها دسترس پذیرها را، یعنی حقایق
امور «مثبت» (قابل ادراک) حاصله از طریق مشاهده را منبع و سرچشمه هر شناختی می داند. مترجم)
·
وظیفه دانشمندان در قلمرو استالینیسم
ـ ظاهرا ـ عبارت بوده از پر کردن چارچوب
داده شده با مواد منتخب.
·
آن سان که به درد تصدیق حتی دلایل
ادعا شده نمی خورد.
·
دستیاری فکری ئی که از کارآئی خلاق
خالی بوده و اصولا ایمان و تبحر خاصی لازم نداشته و می توانست توسط متخصصین حاضر
به یراق عملی شود.
·
محققین منفرد بمثابه مدیر مواد آموزشی عمل می کردند.
·
خویشاوندی آنها را با تیپ
بوروکراتیک روشنفکریت اداری از فرسنگ ها می شد،
تشخیص داد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر