تحلیلی از شین میم شین
پیشکش به بهترین
دوستان مان
شیوا و صبا
كاكـل ـ از بالا بلندي ـ رتبــه اي پيدا نكرد
زلف ـ از افتادگي ـ قابل به مشك و عنبر است
·
معنی تحت اللفظی:
·
کاکل نتوانسته به دلیل بالاتر بودن از زلف، ارزشمندتر
گردد.
·
زلف اما به دلیل فروتنی، لایق مشک و عنبر شده
است.
1
·
صائب در این بیت، به پیروی از سعدی،
معیارهای فئودالی رایج در جامعه را ناتورالیزه می کند و به چیزهای جامد و بی جان
نسبت می دهد:
·
بدین طریق و ترفند، کاکل از خودراضی تلقی می
شود و زلف متواضع.
2
·
صائب بدون کمترین دلیل منطقی و تجربی، لایق
مشک و عنبر شدن را پیامد جبری فروتنی زلف قلمداد می کند.
3
·
صائب ضمنا ایدئولوژی فئودالی ـ روحانی حاکم را
بطور سوبژکتیف و دلبخواهی توجیه و تبلیغ
می کند:
·
مثلا تئوری تواضع را که سعدی در بوستان و گلستان
بابی را بدان اختصاص داده است.
·
امروزه هم آخوندهای با و بی عمامه در ایران و
لبنان و غیره همان تواضع توخالی و تظاهر آمیز را حسابی عملی می سازند.
4
·
اگر صائب امروزه زنده می بود و می دید که سهم
کاکل از عطر و رنگ و غیره بمراتب بیشتر از زلف است، آچمز می شد.
پادشه مفلس كه شد چون مرغ بي بال و پر است
دائماً
خون مي خورد تيغي كه صاحب جوهر است
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر شاهی فقیر گردد به مرغ بی بال و پری
شباهت پیدا می کند.
·
تیغ جوهرمند همیشه خون می خورد.
1
پادشه مفلس كه شد چون مرغ بي بال و پر است
·
صائب در این بیت، همان نظر مطروحه در بیت آغازین را
نمایندگی می کند:
·
او دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک ثروت و سمت
(سلطنت) بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین
کننده را از آن مادی (ثروت) می داند.
·
پادشاهی که سمت داشته باشد، ولی ثروت نداشته باشد، بنظر
او ول معطل است.
·
سعدی هم به همین دلیل توصیه می کند که از مردم اخاذی شود
تا گنج شاه، خالی نماند.
2
دائماً
خون مي خورد تيغي كه صاحب جوهر است
·
بنظر صائب در این مصراع دلیل خونین گشتن شمشیر، جوهرمندی
آن است و نتیجتا دلیل تر و تمیز ماندن قاشق بی جوهری آن.
·
جوهر و یا گوهر نیز یکی از مفاهیم کلیدی فئودالی است که هم سعدی و هم حافظ بکرات
مورد استفاده و سوء استفاده قرار می دهند:
3
·
در ایدئولوژی فئودالی همه چیز هستی از جماد و نبات و
جانور و انسان به دو طبقه عالی و پست تقسیم بندی می شود:
·
در این تئوری فئودالی، تقسیم بندی جامعه به طبقه حاکمه و
توده به شکل دوئالیسم ازلی و ابدی اشرافیت فئودال و رعایا مطرح می شود، دوئالیسمی
که میان دو قطب آن دیوار بتونی نفوذ ناپذیری کشیده شده است.
·
آن سان که تبدیل یکی به دیگری محال است.
4
·
مسئله ای که از همان آغاز تشکیل جامعه طبقاتی مطرح بوده،
اثبات حقانیت این دوئالیسم بوده است.
·
اثبات اینکه به چه دلیل اقلیتی انگل و مفتخور، مالک معادن
و منابع و قنوات و باغات و اراضی کشت و وسایل تولید و چه بسا حتی مولدین و زن و
بچه آنها ست.
5
·
ایدئولوژی برده داری و بعد فئودالی برای اثبات حقانیت و
مشروعیت این دوئالیسم ـ قبل از همه ـ تئوری دوئالیستی خیر و شر (هابیل و قابل کتب
مقدس) را به خدمت می گیرد و برای امتیازات طبقه حاکمه برده داری و فئودالی منشاء
الهی می تراشد.
6
·
بدین طریق تعلق به طبقه حاکمه و توده، امری الهی، ازلی و
ابدی جا زده می شود:
·
طبقه حاکمه به
مثابه خیر و عالی و ممتاز مطلق از مادر زاده می شود و توده به عنوان شر و نازل و
پست مطلق.
7
·
ایدئولوژی برده داری و فئودالی بعد به استدلال و اثبات عوامانه
و عوامفریبانه این دوئالیسم می پردازد:
·
اینجا ست که اشرافیت بنده دار و فئودال گوهرمند و ممتاز جا
زده می شوند و بندگان و رعایا بی گوهر و بی همه چیز.
·
بعد همین دوئالیسم گوهرمندی و بی گوهری ناتورالیزه می
شود و به کل هستی طبیعی تعمیم داده می شود.
·
بدین طریق است که دوئالیسم لعل و سنگ، گوهر و خزف، سرو و
درختان عادی، اسب و خر و امثالهم اختراع می شود و برای مشروعیت بخشیدن به دوئالیسم
اجتماعی ـ طبقاتی (طبقه حاکمه ممتاز و توده عوام، به اصطلاح عوام الناس) تبلیغ می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر