تحلیلی
از شین میم شین
حال
ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله
می داند خدای حال گردان غم مخور
·
دلایل حافظ بر صحت اندرز اخلاقی اش در این بیت از قرار
زیرند:
1
·
دلیل اول او این است که تعیین کننده احوال ما نه خود انسان
ها، نه سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم، بلکه خود خدا ست.
·
معلوم هم نیست که خواجه از کجا می داند که قضیه از این قرار
است.
·
اگر هم کسی از جان خویش سیر شود و سؤالی در این زمینه
طرح کند، به جای جواب منطقی و تجربی، فحش خواهر و مادر به نصیب می برد و بلافاصله
در می یابد که مبلغ تئوری «مروت و مدارا با دوست و دشمن» چه لات و لومپن بی پدر و
مادری است.
2
·
دلیل دوم خواجه این است که خدای حال گردان به مشکلات استراتژیکی
بنی بشر، یعنی «فرقت جانان و ابرام رقیب» واقف است.
3
·
دیالک تیک خریت و لاشخوریت در همین بیت خواجه عربده می کشد:
الف
·
اولا وقوف خدا به مشکلات کذائی «ما» به چه درد ما می خورد؟
ب
·
ثانیا خدای حالگردان بنا بر محتوای تجربی و منطقی همین بیت،
خود باعث و بانی زندگی نکبت بار ما ست.
·
وقوف و یا عدم وقوف خدا به درد «ما» به چه درد ما می
خورد.
·
این بدان می ماند که بگوئی: «جلاد از عذاب روحی قربانی، آگاه
است.»
3
حال
ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله
می داند خدای حال گردان غم مخور
·
خواجه در این بیت، با حالگردان جا زدن خدای موهوم، واهی
و خیالی، خواننده شعر خود را نسبت به توان نظری (فکری) و عملی خود بیگانه می سازد.
·
یعنی دست به عوام فریبی علنی و عریان می زند.
4
·
چون انسان ـ بر خلاف جمادات و نباتات و جانوران ـ به
دستگاه غول آسای تفکر مجهز است.
·
چیزی به نام مغز اندیشنده در کله دارد که عالی ترین فرم توسعه
و تکامل ماده است.
5
·
اوبژکت واره، چیز واره و نهایتا زباله واره جا زدن انسان
اگر از سر نادانی نباشد، نوعی تبهکاری است.
·
انسان سوبژکت تاریخ است.
·
حالگردان واقعی و عینی نه خدای موهوم و واهی و خیالی،
بلکه خود انسان آگاه و انقلابی است.
6
·
وقتی از افیون وارگی شعر حافظ سخن می رود به همین دلیل
است.
·
شعر حافظ خواننده را خلع سلاح نظری عملی می کند و به
انفعال سوق می دهد.
·
سوبژکت زدائی می کند.
·
آدمیت زدائی می کند.
·
تخریب می کند و به زباله مبدل می سازد.
حافظا
در کنج فقر و خلوت شب های تار
تا
بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
·
معنی تحت اللفظی:
·
کسی که در فقر بسر می برد و در خلوت شب های تار دعا می
کند و قرآن می خواند، نباید غم بخورد.
1
·
این استنتاج نهائی خواجه و ضمنا آخرین اندرز او به
خواننده بخت برگشته است:
·
انسان ایدئال خواجه باید به فقر و فاقه تن در دهد و هنر
اصلی اش التماس دعا و قرائت قرآن انهم در شب های تیره و تار باشد.
·
معلوم نیست که خیلی از فضلا و علما به چه دلیل خواجه را
انقلابی جا می زنند.
·
اگر کسی پای منابر اجامر و اوباش فوندامنتالیستی حی و
حاضر هم بنشیند، همین اندرزهای خواجه را می تواند برایگان بشنود و خوش باشد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر