پروفسور
مانفرد بور
برگردان شین
میم شین
1
تجربه گرائی (امپیریسم)
در فلسفه فرانسیس
بیکن و جان لاک
فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس تجربه گرائی
·
اولین تئوری شناخت امپیریستی ـ
ماتریالیستی بارز را فرانسیس بیکن و بویژه
جان لاک بوجود آوردند.
·
آموزش جان لاک در ماتریالیسم فرانسه (قرن هجدهم) توسعه و تکوین
ماتریالیستی قطعی یافت.
2
تجربه گرائی (امپیریسم)
در فلسفه اسقف
برکلی و هیوم
جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی
·
از سوی دیگر برکلی و هیوم
برمبنای آموزش جان لاک، در چارچوب فلسفه های
ایدئالیستی ـ ذهنی خود به توسعه تئوری شناخت امپیریستی ـ
ایدئالیستی ئی اقدام کردند که سرمشق تئوری های
شناخت امپیریوکریتیسیسم و پوزیتیویسم بطور
کلی شد.
1
جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب
فرانسته تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
·
توسعه تجربه گرائی توسط
بیکن و جان لاک و ماتریالیسم
فرانسه (قرن هجدهم) بیانگر مبارزه بلحاظ تاریخی ترقی طلبانه ایدئولوگ های
بورژوازی آغازین بر ضد جهانتصویر فئودالی ـ
روحانی، بویژه بر ضد متد طبیعت شناسی مبتنی بر
حدس و گمان و اسکولاستیک قرون وسطی بوده است.
2
·
چون گرایش فلسفی فرانسیس بیکن و جان لاک و
هیوم سمتگیری معرفتی ـ نظری عمدتا امپیریستی
داشت، عنوان تجربه
گرائی ـ بمعنای وسیعتر ـ برای نامیدن این گرایش
فلسفی نیز بکار می رود و اغلب (از سر بی دقتی) از تجربه
گرائی انگلیس نیز سخن می رود.
3
·
تجربه گرائی بطور کلی یک جریان معرفتی ـ نظری ناپیگیر،
یکجانبه، ناقص و نارسا ست.
4
·
تجربه گرائی اگرچه بدرستی تأکید می ورزد که شناخت با دانش تجربی آغاز می شود و «تنها منبع و سرچشمه
معارف ما را احساس ها» (لنین) تشکیل می دهند، اما بطور یکجانبه، مرحله حسی شناخت را با شناخت
بطور کلی یکسان قلمداد می کند و مرحله عقلی شناخت
را، مرحله ای را که بدون آن شناخت امکان ناپذیر
است، نادیده می گیرد.
5
·
چون تجربه گرائی قاعدتا
به تصریح این نکته نمی پردازد که دانش تجربی مورد نظر آن، واسطه ای برای شناخت محتوای عینی است، ناپیگیری ئی را به همراه می
آورد که هم استخراج نتایج ماتریالیستی را امکان پذیر می سازد و هم استخراج نتایج
ایدئالیستی ـ ذهنی را.
6
·
و بالاخره، چون تجربه گرائی
دانش تجربی را یا بطرزی معیوب بمثابه نتیجه صرف تأثیرات جهان خارج، نتیجه کار حواس
انسانی (تجربه گرائی ماتریالیستی) تلقی می کند و یا
به شکلی از اشکال، بمثابه مجموعه احساس ها و یا پیوندهای احساسی محض تلقی می کند (تجربه گرائی ایدئالیستی)، به شناخت،
خصلتی کاملا تماشاگر، منفعل و غیر دیالک تیکی می بخشد.
7
·
ماتریالیسم دیالک تیکی اگرچه درک معرفتی ـ نظری درست تجربه گرائی، بویژه تجربه
گرائی ماتریالیستی را مبنی بر
اینکه دانش تجربی مبنای احساس و منبع شناخت است،
برسمیت می شناسد، ولی آن را هرگز با شناخت
بطورکلی یکسان تلقی نمی کند.
8
·
دانش تجربی و احساس باید تفکر نظری
(تئوریکی) (انتزاع، تعمیم، تئوری سازی، تجزیه و تحلیل منطقی و غیره) را
بدنبال بیاورد، تا شناخت امکان پذیر گردد.
9
·
و شناخت معیار خود را
نه دوباره در دانش تجربی (آن سان که امپیریسم می
خواهد)، بلکه در پراتیک و با پراتیک بدست می آورد.
10
·
به قول لنین، «برای فهم قضایا باید از مرحله تجربه فراتر
رفت و به مرحله عام رسید.»
·
(کلیات لنین، جلد 38، ص 196)
11
·
تجربه گرائی پیگیر در آخر کار به علم راه نمی برد، بلکه از آن
فاصله می گیرد.
12
·
به قول مارکس و انگلس، «تفکر نظری
(تئوریکی) از هرنوع را می توان تحقیر کرد و خوار شمرد، ولی هرگز نمی توان
بدون تفکر نظری دو حقیقت امر طبیعی را در پیوند
با هم قرار داد و یا به کشف پیوند آندو نایل آمد.»
13
·
«تجربه گرائی خوارشمارنده ی تئوری
و مشکوک به هرنوع فکر است.
·
تجربه گرائی راه مطمئنی است که به برهوت خرافات گونه گون منتهی
می شود.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص345 ـ
346)
·
مراجعه کنید به حسگرائی (سنسوئالیسم) در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر