سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص
34 ـ 38)
تحلیلی
از شین میم شین
پیشکش به
زهرا و
زهره
(نیما یوشیج، « مجموعه کامل اشعار نیما»، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم،
1371 ، ص 199)
همچو من، روزگار در بر، کش
شربت زهر اگر دهد، می چش
شربت از دست او، چو می نوشی
چه تو را طامعی، کز آن جوشی؟
روزگارت چو روزگار بداد
چیست بر لب، از چه رو فریاد؟
این زمان، راه را جری تر شو
پای اگر ناید از تو، با سر شو
·
سؤال اول این بود که تفاوت و تضاد محتوای
واژه دیر آشنای «روزگار» در قاموس شعرای کلاسیک فئودالی و نیما چیست؟
1
·
دشواری خارق العاده درک فلسفه تاریخ
نیما همین جا ست.
·
نیما در این شعر، واژه دیر آشنای «روزگار»
را ـ به مثابه فرم و یا ظرف ـ با مفهوم از ریشه دیگری ـ به مثابه محتوا و یا مظروف
ـ پر می کند:
2
·
واژه ی «روزگار» در جهان بینی نیما
با مفهوم «سطح توسعه نیروهای مولده جامعه» پر می شود.
·
«شربتی» که بنی بشر از دست روزگار می نوشد، بلحاظ
کمیت و کیفیت، به میزان توسعه و تکامل نیروهای مولده جامعه (وسایل تولید، علم، فن،
شناخت تجربی و نظری توده های مولد، طرز و میزان استخراج مواد خام و ثروت های طبیعی
و غیره) است.
3
·
روزگار در فلسفه نیما نه چیزی
موهوم، مبهم، نامعلوم، ماورای اجتماعی و واهی، بلکه پایه و اساس اساسی جامعه بشری
است که مارکس و انگلس در مقوله فلسفی «نیروهای مولده» تجرید کرده اند و بی سابقه ترین
خدمت را به بشریت نموده اند.
4
·
این سطح توسعه و تکامل نیروهای
مولده است که تعیین کننده محتوای «شربت زندگی» اعضای جامعه و جهان است.
·
بشریت رفاه و آسایش و لذت و راحت
زندگی فعلی خود را در وهله اول مدیون همین روزگار مورد نظر نیما ست.
·
مدیون توسعه همین نیروهای مولده جامعه
بشری است.
·
چرا و به چه دلیل؟
5
·
اولا به این دلیل که نعمات مادی و
معنوی تولید می شوند و نه نازل:
·
نعمات مادی و معنوی مولود توده های
مولد و زحمتکش اند و نه مائده های آسمانی الهی کذائی.
·
و توده های مولد و زحمتکش نه در
عالم خیال، نه در ماورای طبیعت و جامعه (ماوراء الطبیعه و ماوراء الجامعه)، بلکه
در مقطع طبیعت و جامعه، در گرهگاه دیالک تیکی طبیعت و جامعه، به عبارت دقیقتر در
قلب نیروهای مولده قرار دارند.
6
·
و نیروهای مولده تجسم بی چون و
چرای وحدت دیگرگونه ی طبیعت و جامعه است.
·
عرصه پیوند خجسته و حاصلخیز طبیعت
اول و طبیعت دوم است.
·
نیروهای مولده تجسم عینی و واقعی دیالک
تیک ماده و روح، طبیعت و جامعه، اشیاء و انسان است.
7
·
ثانیا به این دلیل که نیروهای
مولده همیشه و همه جا نه به تنهائی، بلکه در رابطه دیالک تیکی ناگسستنی با مناسبات
تولیدی قرار دارد.
·
هر درجه توسعه و یا تکامل نیروهای
مولده همواره با مناسبات تولیدی معینی و متناسبی توأم است.
·
رابطه دیالک تیکی نیروهای مولده با
مناسبات تولیدی ـ معتبر در عالم جامعه (اجتماع) ـ در حقیقت، بسط و تعمیم دیالک تیک
محتوا و فرم ـ معتبر در کل هستی ـ است:
·
مناسبات تولیدی بطور کلی فرمی است
که با محتوائی به نام نیروهای مولده پر می شود.
·
رابطه نیروهای مولده با مناسبات
تولیدی به همان سان دیالک تیکی و ناگسستنی است که رابطه فرم با محتوا.
·
این اما به چه معنی است؟
8
·
این بدان معنی است که در دیالک تیک
نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.
·
به همان سان که در دیالک تیک فرم و
محتوا، نقش تعیین کننده از آن محتوا ست.
·
مناسبات تولیدی اما چیست؟
9
·
در مقوله فلسفی (ماتریالیستی ـ تاریخی)
مناسبات تولیدی، ساختار و شالوده ی همه فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی در سراسر تاریخ بشری تجرید می یابند:
·
از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی
آغازین تا فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی متعالی، کمونیسم
·
این اما به چه معنی است؟
10
·
این بدان معنی است که مناسبات
تولیدی همیشه و بناچار به ساز نیروهای مولده می رقصد و باید برقصد.
·
نقش تعیین کننده نیروهای مولده در دیالک
تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی حاکی از همین حقیقت امر است.
·
جوهر و مغز رهنمود نیما همین است:
·
با خیش چوبی، گاو نر، خر، استر و
اسب تولید کنی و بخواهی به وفور نعمت و رفاه و آسایش جسمی و روحی دست یابی، اگر
ابله نباشی، خام اندیشی.
·
پیام نیما همین است:
شربت از دست او، چو می نوشی
چه تو را طامعی، کز آن جوشی؟
روزگارت چو روزگار بداد
چیست بر لب، از چه رو فریاد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر