سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت سیزدهم
(گلستان با ب اول، ص 33)
تحلیلی
از شین میم شین
آنان
که به کنج عافیت بنشستند
دندان
سگ و دهان مردم بستند
کاغذ
بدریدند و قلم بشکستند
وز
دست و زبان حرفگیران رستند.
·
سعدی دیالک تیک ریاضت و خدمت
را به شکل دیالک تیک انفعال و عافیت بسط و تعمیم
می دهد، سگ را به حال خود می گذارد و یخه مردم را می گیرد و به اتهام حرفگیری به
محاکمه می کشد.
·
این نظر سعدی خود دیالک تیکی
از انتقاد و توجیه است.
·
سعدی ـ بحق ـ داوری های توخالی و بی محتوای مردم را در
حق بوروکراسی دولتی و غیره مورد انتقاد قرار می
دهد.
·
سعدی ولی فراموش می کند که پیش شرط قضاوت درست، شناخت موضوع
مورد بحث است.
·
وقتی سطح شعور اجتماعی مردم نازل نگه داشته می شود،
طبیعی است که بنظر آنها همه چیز طبیعت و جامعه در مه غلیظی از ابهام فرو رود و
امکان قضاوت رئالیستی از آنها سلب شود.
·
مردم نان روزمره خود را چه بسا از کام اژدهائی بیرون می
کشند و فرصت درخروی برای آموزش و پرورش
پیدا نمی کنند.
غلامحسین ساعدی (گوهر مراد) و بزرگ علوی
·
گوهر مراد هم در یکی از آثار خود کارمند بایگانی روانپریشی
در اداره ثبت را تصویر می کند که مردم به عنوان مفتخور بیرحمانه بمبارانش می کنند.
·
نیما هم خلق را به تیغ تیز انتقاد می بندد:
نیما
(نیما یوشیج :
مجموعه کامل اشعار نیما، تدوین سیروس طاهباز، چاپ دوم، 1371 ، ص 23 ـ 24.)
دوستی این بود ز ابنای زمان
مرحبا بر خوی یاران جهان
مرحبا بر پایداری های خلق
دوستی خلق و یاری های خلق
بسکه دیدم جور از یاران خود
وز سراسر مردم دوران خود
من شدم، رنگ پریده، خون سرد
پس نشاید دوستی با خلق کرد
جمله می گفتند:
«او دیوانه است»
گاه گفتند:
« او پی افسانه است»
خلقم آخر بس ملامت ها نمود
سرزنش ها و حقارت ها نمود
با چنین هدیه مرا پاداش کرد
هدیه ـ آری ـ هدیه ای از رنج و درد
که پریشانی من افزون نمود
(خیرخواهی را چنین پاداش بود)
عاقبت قدر مرا نشناختند
بی سبب، آزرده از خود ساختند
بیشتر آن کس که دانا می نمود
نفرتش از حق و حق آرنده بود
(آدمی نزدیک خود را کی شناخت؟
دور را بشناخت، سوی او بتاخت
آنکه کمتر قدر تو داند درست
در میان خویش و نزدیکان تو ست)
الغرض، این مردم حق ناشناس
بس بدی کردند، بیرون از قیاس
هدیه این بود از خسان بی خرد
هر سری یک نوع، حق را می خرد
کمتر اندر قوم، عقل پاک هست
خودپرست افزون و بد از حق پرست.
·
انتقاد از مردم آسان است.
· اما انتقاد مردم چه بسا حاوی هسته ای معقول است که باید
مورد بررسی قرار گیرد و در صورتی که منتقد حق داشته باشد، تصحیح شود و چنین
انتقادی موتور پیشرفت فرد و جامعه است و لذا نمی توان همه مردم را با یک چوب راند
و در عمل به توجیه بوروکراسی مردم ستیز و خردستیز
پرداخت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر