۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۷, چهارشنبه

سیری در حماسه داد (89)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
ویرایش از شین میم شین

فصل هفتم
مفهوم «نژاد» در شاهنامه

1
نژاد در نظام دودمانی

1
·        نژاد در شاهنامه فردوسی واژه ی بسیار رایجی است که از آغاز عهد پهلوانی تا پایان کتاب بر زبان می آید و معنای آن پا به پای توسعه جامعه تغییر و توسعه می یابد، ولی به معنای فاشیستی امروزین آن، هرگز حتی نزدیک هم نمی شود.

2
·        از طریق تحلیل دقیق واژه ی نژاد در شاهنامه می توان تا حدود معینی به چند و چون توسعه ی جامعه ایرانی پی برد و گوشه هایی از آن را درک کرد.

3
·        روشنفکران بورژوایی مدعی پژوهشگری متأسفانه به این جانب مهم مسئله اصلا توجه نکرده اند.

4
·        برای روشن شدن موضوع به دوره بندی سه گانه شاهنامه برمی گردیم:
·        چنانکه گفتیم شاهنامه را به سه عهد تقسیم می کنند:

الف
·        عهد افسانه ای

ب
·        عهد پهلوانی

ت
·        عهد تاریخی.

5
·        این تقسیم بندی در شاهنامه بیانگر مراحل مختلف توسعه و تکامل جامعه ایرانی است.
·        ما در صفحات پیش برای روشن کردن وضع دولت اشاره ای به آن کرده ایم.
·        اکنون در این زمینه مفصصل تر سخن می گوییم.

I
در دوره ی اول شاهنامه

·        عهد افسانه ای و عهد پهلوانی، به معنی واحد انعکاس  توسعه و تکامل «ماقبل تاریخ» جامعه ایرانی است که در قصه های ایرانی به میراث مانده، سینه به سینه گشته و با وجود اینکه با تصورات دوره های بعدی در آمیخته، اصالت خود را تا حدود زیادی حفظ کرده است.

1
 فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        راجع به دوره «ماقبل تاریخ» جامعه بشری مهمترین و دقیق ترین اثر علمی که تا کنون تحریر و تألیف یافته، اثر درخشان فریدریش انگلس تحت عنوان «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» است.

2
·         جالب این است که شاهنامه نیز مراحل تکامل جامعه ایرانی را تقریبا به همان فرمی می آورد که در اثر انگلس آمده است.

3
·        باید یاد آور شد که شاهنامه دقت علمی ندارد و در آن تاریخ گذشته چه بسا از زوایه دید زمان حال تبیین یافته و لذا مراحل تکاملی جامعه دستخوش اختلاط شده اند.
·        با این حال با کمی دقت می توان این مراحل تکاملی را دریافت.

الف
عهد افسانه ای

·        عهد افسانه ای شاهنامه به طور عمده با آغاز تمدن بشری ـ به قول انگلس با توحش و بربریت ـ منطبق است، که در آن دوره، زندگی انسان ها در غارها و ضمنا بدون تنپوش جمع و جور شروع می شود و به کشف آتش و اهلی کردن حیوانات و ساختن خانه و تهیه و تنپوش می رسد.

1
·        این مرحله در شاهنامه از کیومرث تا جمشید به سرعت می گذرد.

2
·        در این عهد، هنوز زمین- هفت کشور- تقسیم نشده و میان انسان ها مرزبندی قومی و نژادی وجود ندارد.

3
·        مرزبندی رایج در این عهد، میان انسان ها و دیوها ست.

4
·        در این عهد هنوز جامعه به خانواده و دودمان هم تقسیم نشده و لذا در شاهنامه هم این تقسیم بندی وجود ندارد و واژه ی نژاد و تبار و غیره به کار نمی رود.

ب
عهد پهلوانی

·        عهد پهلوانی شاهنامه به طور عمده با مرحله بالاتر تمدن و نظام دودمانی توسعه یافته منطبق است.

1
·        چنانکه گفتیم این مرحله در شاهنامه با مراحل بعدی توسعه و تکامل جامعه بشری- تا حدی با مرحله فئودالی- در آمیخته و بسیاری از موازین جامعه فئودالی در تصویر آن عهد رخنه کرده است و لذا مقایسه ما محدود و مشروط است.
·        ولی این محدودیت چنان نیست که نتوان به حقایق دست یافت.

3
·        واقعیت این است که در عهد پهلوانی شاهنامه، جامعه به طور عمده به صورت نظام دودمانی تصویر می شود و واژه ی نژاد در این مرحله به طور عمده به معنای دودمانی  اش به شاهنامه راه می یابد.

4
·        در نظام دودمانی، انسان ها در دودمان ها متشکل می شوند:

الف
·        هر فرد در نظام دودمانی عضوی از دودمان خویش است و بنام دودمانش نامیده می شود.

ب
·        در مالکیت دودمان شریک است.

ت
·        از پشتیبانی مادی و معنوی اعضای دودمان خویش برخوردار است.

پ
·         او هم متقابلا از سایر اعضای دودمان حمایت می کند، بدون اینکه تفاوتی میان وظایف و حقوق خویش قائل باشد.

ث
·        اگر عضوی از اعضای دودمان به قتل رسد، همه اعضای دودمان به خونخواهی اش بر می خیزند.

ج
·        او هم متقابلا به خونخواهی از دیگر اعضای دودمان برمی خیزد.

ح
·        اعضای دودمان ها هنوز فردگرا نیستند، بلکه دارای روحیه کلکتیو (جمعی) اند و احساس همبستگی با اعضای دیگر دودمان دارند.

خ
·        «من» هر عضو دودمان، همواره «ما» ست.

د
·        هر عضو دودمان به هنگام رویاروی در میدان جنگ، از دودمانش یاد می کند تا بدانند که نه با یک تن ناچیز، بلکه با دودمانی سر و کار دارند.

ذ
·        هر عضو دودمان به به فضایل پدران و دودمانش فخر می کند، نه برای اینکه دیگران را خوار بدارد، بلکه برای اینکه مقام و منزلت خود را باز شناسد و به بهای جان خویش از «ما»، از دودمانی که بدان تعلق دارد، دفاع کند و بر افتخارات دودمانش بیفزاید.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر