تحلیلی
از شین میم شین
چو
حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که
یک جو منت دونان، دو صد من زر نمیارزد
·
معنی تحت اللفظی:
·
مثل حافظ قناعت بورز و از دنیای فرومایه صرفنظر کن.
·
برای اینکه کشیدن یک مثقال منت فرومایگان به ازای حتی دویست
من زر ارزش ندارد.
1
·
قناعت یکی از سجایای اخلاقی جامعه فئودالی است.
·
سعدی در بوستان و گلستان، بابی را به قناعت اختصاص داده
است.
·
تئوری قناعت ظاهرا برای توده های مولد و زحمتکش اختراع
شده است.
·
و گرنه اشرافیت بنده دار و فئودال هنری و فخری جز حیف و
میل نداشته است.
2
چو
حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
·
خواجه در این مصراع خود را مظهر قناعت (قانع القانعین) قلمداد می کند.
·
او ضمنا میان قناعت و بی اعتنائی به دنیا رابطه وسیله و آماج
برقرار می سازد:
·
در این مصراع، برای
نیل به مناعت طبع و تره خرد نکردن به دنیا و دار و ندار دنیا، رعایت قناعت توصیه
می شود.
·
قناعت در مجموع رسم و راه زیست خردگرایانه ای است:
·
قناعت به معنی پرهیز از حیف و میل و زیاده روی در مصرف نعمات
مادی است و روی هم رفته مثبت است.
3
چو
حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
·
خواجه اما قناعت را نه به دلیل خردگرائی، بلکه به عنوان
وسیله ی بی اعتنائی به دنیا توصیه می کند.
·
این بدان معنی است که اگر کشیدن منت دنیای دون مطرح
نباشد، قناعت هم معنائی ندارد.
·
قناعت نه به عنوان فضیلت مبتنی بر خرد، بلکه به عنوان
وسیله ای برای عدم تحمل منت دنیای دون مطرح می شود.
4
چو
حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
·
خواجه ضمنا به دنیا صفت قبیحه «دون» نسبت می دهد.
·
در جاهای دیگر، صفات بمراتب بدتری از قبیل زال، عجوزه، عفریته،
بی وفا، خدعه گر و غیره نسبت داده است.
·
اما چرا؟
·
منظور خواجه از واژه دنیا چیست و به چه دلیل دنیا تحقیر
و لجن مال می شود؟
·
خواجه واژه دنیا را با چه محتوا و مفهومی پر می کند؟
·
ما باید در روند تحلیل اشعار خواجه به این مسئله برگردیم.
5
چو
حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که
یک جو منت دونان، دو صد من زر نمیارزد
·
دلیل خواجه بر قناعت ورزی و صرفنظر از دنیا، دلیلی
اخلاقی است:
·
عدم تحمل منت دونان است که بزعم خواجه بدترین بلای هستی
است.
·
نیما هم شعری بشدت اغراق آمیز در ذم تحمل منت دونان
دارد:
منت دونان
زدن
با مژه بر مویی گره ها
به ناخن آهن تفته بریدن
به ناخن آهن تفته بریدن
ز
روح فاسد پیران نادان
حجاب
جهل ظلمانی دریدن
به
گوش کر شده، مدهوش گشته
صدای پای صوری را شنیدن
صدای پای صوری را شنیدن
به
چشم کور از راهی بسی دور
به خوبی پشه ی پرنده دیدن
به خوبی پشه ی پرنده دیدن
به
جسم خود بدون پا و بی پر
به جوف صخره ی سختی پریدن
به جوف صخره ی سختی پریدن
گرفتن
شرزه شیری را در آغوش
میان آتش سوزان خزیدن
میان آتش سوزان خزیدن
کشیدن
قله ی الوند بر پشت
پس آنگه روی خار و خس دویدن
پس آنگه روی خار و خس دویدن
مرا
آسان تر و خوش تر بود ز آن
که بار منت دونان کشیدن
که بار منت دونان کشیدن
·
تفاوت و تضاد بینشی خواجه با نیما این است که خواجه از
تحمل منت دنیای دون نهی می کند و نیما از تحمل آدم های دون.
·
دنیای دون خواجه مفهومی انتزاعی است و باید جامه مشخص
پوشد تا چند و چونش آشکار گردد.
·
خواجه احتمالا تیمور لنگ را جزو دونان و از اجزای متشکله
دنیای دون نمی داند و گرنه وصیت نمی کرد که تربیت پسرش را تقبل کند و یا در روز
قیامت شفیعش گردد.
·
نیما اعضای طبقات اجتماعی ستمگر و استثمارگر را در مد
نظر دارد و نمی توان به نیما حق نداد.
·
منش نیما منش توده های مولد و زحمتکش است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر