فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
دوزخش
در آرزوی طعمه ای می سوخت
منتظر،
بر پا، ملک های عذاب او
نیزه
های آتشین و خیمه های دود
تشنه
ی قربانیان بی حساب او
·
معنی تحت اللفظی:
·
دوزخ الهی در آرزوی طعمه می سوخت و
فرشته های عذاب با نیزه های آتشین در دست و با خیمه هائی از دود، منتظر و حاضر به
یراق ایستاده بودند و تشنه به خون قربانیان بی حد و حصر او بودند.
·
فروغ در این دو بیت با تخیل دقیق و
ستایش انگیزی، شکنجه گاه الهی را با مأمورین عذابش تصور و تصویر می کند:
1
·
دوزخ الهی در این دو بیت، انسان
واره تصور و تصویر می شود:
·
دوزخ الهی ـ بسان انسانی که در
آرزوی چیزی می سوزد ـ در آرزوی طعمه های انسانی
ـ به مثابه هیزم خشک ـ می سوزد.
2
·
«فرشته» های عذاب ـ به مثابه مامورین شکنجه
اولاد حوا و آدم ـ در جوار خیمه هائی از دود ـ نیزه های آتشین بدست ـ منتظر طعمه
هائی از انسان ها ایستاده اند و تشنه به خون آنها هستند.
3
·
کسانی که در حتی خانواده های مذهبی
«با سواد خواندن و نوشتن» بزرگ شده اند، از خواندن این ابیات و از آشنائی با سطح
عالی دانش تئولوژیکی (فقهی ـ مذهبی) فروغ دچار حیرت و هراس می گردند:
4
·
فروغ 23 ساله در این مدت کوتاه عمر،
چگونه و از چه طریقی این یاوه ها و خرافه ها را نه تنها شنیده و یا خوانده ، بلکه
حتی با دقتی عمیق از آن خود کرده و مورد حلاجی تخیلی ـ تصوری ـ تصویری ـ تجسمی
قرار داده است.
·
صحنه وحشت دوزخ برای فروغ صحنه ای از
سرتاپا تجسم یافته است.
5
·
ستمی که در جامعه طبقاتی بر کودکان
می رود، ستمی غیر قابل توصیف، غیر قابل توضیح مسئولانه و غیر قابل توجیه منطقی است.
·
کودک در جامعه طبقاتی نه تنها سلب
حقوق اولیه ی اجتماعی و انسانی می شود، بلکه علاوه بر آن و مزید بر آن، مسموم می
شود و به عذاب مادام العمر محکوم می شود.
·
ریختن بی رحمانه و خردستیزانه زهر ایدئولوژیکی
در کام روان و روح (ضمیر) صاف و مصفای کودک
بمراتب آسان تر از زهر زدائی از روان و روح حساس او ست.
6
·
«فرشته» های عذاب الهی در آن دنیا هم همگی آدمی
را بی اختیار به یاد «فرشته» های عذاب سایه های الهی (خوانین و سلاطین و امامان و
پیامبران و ظل الله های دیگر) می اندازند.
·
تشکیل مأمور شکنجه از فرشته خود
مسئله ای تأمل انگیز است.
7
·
فرشته در تصورات عادی آدمی، مظهر مهربانی،
نرمی، زیبائی، عطوفت، عشق، حمایت و یاری است.
·
ولی در ایدئولوژی خشن ترین و خون
خوارترین طبقه اجتماعی (برده داران) به صورت مأمور خشن و خونریز و بی رحم و سادیست
و مردم آزار و انسان خوار در می آید.
8
·
آدم بی اختیار به یاد شکنجه گران
شاه و شیخ می افتد که با کارگر و پیشه ور و دانش آموز و یا دانشجوی پابرهنه ای
چنان برخورد می کردند و می کنند که انگار حق تنفس هوا را از آنها سلب کرده است.
·
کسی نیست به «فرشته» های سایه های سایه
ها بگوید:
·
«برادر و خواهر «فرشته»، دگر اندیشی که به معنی جنایت نیست.
·
دگر اندیش که تشنه به خون کسی نیست
تا این چنین بی رحمانه و خردستیزانه عذاب ببیند و مادام العمر سلب آرامش جسمی و
روحی و روانی شود.»
·
ولی ظاهرا شویندگان مغز، خود
پیشاپیش «مغز» شوئی شده اند و به جائی رسیده اند که به جز «خدا» نمی بینند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر