۱۳۹۳ تیر ۲۳, دوشنبه

سیری در غزل «غم مخور» خواجه شیراز (10) (بخش آخر)


تحلیلی از شین میم شین 
    
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می ‌داند خدای حال گردان غم مخور

·        دلایل حافظ بر صحت اندرز اخلاقی اش در این بیت از قرار زیرند:

1
·        دلیل اول او این است که تعیین کننده احوال ما نه خود انسان ها، نه سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم، بلکه خود خدا ست.
·        معلوم هم نیست که خواجه از کجا می داند که قضیه از این قرار است.
·        اگر هم کسی از جان خویش سیر شود و سؤالی در این زمینه طرح کند، به جای جواب منطقی و تجربی، فحش خواهر و مادر به نصیب می برد و بلافاصله در می یابد که مبلغ تئوری «مروت و مدارا با دوست و دشمن» چه لات و لومپن بی پدر و مادری است.  

2
·        دلیل دوم خواجه این است که خدای حال گردان به مشکلات استراتژیکی بنی بشر، یعنی «فرقت جانان و ابرام رقیب» واقف است.

3
·        دیالک تیک خریت و لاشخوریت در همین بیت خواجه عربده  می کشد:

الف
·        اولا وقوف خدا به مشکلات کذائی  «ما» به چه درد ما می خورد؟   

ب
·        ثانیا خدای حالگردان بنا بر محتوای تجربی و منطقی همین بیت، خود باعث و بانی زندگی نکبت بار ما ست.
·        وقوف و یا عدم وقوف خدا به درد «ما» به چه درد ما می خورد.

·        این بدان می ماند که بگوئی: «جلاد از عذاب روحی قربانی، آگاه است.»

3
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می ‌داند خدای حال گردان غم مخور

·        خواجه در این بیت، با حالگردان جا زدن خدای موهوم، واهی و خیالی، خواننده شعر خود را نسبت به توان نظری (فکری) و عملی خود بیگانه می سازد.
·        یعنی دست به عوام فریبی علنی و عریان می زند.

4
·        چون انسان ـ بر خلاف جمادات و نباتات و جانوران ـ به دستگاه غول آسای تفکر مجهز است.
·        چیزی به نام مغز اندیشنده در کله دارد که عالی ترین فرم توسعه و تکامل ماده است.

5
·        اوبژکت واره، چیز واره و نهایتا زباله واره جا زدن انسان اگر از سر نادانی نباشد، نوعی تبهکاری است.
·        انسان سوبژکت تاریخ است.
·        حالگردان واقعی و عینی نه خدای موهوم و واهی و خیالی، بلکه خود انسان آگاه و انقلابی است.

6
·        وقتی از افیون وارگی شعر حافظ سخن می رود به همین دلیل است.
·        شعر حافظ خواننده را خلع سلاح نظری عملی می کند و به انفعال سوق می دهد.
·        سوبژکت زدائی می کند.
·        آدمیت زدائی می کند.
·        تخریب می کند و به زباله مبدل می سازد.

 حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌ های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی که در فقر بسر می برد و در خلوت شب های تار دعا می کند و قرآن می خواند، نباید غم بخورد.

1
·        این استنتاج نهائی خواجه و ضمنا آخرین اندرز او به خواننده بخت برگشته است:
·        انسان ایدئال خواجه باید به فقر و فاقه تن در دهد و هنر اصلی اش التماس دعا و قرائت قرآن انهم در شب های تیره و تار باشد.
·        معلوم نیست که خیلی از فضلا و علما به چه دلیل خواجه را انقلابی جا می زنند.
·        اگر کسی پای منابر اجامر و اوباش فوندامنتالیستی حی و حاضر هم بنشیند، همین اندرزهای خواجه را می تواند برایگان بشنود و خوش باشد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر